شنبه, 09 بهمن 1395 11:13

موسی غنی‌نژاد: تجارت آزاد و مخالفان آن

نوشته شده توسط

دکتر موسی غنی‌نژاد

در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3969 نوشت:

روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات‌متحده آمریکا نقطه اوج جریان سیاسی مهمی در سپهر سیاسی دنیای غرب به حساب می‌آید که از چندی پیش به دلایل مختلف آغاز شده بود. با فروپاشی سوسیالیسم واقعا موجود در اتحاد شوروی در دهه پایانی سده بیستم، به‌نظر می‌رسید سوسیالیسم به معنای اقتصاد مبتنی‌بر برنامه‌ریزی متمرکز به پایان نظری و عملی خود رسیده است.

 

روی آوردن چین کمونیست به تجارت آزاد که یک دهه قبل از فروپاشی شوروی آغاز شده بود و موفقیت‌های چشمگیرش در رشد اقتصادی و مغلوب کردن فقر، مهر تایید دیگری بود بر اهمیت نظام بازار آزاد. به‌نظر می‌رسید اجتناب‌ناپذیر بودن چنین نظامی برای هر گونه پیشرفت اقتصادی مقبولیت همگانی یافته است. در پی فروپاشی شوروی و بلوک سیاسی شرق و روی آوردن چین به اقتصاد جهانی، صحنه سیاست بین‌المللی نیز تحول اساسی یافت و رقابت ایدئولوژیک میان سوسیالیسم و سرمایه‌داری از آن رخت بربست. اما همه این رویدادها به معنای پایان تضاد و رقابت میان قدرت‌های سیاسی در عرصه جهانی نبود. به‌رغم از بین رفتن رقابت ایدئولوژیک (غرب سرمایه‌داری و شرق سوسیالیستی)، سیاست‌های سلطه‌طلبانه و امپریالیستی به بهانه‌ها و با ایدئولوژی‌های جدید ادامه یافت. به راه انداختن جنگ‌های افغانستان و عراق از سوی ایالات‌متحده آمریکا و بعدتر سیاست‌های توسعه‌طلبانه روسیه در اروپا و ضمیمه کردن کریمه، مصداق‌های بارزی از این سیاست‌ها است. اما پیش بردن هر سیاستی نیازمند توجیه ایدئولوژیک آن برای افکار عمومی است. به‌نظر می‌رسد حال که رقابت میان سوسیالیسم و سرمایه‌داری موضوعیت خود را از دست داده، ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی جایگزین آنها می‌شود. سیاستمداران به‌صورت بنیادی و غریزی با اقتصاد آزاد مخالفند؛ چراکه تن دادن به آن به معنای محدود کردن قدرت سیاسی است. اگر در سال‌های پس از جنگ دوم جهانی و دوران جنگ سرد، آمریکا با شعار دفاع از آزادی در مقابل سوسیالیسم، سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود را توجیه می‌کرد، در دوران پس از فروپاشی سوسیالیسم و اقبال همگانی به تجارت آزاد و جهانی شدن، لازم بود بهانه‌های جدیدی برای تمرکز و تشدید قدرت سیاسی، سیاست‌های سلطه‌طلبانه و محدود کردن اقتصاد آزاد تراشیده شود. ناسیونالیسمی که ترامپ آن را نمایندگی می‌کند در برگیرنده مجموعه این گونه بهانه‌ها است. او آشکارا به‌دنبال سیاست‌های حمایتی اقتصادی و محدود کردن تجارت آزاد است. لغو معاهدات آمریکا درخصوص تجارت آزاد با دیگر کشورها، دیوار کشیدن در برابر جریان آزاد نیروی کار مهاجر، انواع حمایت‌های تعرفه‌ای و غیر آن در برابر رقابت خارجی جملگی حکایت از سیاست ناسیونالیستی روشنی دارد که با هدف‌های پوپولیستی ایجاد اشتغال برای آمریکاییان، باز گرداندن عظمت گذشته و...، قدرت سیاسی را بر اقتصاد مسلط می‌گرداند. نکته طنز‌آمیز در این میان موضع روشنفکران مخالف بازار آزاد یا جهانی شدن است که مطابق معمول همه رذالت‌های جوامع بشری را ناشی از سرمایه‌داری یا به اصطلاح خودشان از نئولیبرالیسم می‌دانند. این روشنفکران که دیگر مانند سابق نمی‌توانند به صراحت زیر پرچم سوسیالیسم شعارهای خود را پیش ببرند، این بار مسائل مختلف و متفاوتی از قبیل افزایش نابرابری، تخریب محیط زیست و تضییع حقوق زنان و این اواخر برآمدن ناسیونالیسم افراطی راست‌گرا در اروپا و آمریکا را محصول سیاست‌های نئولیبرالیستی و فرآیند جهانی شدن اقتصاد معرفی می‌کنند. روشنفکرانی که از به قدرت رسیدن ناسیونالیسم پوپولیستی در اروپا و آمریکا به درستی نگران شده‌اند ظاهرا متوجه سهم خود در ایجاد این جریان سیاسی خطرناک نیستند. آنها اغلب از کنار این واقعیت به‌راحتی می‌‌گذرند که جار و جنجال‌های نامربوطشان درباره مضرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تجارت آزاد و جهانی شدن، آتش تهیه تبلیغات ناسیونالیست‌های افراطی و پوپولیست‌ها را فراهم کرده است. از آنجا که آنها توجه کافی به ساز و کار اقتصاد آزاد ندارند، قادر به درک این واقعیت نیستند که منطق اقتصادی بزرگ‌ترین چالش در برابر قدرت سیاسی و زیاده‌روی‌های آن است. معرفی دونالد ترامپ میلیاردر به‌عنوان نتیجه و نماد تجارت آزاد در حقیقت تداوم و تشدید اشتباه پیشین است. هیچ سرمایه‌دار یا تاجر موفقی به خودی خود نماد اقتصاد آزاد نیست و نمی‌تواند باشد. کسی که به اوج موفقیت اقتصادی می‌رسد، ترجیح می‌دهد روند رقابت آزاد محدود شود تا خطری متوجه موقعیت ممتاز او نشود. دفاع از تجارت آزاد، دفاع از موقعیت ممتاز و انحصاری میلیاردرها و ثروتمندان نیست؛ بلکه برعکس باز کردن راه برای به چالش کشیدن موقعیت آنها است. به‌علاوه ترامپ در مقام سیاستمدار چه قبل و چه بعد از پیروزی در انتخابات، صرف‌نظر از وضعیت اقتصادی و عقاید اجتماعی‌اش، خود را در برابر چالش منطق اقتصادی می‌دید و برای فائق آمدن بر آن از شعارهای مخالفان جهانی شدن و تجارت آزاد، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم سود می‌جست. اکنون این روشنفکران مخالف بازار آزاد با تناقض آزار‌دهنده‌ای روبه‌رو شده‌اند: برخی شعارهای همیشگی آنها درباره جهانی شدن را کسی می‌خواهد محقق سازد که به شدت از سیاست‌های او در سایر زمینه‌ها (حقوق زنان، حفاظت از محیط‌زیست و آزادی‌های مدنی) بیمناک هستند. این واقعیت تناقض‌آمیز در اروپا و به‌طور کلی در همه کشورها درخصوص ناسیونالیسم پوپولیستی صدق می‌کند. نگرانی بحق روشنفکران در باره مسائلی از قبیل افزایش نابرابری در توزیع ثروت، تخریب محیط‌زیست، تضییع حقوق زنان و نقض آزادی‌ها و حقوق مدنی بسیار با ارزش و ستودنی است. اما برای پیش بردن این اهداف نیکو لازم است به تناقض آزار‌دهنده‌ای که به آن اشاره شد، به درستی فکر کنند و پاسخ دهند. آیا این تناقض ریشه در تحلیل‌های نادرست درباره تجارت آزاد ندارد؟

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: