تا به حال در چند نوبت مقامات تکنرخی شدن ارز را به تعویق انداختهاند. در حالی که پس از برجام، بانک مرکزی از تکنرخی شدن ارز در مدت 6 ماه خبر داد که میتوانست به معنی آن باشد که تا تیرماه امسال ارز تکنرخی میشود، حال بار دیگر زمان موعود به نیمسال دوم 1395 کشیده شده است. در هیچکدام از زمانهای تعیین شده از سوی مقامات، نشانهای از شک و تردید وجود نداشت. در حقیقت مقامات بهگونهای تعهدآور زمانهای تعیین شده را اعلام میکردند تا به این شکل سیگنالی قوی به بازار دهند و انتظارات را بر مبنای آن تعهد شکل دهند، اما بار دیگر زمان به آینده دیگری موکول شده است. آیندهای که به نظر راقم احتمال احیای نظام تکنرخی به مراتب کمتر از زمانهای قبلی است. چرا؟
تصمیمگیری در مورد مسائل ارزی بیش از سایر موضوعات اقتصادی در منظومهای فراتر از نهادهای مسوول تعیین میشود. حساسیت بیش از حد دولتها به نرخ ارز که بیشتر ناشی از فشار منتقدان است، در این دولت نیز کاهش نیافته است. حساسیتی که موجب میشود سیاست ارزی یک فرمول ساده داشته باشد: «نرخ ارز نباید افزایش یابد مگر آنکه از کنترل خارج شود.» فرمولی که بدون کم و کاست در دولتهای مختلف به اجرا گذاشته شده است. منتقدان همواره هرگونه افزایش نرخ ارز را نامناسب و وقوع آن را نشانهای از ناکارآمدی سیاستهای دولت میدانند. نباید از یاد برد که اگر تا به امروز و با وجود ثبات و انتظارات مثبت در بازار، دولت اقدام به احیای نظام تکنرخی نکرده است، دلیلش بیم از افزایش نرخ بازار بوده است. پرسش این است که وقتی دولت نشان داده تا به این حد نسبت به افزایش نرخ ارز محتاط است، چگونه در نیمه دوم سال و نزدیک شدن به انتخابات حاضر است این ریسک را بپذیرد؟ البته عدم تحقق نظام تکنرخی برای دولتی که همواره آن را قول داده است، نقطهای منفی در کارنامه اجرایی است، اما شاید دولت بدش نیاید با وجود نظام دو نرخی با قیمتی در همین حدود برای ارز آزاد وارد کارزار انتخاباتی سال 1396 شود؛ این یعنی بازی کردن بر مبنای فرمول فوق.
واقعیت این است که هر چه بانک مرکزی احیای نظام تکنرخی را به زمان انتخابات نزدیک کند، احتمال اجرایی نشدن آن بیشتر میشود. شاید بانک مرکزی بهدنبال شرایطی میگردد که دسترسی به ذخایر به عالیترین سطح برسد و با خیال راحتتر نظام تکنرخی را بازیابد، اما به نظر راقم هر چه میگذرد نه تنها فشار سیاسی برای عدم احیا بیشتر میشود، بلکه سیاست کاهش نرخ سود بانکی و عبور بازارهای مختلف مالی از چرخه رکودی و باثبات، منجر به آن میشود که زمان موعود هیچگاه در عرصه اقتصاد طلوع نکند. این فشار تقاضاست که میتواند احیا را با شکست مواجه کند نه ظرفیت عرضه ارز در بازار. متاسفانه فشار تقاضا برای ارز امروز از زمان روی کار آمدن دولت آقای روحانی بیشتر شده است؛ هم به دلیل انباشت تورم و هم به دلیل دور شدن از فضای مثبت برجام. اما نکته آنجا است که هر چه زمان بگذرد، فشار تقاضا و احتمال افزایش نرخ ارز در پی حذف ارز مبادلهای بیشتر میشود. از این رو امروز تبعات احیای نظام تکنرخی هر چه باشد از فردا کمتر خواهد بود.