دکتر محمد طبيبيان / اقتصاددان
مىدانيم كه پيشبينى دقيق آينده غيرممكن است و در مورد هر گزارهاى كه به آينده اشاره میكند بايد با احتياط برخورد شود. ليكن برخى روندها و جهتهاى موجود میتواند برخى نتايج عمومى را در مورد آينده نشان دهد. بنابر اين در متن حاضر هدف ارائه پیشبينى آينده نيست بلكه صحبت از وضع موجود است و اينكه چگونه وضع موجود میتواند بر آينده سايه افكند. درك اين چگونگى نيز به برداشت و قضاوت شخصى افراد مربوط میشود. تا آنجا كه به آينده مربوط است احتياط حكم میكند كه از خوشبینى دورى جسته شود و با عينك تيرهتر شرايط مورد موشكافى قرار گيرد.
١. شرايط سياسى بينالمللى: شايد مهمترين جريان تاثيرگذار بر وضعيت عمومى جهان در سال ١٣٩٥ حوادث سياسى است كه در صحنه بینالمللى در حال تكوين است و تاثير آن در زير پوست اقتصاد بینالملل و در نتيجه بر روزگار بسيارى از ملتها قابل مشاهده خواهد بود. ويژگى بارز اين امر ظهور پديده مقابله با وضع موجود و ساختارهاى تثبيت شده سياسى براساس منافع ويژه است. اين مقابله يا طغيان به شكلهاى مختلف در مناطق مختلف در حال ظهور است. شايد اين كشش و كوششها در جوامع مطرح بوده ليكن ويژگى قابلتوجه آن نيروى جديدى است كه اخيرا اين رويكرد از خود نشان میدهد. براى مثال در آمريكا میتوان ظهور چپ افراطى و راست افراطى را در حركتهاى سياسى مرتبط با انتخابات ديد. همچنين بيزارى از كانديداهاى مورد حمايت نظم موجود قابلتوجه است. اين وضعيت را در ظهور برنى سندرز در مقابل خانم كلينتون از حزب دموكرات و دونالد ترامپ در مقابلتشكيلات حزب جمهوریخواه و منافع تثبيت شده ابرثروتمندهاى سنتى میتوان مشاهده كرد. نكته اين است كه حاميان اين طيفهاى افراطى به سادگى امكان جابهجايى دارند. يعنى برخى حاميان سندرز كه خود را سوسيال دموكرات میخواند در صورت کاندیداتوری خانم كلينتون حاضرند به دونالد ترامپ در طرف راست افراطى راى دهند، و برعكس برخى از حاميان ترامپ نيز آمادهاند در صورت كانديدا نشدن او به طرف مقابل طيف، يعنى سندرز راى دهند. به هم زدن نظم موجود هدف اين حركتها است و نه برنامه كانديداها. در اروپا نيز در فرانسه قد علم كردن جبهه ملى راست افراطى و در انگلستان هم ظهور چپ افراطى همراه با راست افراطى و در ساير كشورها نيز پديدهاى مشابه قابلتوجه است. اینکه تا چه حد اين حركتها موثر عمل كنند و به نتيجهاى غير از ايجاد شرايط اجتماعى افراطى نائل شوند، قابل پیشبينى نيست. پديدههايى كه در همين ارتباط قابلتشخيص است شامل؛ تداوم بحران خاورميانه و خصوصا سوريه، مهاجرت و سيل پناهجويان به طرف اروپا، فعاليتهاى تروريستى در كشورهاى اروپايى و مسموميت جو اجتماعى و سياسى ناشى از آن، تشديد اسلام ستيزى، مهاجرستيزى و تقويت سازمانهاى فاشيستى و نژادپرست و ملىگراى افراطى در اروپا و بیثباتى اتحاديه اروپا. ظهور مجدد طرفداران حمايت گمركى از صنايع داخلى و مقابله با تجارت آزاد در كشورهاى صنعتى. انتخابات رياست جمهورى آمريكا و نبود گزينه متعادل و قابل پیشبينى در بين نامزدها به دليل جو اجتماعى ناشى از تشديد بيگانه ستيزى و اسلامستيزى و افزايش نابرابرى در توزيع ثروت و مشكلات اجتماعى داخلى مانند افزايش تبعيض نژادى كه در مجموع حال و هواى بیسابقهای براى حمايت از كسانى كه قصد بههم زدن نظم موجود در سازمان سياسى را دارند به دنبال داشته است. تحرك بيرونى نظامى توسط روسيه در مناطق مرزى مختلف از جمله اوكراين و دورتر يعنى سوريه همراه با تشديد مشكلات اقتصادى اين كشور، شرايط اقتصادى و سياسى چين از جمله ظهور مخالفت علنى با رئیسجمهوری اين كشور، تحركات مختلف در درياهاى جنوب چين، از جمله ساختن جزاير مصنوعى و ايجاد پايگاه نظامى همراه با افزايش بودجه و ظرفيت نظامى اين كشور. ركود ممتد اقتصاد ژاپن. مشكلات كاهش رشد اقتصادى در اقتصادهاى نو ظهور از جمله تركيه همراه با واگرايى سياسى. ركود قيمت مواد معدنى شامل نفت...). اين روندها، همانگونه كه در سطح جهان ظهور و تاثير انگيزى میکند به شكلهاى مختلف میتواند بر شرايط زيست اقتصادى و اجتماعى كشور ما نيز تاثير اعمال كند.
در مورد تحرك كشورها در صحنه بینالمللى میتوان به نقش آمريكا توجه كرد. يك نكته قابلتوجه اين است كه بسيارى از مطالبى كه در صحنه علنى توسط سياستبازان جهان مطرح میشود با آنچه مكنون ذهنى آنان است ممكن است همخوان نباشد و درك آنچه حادث میشود براى بسيارى در دسترس نبوده و البته اين پوشيده كارى بخشى از صحنهپردازى است كه سياست خوانده میشود. بهعنوان نمونه، و در همين ارتباط يك نكته قابلتوجه است. مطلبى در مجله آتلانتيك شماره آوريل ٢٠١٦ تحت عنوان «دكترين اوباما» منتشر شده كه كار مفصل و جمعبندى قابلتوجهى است و براساس مصاحبه با وى تدوين شده است. ليكن مطلب تازه چندانى در آن نيست. خلاصه اینکه اوباما سعى كرده است نيروى نظامى آمريكا را در جنگهاى جديد درگير نكند چون اصولا اميدى به نتيجهبخش بودن اين جنگها و ايجاد تحول پايدار از اين طريق وجود ندارد. يك منطقه مورد توجه خاورميانه است كه در آن جهت و مسير نويد بخشى از ديدگاه سياست آمريكا وجود ندارد و حتى استفاده از نيروى نظامى هم چندان تعيينكننده نخواهد بود.
این برداشتها از ظاهر مصاحبه رئیسجمهور آمريكا است. اما خبرنگار مصاحبهكننده (جفرى گولدبرگ) خودش در مصاحبهای برخى مطالبى كه در حاشيه آن مصاحبه، از رئيسجمهوری شنيده را نقل میكند كه گوياتر از اصل مصاحبه است. بهطور خلاصه او میگويد در بحث حاشيه مصاحبه رئیسجمهوری به تمثيل گفت كه خاورميانه مانند شهر داستانى «گوتام» در فيلم «بتمن» است. شهرى كه باندهاى مختلف در آن با هم میجنگند و در مجموع براى منافع خود درگير فساد، بیقانونى و خشونت هستند و سايرين را به فلاكت میاندازند. در اين ميان هم مشابه فيلم بتمن، يك «جوكر» ظاهر شده كه كل شهر را به هرج و مرج و تخريب میكشاند و جوكر خاورميانه هم داعش است. اين خوانش از شرايط خاورميانه توسط يك مقام سياسى غربى خوانش قابل ملاحظه و قابلتاملى است.
با توجه به اين جمعبندى كه اهميت خاورميانه فقط در حد تلاش براى جلوگيرى از سر ريز شدن تنشها به ساير نقاط جهان است، توجه بيشتر آمريكا معطوف به نقش چين و چالشهايى است كه اين كشور بهعنوان قدرت جهانى مطرح میكند. از جمله توسعهطلبى در درياهاى كرانهاى، شامل ساخت جزيره در درياى جنوب چين و استقرار تسليحات در آن و تلاش براى تحميل وزن سياسى، اقتصادى خود به مناطقى مانند تايوان و هنگكنگ و مناطقى فراتر از آن تا آفريقا است. اين پديده، براى غرب استخوان در گلو هم شده است. چون از يك طرف قدرت چين مشكلزا و اسباب نگرانى غرب و آمريكا است و از طرف ديگر ضعف اقتصاد چين كه در چند ماه اخير ظاهر شده نيز به نوع ديگرى مشكلزا است(طبق اخبارمنتشره، صادرات چين در ماه فوريه نسبت به سال قبل ٢٥ درصد كاهش يافت و واردات با كاهش 8/ 13 درصدى روبهرو بود). چرا كه آغاز ظاهر شدن مشكلات اقتصادى و كاهش تجارت چين با ساير كشورها اثر نامطلوب بر اقتصاد جهان اعمال خواهد كرد(در سال ٢٠٠٩ قبل از ظاهر شدن تمامقد بحران مالى، صادرات چين با يك افت شديد روبهرو شد بنابر اين تنزل تجارت بینالمللى چين میتواند شاخص ناخوشايندى براى سلامت اقتصاد جهان به حساب آيد). همچنين مشكلات اقتصادى و اجتماعى اين كشور ممكن است شرايط سياسى درونى آن را تحتتاثير قرار دهد، معمولا افزايش استبداد در كشورها همواره با كاهش اميد به بهبود شرايط زندگى مردم همراه است و افزايش تنش بینالمللى وسيلهای براى ايجاد غليان در احساسات ملى و ساكت نگهداشتن مردم در داخل است. علائم اين جهتگيرىها در بين قدرتهاى جهان و بازيگران بینالمللى در حال آشكار شدن است. جالب اینکه به نظر میرسد، روسيه هم در همين جهتها در سال آتى حركت خواهد كرد. نكته قابلتوجه اینکه غرب و خصوصا آمريكا به روسيه بهعنوان يك قدرت منطقهای اشاره میكنند و اين نقش را براى آن به رسميت میشناسند. اینکه ديگر به روسيه بهعنوان قدرت جهانى توجه نمىشود اسباب خشم اين كشور را فراهم آورده و تلاش براى تاثيرانگيزى اين كشور در سطح جهان و مناطقى ماوراى مرزهاى شوروى سابق را افزايش داده است.
٢. انتخابات رياست جمهورى آمريكا: هم اكنون مهمترین حادثه سياسى در حال تكوين را میتوان انتخابات آمريكا دانست. زيرا نتيجه آن بیشك بر شرايط عمومى سياسى، نظامى و اقتصادى بینالمللى و بسيارى ملتها تاثير خواهد گذاشت. بهخصوص شرايط سياسى آينده در آمريكا در تداوم توافق هستهای و ساير موارد تنش بين آمريكا و ايران موثر است. نكته بارزى كه در سال ميلادى قبل مطرح شد اين بود كه با به نتيجه رسيدن توافق دولت اوباما و ايران ناگهان سه گروه، به اصطلاح از جا در رفتند و كاملا غافلگير شدند شامل لابى اسرائيل، لابى عربستان و لابى نظاميان و صنايع نظامى آمريكا. اين گروهها كماكان به تلاش براى تخريب شرايط بين دو كشور ادامه میدهند. در ايران هم دلالان تحريم دستبردار نيستند و اكنون كه درآمد ارزى هم كاهش و محدوديتهاى شرايط تحريم هم تخفيف يافته، طبق اخبار، اين ذىنفعان مطالبه نقش و مشاركت بيشتر در اقتصاد داخلى دارند. بنابراين در سال جدید فشار بر دولت و كشور از طرف خارج و داخل برقرار میماند.از لحاظ شرايط داخلى آمريكا، ملاحظه شد كه در سال گذشته تحت عنوان مقابله با تروريسم و بهانههاى اين چنينى محدوديت جديد بر ورود اتباع ايران به آمريكا حتى افراد دو تابعيتى از اروپا و ساير مناطق وضع شد. در حالى كه اقدام تروريستى آخر در آمريكا مربوط به يك زوج پاكستانى- سعودى بود و طرفه اینکه در تمام اين حوادث خشونتبار، عربها يا پاكستانىها درگير هستند ليكن آمريكا محدوديت بر ايرانىها را كه هيچ نقشى در اين امور نداشتهاند افزايش میدهد (حتى اخبارى وجود دارد كه ويزاهاى توريستى و دانشجويى افرادى كه بررسى پليسى آنها تكميل شده نيز باطل شده است).اين رويكرد برآيند دو عامل است، يكى كينه برخى جناحها نسبت به ايران و متوجه كردن خشم و ترس جامعه از فعاليتهاى تروريستى بعد از حمله به برجهاى دوقلو و موارد اخير به مسلمانان. از آنجا كه لابى عربها در اين كشور فعال است اقدامات چندانى عليه آنها انجام نمى شود و عمدتا اقدامات متوجه اتباع ايرانى بوده است(از جمله در چند سال اخير اقدام به بستن حسابهاى بانكى دانشجويان و بسيارى از اتباع ايرانى توسط برخى بانكها قابل ذكر است)، در حالى كه اتباع ايران به نحو بارزى از اقدامات تروريستى برى بودهاند. عامل ديگر نبود عامل ديپلماسى از طرف دولت ايران براى حفظ منافع اتباع ايرانى بوده است. از بين دو كانديداى رياست جمهورى كه تاكنون شانس بالاتر را دارند، يكى ترامپ از حزب جمهوریخواه و ديگرى خانم كلينتون از حزب دموكرات هر دو نظرات منفى در مورد مسلمانان و ايرانىها ابراز كردهاند(ساير نامزدهاى حزب جمهوریخواه نيز به همچنين).
ترامپ میگويد ورود مسلمانان را به آمريكا قطع میكند. البته او با شيوخ عرب دادو ستد و منافع اقتصادى از جمله در دبى دارد؛ بنا براين احتمالا محدوديتهاى او عمدتا شامل ايرانىها خواهد بود. كلينتون هم چند ماه پيش در يك برنامه تلويزيونى در پاسخ به اين پرسش كه بزرگترين دشمن خود را چه كسانى میدانيد گفت «ايرانىها»، توجه میكنيم كه او نگفت دولت يا حكومت ايران يا بخشهايى از آن بلكه مشخصا گفت ايرانىها. معلوم نيست مردم ايران چه هيزم ترى به ايشان فروختهاند!
بهطور خلاصه حوادث تروريستى ماههاى اخير در اروپا و آمريكا جو عمومى خصومت عليه مسلمانان را تشديد كرده است. اين نيز عملا در آمريكا منجر به تصويب قوانين و دستورالعملهايى شده كه عمدتا عليه ايرانيان است كه اصولا ارتباطى با اين حوادث نداشتهاند!
به هرحال هر كدام از اين دو حزب كه با اين كانديداها يا مشابه آنان پيروز شوند شرايط براى ايران بهبود نخواهد يافت و آنانى كه در دو طرف اقيانوس منافع خود را در شوربختى ملت ايران میبينند مسرور خواهند شد.
٣. چشمانداز قيمت نفت: وابستگى اقتصاد كشور به درآمد نفت بسيار است. خصوصا بودجه كشور وابسته به اين درآمد است. كاهش درآمد يك دولت نيز مانند كاهش درآمد يك خانواده است. اگر درآمد خانوارى از يك ماخذ عمده بین 60 تا 70 درصد كاسته شد، منطقا آن خانوار به فكر كاهش هزينهها خواهد افتاد يا بهفكر افزايش درآمد جايگزين. در اين حيطه نيز كاهش هزينهها از اهميت بيشترى برخوردار است. در كشور ما در گذشته روشهاى جايگزين درآمد، شامل افزايش درآمد مالياتى يا تزريق نقدينگى جديد بوده است. در شرايط موجود اولى فشار بر اقتصاد تحت محدوديت و ضعف توليد را افزايش میدهد كه اقدامى با تاثير منفى است و افزايش نقدينگى نيز اثر تورمى دارد كه جوانب مخرب آن شناخته شده است. بنابر اين توجه به كاهش هزينهها اجتناب ناپذير است. بسيارى دستگاهها و رديفهاى هزينهای در بودجه وجود دارند كه به دليل ناكارآيى، حذف يا كاهش بودجه آنها اثر اقتصادى منفى در بر ندارد. ليكن اين گروه هزينهها، پشتيبان سياسى دارند و دولت قادر يا مايل به كاهش بودجه بسيارى از آنها نخواهد بود؛ بنابر اين بودجه دستگاههايى مانند آموزش و آموزش عالى، بهداشت و خدمات اجتماعى ديگر دچار محدوديت میشود. در سالهاى گذشته يكى از قربانيان اين روندها بودجه عمرانى بوده است كه در دولت قبلى سهم آن به حد رقت بارى كاهش يافت و در همان حدود باقى مانده است. از آسيبپذيران ديگر شرايط مالى، طرفهاى معامله با دولت يعنى پيمانكاران و شركتها، موسسات و افرادى بوده كه از دولت مطالبات داشتهاند. با توجه به اینکه پیشبينى میشود قيمت نفت در سال جارى نيز از افزايش قابل ملاحظهای بر خوردار نخواهد شد مساله سر و سامان دادن به اقتصاد داخلى و خصوصا بودجه دولت از اهميت بر خوردار میشود و اقدامات از اين دست شاخص جديت براى نشان دادن ميزان توجه دولت به اقتصاد خواهد بود.بر آوردهاى رايج براى قيمت نفت آن را در حد ٦٠ دلار يا كمتر مطرح میكند. اين سطح نه تنها براى اقتصاد كشور ما بلكه ساير كشورهاى توليد كننده نفت كفاف عادتهاى هزينهای را نمى دهد. مجله اكونوميست در شماره مارس ٢٠١٦ سرمقالهای تحت عنوان «ابر قدرت تو خالى» دارد كه شرايط روسيه را مورد توجه قرار میدهد. طبق ادعاى اين مجله ميانگين دستمزد در روسيه از ٨٣٠ دلار در ماه ژانويه ٢٠١٤ به حدود ٤٥٠ دلار در ژانويه سال ٢٠١٦تنزل يافته و ساير شاخصهاى اقتصادى نيز نشان از تنزل اقتصاد اين كشور دارد. اين شرايط طبعا بر نقش منطقهای روسيه تاثير میگذارد. احتمالا امكان اینکه در گيرى اين كشور در سوريه كاهش يابد و شرايط براى طرفهاى در گير ديگر پيچيدهتر شود، زياد است. میتوان تصور كرد كه نقش بيرونى تركيه به دلایل مختلف از جمله مشكلات اقتصادى و سياسى داخلى به سمت تهاجمى تر شدن تغییر میيابد. به همين دلایل نه تنها عامل داخلى تاثير قيمت نفت بلكه عوامل خارجى ناشى از آن نيز ملاحظات قابلتاملى را مطرح خواهد كرد.
٤. شرايط آب و هوايى و محيطزيست: بخش كشاورزى (شامل زراعت، دامدارى، ماهيگيرى و جنگلدارى)مهمترين بخش اقتصاد ايران است و تنها بخش نسبتا پايدار. اين بخش هم از زواياى مختلف با مشكل روبهرو است. مهمترين اين عوامل كم آبى است و ديگرى ضايع شدن زمينهاى مرغوب براى استفاده در ساخت و ساز اطراف شهرها يا ويلاسازى و تفرجگاه براى متمكنين در مناطق مختلف. كمبود منابع آب به دليل روند ادامه دار خشكسالى و نيازهاى جمعيت در حال رشد كشور به مشكل حادى تبديل شده و تشديد خواهد شد. نياز مصرفى شهرها همراه با كاهش بارندگى، رود خانهها و درياچهها را خشك كرده و مشكلات محیطزيست را تشديد نموده و به اين روند شدت خواهد بخشيد. روند گرمايش كره زمين بر مناطقى مانند ايران كه روى كمربند خشك زمين قرار دارد تاثير نا مطلوب خواهد داشت. پیشبينى میشود تا چند دهه آينده با اين روندها مناطق اطراف خليجفارس به دليل شدت گرما و خشكسالى ديگر قابل زيست نباشد. در آينده، نه تنها اين واقعيت با شدت بيشترى چهرهنمايى خواهد كرد كه محیطزيست كشور ظرفيت وتوان پاسخگويى به نيازهاى اين اندازه جمعيت را ندارد، بلكه اصولا برنامه جامع و كار سازى براى مديريت اين شرايط نيز موجود نيست.
٥. اميد بيش از حد به برجام: موفقيت دولت در توافق هستهای بیترديدموفقيتى تاريخى است و اين امتياز براى دولت محفوظ است، مطالبى كه در اين مورد كارشناسان مطرح كردهاند با آنچه مخالفان سياسى دولت مطرح میكنند از دو دیدگاه مختلف است. به اين معنى كه بحث بر سر اين است كه آيا اقدامات دولت در زمينه ديپلماسى و سياست اقتصادى كفايت بهره بردارى از اين دستاورد را میكند يانه؟ ليكن چنانكه از سال قبل از سوی نگارنده به دفعات مطرح شد، آنچه بر اقتصاد كشور ما تاثير میگذارد از جمله مربوط به قوانينى به جز قوانين مرتبط با تحريمهاى هستهای است. عمدتا هم مربوط به قانونى است كه در زمان رياستجمهورى كلينتون براى تحريم جامع عليه ايران تصويب شد. نقطه حساس اين امر نيز تحريمهاى بانكى است كه كماكان موجب نگرانى بانكهاى اروپايى و آسيایى براى همكارى با ايران میشود. اين بخش از تحريمها نيز با تداوم فعاليت ديپلماتيك و فعاليت قضايى و حقوقى احتمالا قابل كاهش است. اين نوع حركتها هم میتواند بهعنوان پيگيرى اجرايى توافق هستهای انجام شود بدون ضرورت تفسير خارج شدن از حيطه توافق هستهای در مذاكرات. بنابراين اگر دولت نسبت به اقدامات تكميلى جديت لازم را در مدت موجود پيگيرى نكند دولت بعدى در آمريكا ممكن است در جهت نا مناسب گام بردارد و حتى برخى از گامهاى برداشته شده را خنثى کند.
٦. اقدامات مديريتى و برنامهريزى دولت: اگر بخشى از مطالب واقعبينانه يا بدبينانهای كه قابل ذكر است نيز تحقق يابد، از طرف دولت اقدامات جدىترى را در زمينه برنامهريزى براى فعاليتهاى فشرده تر و تلاش دامنهدارتر و گسترده در راه مقابله با مشكلات موجود میطلبد. در اين مورد اقداماتى كه انجام میشود بعضا مكفى به نظر نمى رسد. ازجمله و در همين ارتباط انتشار برخى آمار توسط دستگاهها متوقف شده كه مناسب اهداف دولت نيست. زيرا در واقع كار كارشناسان،ناظران و منتقدان را ساده میكند.اگر آمار منتشر شود، استنتاج از آن نيازمند فعاليت فكرى و تحليل است. اگر دولت از انتشار آمارخود دارى كند، آنگاه استنتاج ساده است. زيرا نشان میدهد وضعيت روند شاخصها مطلوب نيست و نتيجه حاصل از تصور پنهانكارى دولت، يك استنتاج منفى سريع از طرف ناظران بيرون دولت خواهد بود.