در بحبوحه انقلاب اسلامی که مردم شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را مطرح می کردند، ابرقدرت ها و غرب به سمت اجرایی کردن تئوری جهانی شدن پیش می رفتند. با در نظر گرفتن این مطلب که این استقلال، ابعادی گسترده تر از استقلال سیاسی صرف از بیگانگان را مد نظر داشته است، این پرسش مطرح است که در مقطع زمانی انقلاب چه واکنشی در برابر سیر جهانی شدن صورت گرفت و در کل آیا جهانی شدن با استقلال اقتصادی در تعارض است؟ انقلاب اسلامی تا چه حد و به چه شکل به آن استقلال دست یافته است؟
خبرنگار شفقنا این پرسش ها را با دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان که استقلال اقتصادی از حوزه های مطالعاتی مورد علاقه وی به شمار می رود، به بحث گذاشته است. دکتر مومنی شعار استقلال خواهی مردم را بازتاب نگرانی از ابعاد اتکای اقتصاد ایران به دنیای خارج در دوران پهلوی می داند که به مرزهای تهدیدآمیزی رسیده بود. او در توضیح استقلال، ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن را در نظر می گیرد و می گوید: مساله استقلال، بدون درک پیوندی که با آزادی و بدون درک پیوندی که با عدالت دارد، امکانپذیر نخواهد بود. یکی از بزرگترین دریغ ها و تاسف های من این است که باب کوشش های فکری در زمینه مفهوم استقلال و نظریه پردازی در زمینه استقلال در ایران به اندازه کافی گشوده نشد و ای بسا بخش بزرگی از هزینه هایی که همین امروز جامعه ایران می پردازد، نیز بازتاب آن غفلت بزرگی بود که از مساله استقلال و شناخت عمیق و عالمانه و روزآمد آن در سطح نظام آموزشی و پژوهشی و سیاست گذاری کشور اتفاق افتاده است.
متن گفت وگوی شفقنا با دکتر مومنی را در ادامه بخوانید:
دکتر فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت وگو با خبرنگار شفقنا با اشاره به شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اظهار کرد: چند مساله مهم وجود دارد که باید آنها را به صورت روشمند و سیستمی با هم نگاه کرد. یک مساله این است که در دوره پهلوی، ابعاد اتکای اقتصاد ایران به دنیای خارج به مرزهای تهدیدآمیزی رسیده بود و شعار استقلال خواهی مردم نیز در حقیقت بازتابی از نگرانی های مربوط به این مساله بود.
روند نگران کننده صادرات بخش تولید صنعتی در دوره پهلوی
او در ارائه مثالی در این باره بیان کرد: برای مثال حتی محاسبه هایی که در همان زمان در سازمان برنامه و بودجه وقت صورت گرفته بود، نشان می داد که کل صادرات صنعتی کشور در آن زمان تنها قادر به تامین مالی نیازهای سه روز از کل سال، آن هم تنها برای بخش صنعت است. این یک روند بسیار نگران کننده بود؛ ارزیابی منتقدان حکومت پهلوی این بود که این میزان افراطی اتکا به دنیای خارج نمی تواند یک سیستم پایدار و قابل اعتنا را به همراه داشته باشد.
عمق نگران کننده وابستگی به واردات محصولات کشاورزی در دوره پهلوی
مومنی در مثالی وجه دیگر مساله را ماجرای تولید کشاورزی دانست و افزود: گزارش های رسمی که در اسناد پشتیبان برنامه ششم اجرا نشده قبل از انقلاب در سازمان برنامه تهیه شده است، حکایت از این دارد که در فاصله سال های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ گستره و عمق وابستگی کشور به واردات محصولات کشاورزی نیز در یک شرایط بسیار نگران کننده قرار گرفته بود.
ابعاد تهدیدآمیز پیوستگی ایران و غرب در بعد سیاسی
او با بیان اینکه شبیه به این مساله در حوزه سیاسی هم مطرح بود، تصریح کرد: به این معنا که در دوره پهلوی و به ویژه در سال های ۱۳۵۲ به بعد، میزان پیوستگی ایران به دنیای غرب و به ویژه آمریکا در یک ابعاد بی سابقه افزایش پیدا کرده بود. در این زمینه می توان به طور مشخص به کتاب بسیار ارزنده «سیاست خارجی آمریکا و شاه» نوشته جامعه شناس لهستانی الاصل آمریکایی یعنی «مارک گازیوروفسکی» اشاره کرد.
این اقتصاددان ادامه داد: او در کتاب سیاست خارجی آمریکا و شاه، کاری بسیار ارزنده و منحصر به فرد انجام داد. این کار عبارت از این بود که تلاش کرده بود برای دست نشاندگی یک حاکم جهان سومی به آمریکا شاخصی تهیه کند که قابلیت تبدیل به مقدارهای کمی را هم داشته باشد. با اینکه او از موضع سفارشی که از دولت آمریکا دریافت کرده بود و در مقام ریشه یابی چرایی سقوط رژیم پهلوی این مطالعه را انجام داده بود اما در آن کتاب اذعان می کند که شدت دست نشاندگی حکومت پهلوی به شدت از ابعاد قابل تحمل فراتر رفته بود، به طوری که حتی مشروعیت آن رژیم را در درون دربار و هیات حاکمه نیز به چالش کشیده بود.
او در توضیح مساله ای اساسی در این مورد گفت: مساله اساسی در آن دوران این بود که چرا در حالی که حکومت وقت کره جنوبی هم دست نشانده است و حکومت محمدرضا پهلوی هم دست نشانده است، این دست نشاندگی برای کره جنوبی ارتقای شدید بنیه تولیدی را به همراه می آورد اما برای ایران قرارداد نظامی با آمریکایی ها در چارچوب داکترین نیکسون-کیسینجر را به همراه می آورد. چرا به جای اینکه آن دست نشاندگی کمکی به اعتلای علمی-فرهنگی کشور کند، ایران را در هزینه های ژاندارمی آمریکا در اقیانوس هند سهیم می کند؟ یعنی ما علاوه برهمه ابعاد شناخته شده هزینه هایی که می پردازیم، از این زاویه هم پیوند سیاسی کشور با آمریکایی ها به طور مثال هزینه های بسیار سنگین و نامرتبط با مسایل توسعه ملی برای کشورمان به همراه می آورد.
مومنی با تاکید بر چند وجهی بودن استقلال در شعار مطرح شده در انقلاب اسلامی، بیان کرد: در آن زمان که شعار استقلال داده می شد، به همان اندازه که حساسیت درباره استقلال اقتصادی وجود داشت، در زمینه استقلال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هم این حساسیت ها وجود داشت. در واقع برآیند وجدان عمومی ملی بود که احساس می کردند از کانال آن مناسبات مبتنی بر دست نشاندگی، فقر گسترده، نابرابری های چشمگیر و بدون دستاورد بودن این مناسبات حاصل شده است.
جهانی شدن با استقلال چه نسبتی دارد؟
او بحث دیگر مطرح شده در پرسش را موضوع جهانی شدن خواند و افزود: مساله جهانی شدن بحث دیگری است که به شکلی که توضیح خواهم داد به مساله استقلال هم مربوط می شود. اگر هوشمندی کافی در این زمینه وجود نداشته باشد، این احتمال وجود خواهد داشت که از ناحیه تلقی های نادرست درباره جهانی شدن اقتصاد و از ناحیه برخوردهای سطحی، احساسی و شعاری با این مساله باز هم در معرض یک سلسله هزینه های جدید قرار بگیریم.
این صاحبنظر حوزه اقتصاد با بیان اینکه در آخرین تحلیل، مساله جهانی شدن یک وجه مفهومی و یک وجه مضمونی دارد که باید به هر دو آنها توجه کرد، اظهار کرد: وقتی که در برابر “Globalization” از معادل «جهانی شدن» استفاده می شود، به این معناست که این را یک روند طبیعی خودبخودی نتیجه شده از تحولات علمی-فنی می دانیم که بر اثر انقلاب های مربوط به مایکرو الکترونیک و تکنولوژی اطلاعات، فاصله ها را به حداقل رسانده است. به تعبیری که از «مک لوهان» مکرر نقل شده است، این موضوع باعث یک نزدیکی و یکپارچگی بی سابقه در مقیاس جهانی شده است.
او ادامه داد: تا جایی که این تلقی به تحولات علمی-فنی مربوط می شود، این یک واقعیت غیر قابل انکار است و باید طول و عرض آن را از زاویه همان معادل جهانی شدن ردگیری کرد. در عین حال وقتی که بحث به حوزه اقتصاد می رسد، در آنجا تلقی مسلط از جهانی شدن، آزادسازی بازارهاست. با نگاهی به واقعیت های این دنیا مشاهده می شود که آزادسازی بازارها در مقیاس جهانی به نحو غیر متعارفی مدیریت شده است. نظم حاکم بر این مدیریت هم به گونه ایست که در برابر آن بازارهایی که آزادسازی آنها بالاترین سطح فایده را برای قدرت های بزرگ جهانی به همراه دارد، یک فشار بسیار جدی همه جانبه به کشورهای در حال توسعه تحمیل می شود.
مومنی با بیان اینکه این فشارها به طور مشخص در بازار کالاها و خدمات و بازار سرمایه برای آزادسازی به شکل ملموس تری قابل مشاهده است، خاطرنشان کرد: اگر دقت کرده باشید، عرضه کننده اصلی کالاها، خدمات و سرمایه در جهان، قدرت های بزرگ اقتصادی هستند و طبیعتا این آزادسازی ها بالاترین سطح منافع را برای آنها به ارمغان می آورد اما بازارهای دیگری هم وجود دارند که اگر آزادسازی در مورد آنها صورت بگیرد، سهم بزرگتری از منافع نصیب کشورهای در حال توسعه می شود.
او تصریح کرد: در این زمینه به طور مشخص می توان از بازار نیروی کار، بازار فناوری و بازار تحقیق و توسعه نام برد؛ اگر این بازارها مشمول آزادسازی شوند، می تواند به طرز غیرمتعارفی جهان را به سمت یک جهان به نسبت برابرتر از شرایط کنونی سوق دهد اما مشاهده می شود قاعده گذاری هایی که در مقیاس جهانی صورت می گیرد، در حالی که بیشترین فشارها را برای آزادسازی در بازار کالاها، خدمات و سرمایه به جهان در حال توسعه وارد می کند، در عین حال به طور همزمان بیشترین محدودیت ها را هم علیه آزادسازی در بازار نیروی کار، بازار فناروی و بازار تحقیق و توسعه اعمال می کند.
معادل دقیق تر Globalization جهانی سازی است و نه جهانی شدن
این اقتصاددان معادل دقیق تر برای مفهوم Globalization را «جهانی سازی» خواند و افزود: یعنی براساس ساختار قدرت موجود در نظام جهانی، در عمل اراده موثری در حال بردن قاعده گذاری ها به سمتی است که در آن منافع قدرت های بزرگ حداکثر می شود و کانون های اصلی نفع بری جهان در حال توسعه هم مسدود می ماند. بر این اساس با قرار گرفتن در چنین دنیایی می توان یک قاعده کلی را در سطح نظری استخراج کرد. اگر این قاعده کلی به درستی فهم شود، آن زمان جایگاه رفیع مفهوم استقلال را می توان درک کرد.
او در توضیح این درک از استقلال تصریح کرد: در چارچوب این درک از مفهوم استقلال، به هیچ وجه هوس انزواجویی به سر خود راه نمی دهید، بلکه کلید اصلی بحث در سطح نظری این است که -چه در بازارهای اقتصادی و چه در حوزه های اجتماعی و فرهنگی- هر جایی که شما قدرت و بنیه تولیدی بیشتر داشته باشید، از مناسبات معطوف به آزادسازی نفع خواهید برد و هر جایی که بنیه تولیدی ضعیف تر داشته باشید، آنجا از مناسبات معطوف به آزادسازی ضرر خواهید کرد.
رویه های ضد آزادی در عرصه فرهنگ، کارکرد وابستگی فرهنگی را به دنبال دارد
مومنی با بیان اینکه درک این مساله در حوزه اقتصاد بسیار ساده تر است تا آنچه که در حوزه فرهنگ موضوعیت دارد، گفت: یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی مدیریت فرهنگی کشور طی سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بی توجهی به این نکته بوده است که رویه های معطوف به بگیر و ببند، کنترل و محدودسازی در عرصه فرهنگ، در بهترین حالت در افق کوتاه مدت می تواند دستاورد داشته باشد. اگر حکومتی هزینه فرصت اندیشه ورزی و بیان آزاد یافته های علمی را افزایش دهد، گرچه آن کار در ظاهر ژست و شکل و شمایل رادیکال دارد اما چون بنیه تولید فرهنگی را به شدت تحلیل می برد، عملا رویه های ضد آزادی در عرصه فرهنگ، کارکرد وابستگی فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.
او این نکته را یک مساله بسیار سرنوشت ساز و راهبردی دانست و اظهار کرد: این موضوع را می توان به بهترین شکل در جریان آخرین دور مذاکرات «گات؛ GATT» یعنی دور اوروگوئه هم مشاهده کرد. در آن زمان یک اختلاف نظر شدید در زمینه آزادسازی تجارت کالاهای فرهنگی بین قطب های اصلی قدرت اقتصادی دنیا یعنی اروپای غربی، ژاپن و آمریکا پیش آمد. آمریکایی ها فشاری شدید برای آزادسازی تجارت کالاهای فرهنگی گذاشته بودند، اما اروپای غربی و ژاپن -به طور مشخص- شدیدترین مقاومت ها را علیه این خواسته آمریکا صورت دادند. به طوری که تا پایان مذاکرات دور اوروگوئه در این زمینه به نتیجه نرسیدند و این را در نهایت احاله دادند به اینکه در کادر «سازمان تجارت جهانی؛ WTO» دنبال شود. و از زمان تاسیس WTO تا امروز که نزدیک به دو دهه می گذرد، هنوز هم آن تفاهم حاصل نشده است.
این استاد اقتصاد ادامه داد: اما آنچه که راهبرد اصولی اروپای غربی و ژاپن را نشان می دهد، این است که از این زمانی که آزاد و از این محدودیت هایی که ایجاد کرده اند، برای ارتقای خلاقیت ها و بنیه تولیدی فکری-فرهنگی کشورهای خود استفاده کردند. اگر ما هم واقعا درک عالمانه ای از مفهوم استقلال می داشتیم، می بایست در عرصه فرهنگ چنین راهبردی را دنبال کنیم.
او تصریح کرد: آنچه در آرای بنیانگذاران انقلاب اسلامی و اندیشه ورزان کلیدی آن مثل آیت الله شهید مرتضی مطهری و آیت الله شهید دکتر بهشتی ملاحظه می شود، به قاعده آثاری که از آنها باقی مانده است، به طور دقیق نشان می دهد که آنها از این راهبرد استقبال می کردند و وعده آنها برای دوره پس از انقلاب هم دقیقا پایبندی به این راهبرد نجات بخش بود. هر روزی هم که ما در زمینه پیگیری این راهبرد، وقفه و تاخیر داشته باشیم، در حال لطمه زدن به استقلال کشور هستیم و با ژست رادیکال در عمل کشور را به سمت وابستگی فرهنگی سوق می دهیم.
شهید مطهری؛ ارزش ها اولین قربانی محدود شدن آزادی های مشروع هستند
مومنی با بیان اینکه در آثار شهید مطهری و رویه های عملی شهید بهشتی، نکته هایی مشاهده می شود که به غایت تکان دهنده است، گفت: مرحوم مطهری در کتاب «گفتاری درباره جمهوری اسلامی» به صراحت می گویند که معمولا محدود کردن آزادی ها تحت عنوان دفاع از ارزش ها توجیه می شود اما ایشان می فرمایند که به قاعده تجربه مشاهده شده در تاریخ اسلام، وقتی آزادی های مشروع و قانونی محدود می شوند، اتفاقا اولین قربانی آن ارزش ها هستند. ایشان اضافه می کنند که اسلام هرگز از رویه های بگیر و ببند، سود نبرده است و هر جا آزادی بوده و مسلمان ها ناگزیر به بازگشت به فرهنگ غنی اسلامی بوده اند، از آن گنجینه عظیم معرفتی آنچنان توشه هایی برداشته اند که توانسته اند هم خود رشد کنند، هم تفوه و امتیاز اسلام نسبت به سایر مکتب ها را به خوبی نشان دهند.
شهید بهشتی؛ محدود کردن آزادی های مشروع خلاف فلسفه خلقت و مشیت خداوند است
او تاکید کرد: عینا براساس همین برداشت است که در کتاب واقعا جاودانه آیت الله شهید دکتر بهشتی تحت عنوان «نقش آزادی در تربیت کودکان» عبارت هایی را مشاهده می کنیم که اگر امروز منعکس شود، برای همگان حیرت انگیز جلوه می کند. تعبیر صریح آیت الله شهید دکتر بهشتی این است که محدود کردن آزادی های مشروع و قانونی به خصوص در حیطه اندیشه ورزی و خلق آثار فکری، فرهنگی و هنری برخلاف فلسفه خلقت و برخلاف مشیت خداوند است. براساس چنین برداشتی از جایگاه آزادی بود که ایشان در عین حال که یک مقام رسمی عالیرتبه بودند، به سهولت در منظر عموم با بزرگترین رقبای فکری اندیشه اسلامی به مناظره می نشستند.
استقلال بدون درک پیوند آن با آزادی و عدالت امکانپذیر نیست
مومنی با اعتقاد بر اینکه ایشان بر این باور بودند که اگر در این مواجهه ها شرایط آزاد و منصفانه باشد، قطعا اسلام برنده خواهد شد، گفت: از اینجا می خواهم این نتیجه را بگیرم که مساله استقلال، بدون درک پیوندی که با آزادی و بدون درک پیوندی که با عدالت دارد، امکانپذیر نخواهد بود. یکی از بزرگترین دریغ ها و تاسف های من این است که باب کوشش های فکری در زمینه مفهوم استقلال و نظریه پردازی در زمینه استقلال در ایران به اندازه کافی گشوده نشد و ای بسا بخش بزرگی از هزینه هایی که همین امروز جامعه ایران می پردازد، نیز بازتاب آن غفلت بزرگی بود که از مساله استقلال و شناخت عمیق و عالمانه و روزآمد آن در سطح نظام آموزشی و پژوهشی و سیاست گذاری کشور اتفاق افتاده است.