دکتر سید مرتضی افقه
عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز
پیش از بررسی ارتباط بین نهادها و رشد اقتصادی بیان تعریفی از هر یک ضروری به نظر میرسد:
نهاد: طبق دیدگاه وبلن، نهادها آندسته از عادات تثبيت شده فكري هستند كه در بين عموم انسانها مشترك هستند؛ در واقع نهادها محصول عادات هستند. در تعریف دیگر، نهادها به شیوه رایج و مستمر در تفكر اطلاق میشود، شيوهاي كه در عادات يك گروه يا سنن يك ملت تثبيت شده است (هميلتون). نورث نیز معتقد است که نهادها قواعد بازياند. نهادها الگوهاي تعاملياند كه بر روابط افراد حاكم بوده و آنها را مقيد ميسازد. با این وصف، تعريف دقيق نهادها دشوار است چون قواعدي كه به كار ميرود شامل قوانين مكتوب، ميثاقهاي اجتماعي رسمي، هنجارهاي غيررسمي رفتاري و باورهاي مشترك درباره جهان است.
رشد اقتصادی: معمولا افزایش مستمر درآمد سرانه را رشد اقتصادی میگویند.
مفهوم توسعه: مفهوم توسعه اما نیاز به بسط بیشتری دارد. تعریف توسعه آنقدر پیچیده و متنوع است که به قول میِر «شاید سادهتر آن باشد که بگوییم توسعه چه چیزی نیست». توسعه در تفاوتی عمیق با مفهوم رشد، صرفا محدود به تغيير متغیرهای اقتصادي نبوده بلکه مستلزم تحولات عميق و اساسي در همه ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، سیاسی و فرهنگی جامعه است.
برخی متفکران علوم اجتماعی (از جمله گولت، لیتل، لوئیس) معتقدند كه توسعه فرآيندي است كه طي آن دامنه انتخاب انسان افزايش مييابد.گولت سه جزء يا سه ارزش محوري را بهعنوان معيارفرآیند توسعه بیان کرده است. اين سه ارزش محوري عبارتند از:
1- برخورداری مالی به گونهای که توان برآورده کردن نیازهای اساسی لازم برای بقا را داشته باشد.
2- برخورداری از اعتماد به نفس، به گونهای که در مواجهه با جوامع دیگر احساس حقارت و خود کم بینی نکند،
3- برخورداری از آزادي (از طبیعت، از جهل و سنتهای متحجرانه، از انسانها و جوامع دیگر).
اولین ارزش، تامین نیازهای اساسی و معیشتی تمام افراد جامعه است. در واقع، جامعه وقتی توسعه یافته است که تامین نیازهای لازم برای بقا، دیگر دغدغه هیچ یک از افراد جامعه نباشد.دومين ارزش محوری در تعریف توسعه، برخورداری افراد جامعه از اعتماد به نفس در میان افراد جامعه است. همه مردم و جوامع به دنبال نشان دادن عزت نفس و اعتماد به نفس هستند. توسعه یعنی اینکه افراد جامعه هیچ نوع احساس حقارتی در مقابل جوامع دیگر نداشته باشند. بخش قابل توجهی از این هدف وقتی حاصل میشود که جامعه قادر به تامین بخش هر چه بیشتری از نیازهای مادی و معنوی خود باشد. شاید مهمترین ارزش محوری در تعریف ارائه شده برای توسعه آزادی باشد. آزادي در این تعریف به معني «احساس رهایي از شرايط از خود بيگانهكننده زندگي مادي و بندگي طبيعت، از جهل، از انسانهای ديگر، از نهادها و اعتقادات متحجرانه است». آزادي شامل دامنه وسيعي از انتخابها براي جوامع و اعضاي آنها به همراه حداقل شدن موانع خارجي براي نيل به اهدافي كه به توسعه معروفاند ميشود (تودارو).» همانگونه که ملاحظه میشود آزادی در اینجا هر آن چیزی است که مانع از استفاده انسانها از استعدادهایشان برای نیل به حداکثر برخورداری در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی است.
آمارتیا سن توسعهدان برجسته و برنده جایزه نوبل سال 1998 اقتصاد نیز بر آزادی بهعنوان شاخصه اصلی فرآیند توسعه تاکید کرده است. از نظر سن «توسعه فرآیندی است که موجب گسترش آزادیهایی خواهد شد که مردم از آن نفع میبرند. توسعه باید منجر به محو عواملی شود که آزادی انسانها را محدود میکند. این عوامل عبارتند از: فقر و ستمگری، نبود فرصتهای اقتصادی و محرومیتهای اجتماعی نهادینه شده، غفلت از بودجههای عمومی و انتقادناپذیری و یکهتازی دولتهای سرکوبگر». در واقع تعریف آمارتیا سن از توسعه چکیده 50 سال تحول و تکامل مفهوم توسعه است که همه مفاهیم پیشین را در خود جای داده است.
با این وصف، شاید بتوان گفت که هوزلیتز راهگشاترین تعریف از توسعه برای جامعه امروز ایران را بیان کرده باشد. هوزلیتز میگوید: «توسعه اقتصادي به فرآيندی گفته ميشود كه اگر قرار است در جامعه ريشهدار شود بايد به طور گسترده و عميق نفوذ کرده و بنابراين بر ساختارهای اجتماعي و فرهنگي آن تاثيرگذار باشد. به عبارت ديگر، توسعه اقتصادي نه تنها شامل تغيیر در تكنيكهای توليد بلكه شامل تغیير جهتگيري در هنجارها و ارزشهاي اجتماعي نيز ميشود». پاول استرتين نیز معتقد بود که «توسعه هم بهعنوان يك هدف و هم بهعنوان يك فرآيند شامل تحول اساسي هم در ديدگاه نسبت به زندگي و كار و هم در نهادهاي اجتماعي، فرهنگی و سياسي است».
در مجموع از مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که نقطه شروع رشد و پيشرفت اقتصادی در همه جوامع (به خصوص جوامع عقبمانده یا در حال توسعه امروز) تحول در نوع نگاه به دنيا و زندگی مادی، به انسان و به جايگاه انسان در اين دنيا است. بنابراين تلاش براي رفع عقبماندگي پيش از آنكه فعاليتي اقتصادي باشد، تلاشي است در ايجاد تحول در بينش، اعتقادات و ارزشهای افراد. به عبارت دیگر، توسعه یعنی اصلاح نگاه به دنیا (ی مادی)، به انسان (بهعنوان انسان و بدون توجه به ویژگیهای غیرذاتی و عَرَضیاش) و به جایگاه انسان در این دنیا، به محیط زیست، به توانایی انسان در رشد تا بی نهایت، به جایگاه فکر و اندیشه و عقل و بنابراین به خردمندان و اندیشمندان و نخبگان جامعه بهعنوان تنها ثروت واقعی و منحصر به فرد.
همانگونه که ملاحظه میشود، برای نیل به رشد و رفاهی مستمر و بادوام، پیش و بیش از هر اقدامی نگرشهای فلسفی افراد و جامعه باید اصلاح شوند. نگرشهایی که در آن انسان (که بر اساس آموزههای دینی اشرف مخلوقات است) هدف توسعه است و بنابراین اولویت اول و آخر را دارد. دنیای مادی و حیات این جهانی بهعنوان محل زیست انسان اهمیت اساسی دارد، بنابراین ارتقای زندگی دنیوی (رفاه اقتصادی- اجتماعی) شرط لازم برای نیل به اهداف معنوی او تلقی میشود. در نهایت، حفظ و نگهداری محیط زیست بهعنوان محل زندگی و رشد و پرورش انسان از اهمیت بالایی در نگرش توسعهای برخوردار است. در یک جمله میتوان گفت: «توسعه فرآیندی است که طی آن انسان توسعه نیافته (انسان با بینش غیرتوسعهای یا ضد توسعهای) به انسان توسعه یافته (انسانی با بینش توسعهیافته) ارتقا مییابد.
در واقع رشد و رفاه اقتصادی یکی از محصولات نگرش و فعالیتهای انسان توسعهیافته است. اما ویژگیهای انسان توسعهیافته چیست؟ میتوان گفت که انسان توسعهیافته انسانی است که برای حیات مادی اهمیت قائل است، به انسان به دلیل انسان بودنش احترام میگذارد، به توانایی رشد او تا بینهایت اعتقاد دارد، منبع این رشد را عقل میداند و بنابراین تنها سرمایه و ثروت بشر را عقل او میداند، سرمایههایی غیر از عقل (منابع طبیعی مثل نفت، طلا و ...) را بالقوه میداند و صرفا با بهرهگیری از عقل انسان به فعل در میآیند، به کمیابی منابع اعتقاد دارد بنابراین در حفظ و نگهداری محیط زیست خود و جلوگیری از اتلاف منابع با جدیت تلاش میکند، براین اساس افزایش بهرهوری به شاخص مهمی در تفکر توسعه تبدیل میشود.
با این نگاه به توسعه، میتوان نتیجه گرفت که توسعه فرآیندی نرمافزاری است که طی آن انسان توسعهنیافته به انسان توسعه یافته تبدیل میشود. انسان توسعهیافته آنگاه موجد تحولاتی مثبت در همه ابعاد و محورهای جامعه خواهد شد. افزایش تولید ملی و رشد اقتصادی و بنابراین رفاه جامعه یکی از محصولات فعالیتهای انسانهای توسعهیافته است. انسان توسعهیافته برای نیل به اهداف عالی خود در همه ابعاد به ایجاد ساز و کارهای لازم خواهد پرداخت. نهادها نیز از ابزارهای مهمی هستند که انسان توسعه یافته در جهت نیل به پیشرفتهای اقتصادی اجتماعی خود ایجاد میکند. به عبارت دیگر، انسان توسعه یافته در طول زمان به خلق نهادها و سازمانهایی میپردازد که او را در نیل به اهداف جامعهای توسعهیافته کمک میکند.
تحت مدیریت نگرش توسعهای، قوانین و مقررات، ساختارهای اداری و اجرایی و بوروکراسی، ساختار مدیریتی، سازمانهای دولتی و غیردولتی و در مجموع همه ارکان نظام اداری، اجرایی، قضایی و تقنینی شکلی توسعهای به خود میگیرند به طوری که مجموعه جامعه را به سمت اهداف تعیین شده با کمترین هزینه هدایت میکنند. با این وصف، رابطه بین نهادها و جریان توسعه دو طرفه است، انسان توسعهیافته نهادهای توسعه یافته خلق میکند و نهادهای توسعه یافته بستر لازم برای بازتولید و پرورش انسانهای توسعهیافته فراهم میکنند. وقتی جامعهای در چنین فضایی قرار گرفت، با شتابی بیشتر در جهت نیل به اهداف عالی خود حرکت خواهد کرد.
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۶۵۸ تاریخ چاپ: ۱۳۹۴/۱۰/۰۱