عبارتهای اقتصاد و اقتصاددان هر چند اشارههای عمومی دارند ولی علم اقتصاد زیربخشهای تخصصی فراوانی دارد که میتوانند هیچ اشتراک جدی با هم نداشته باشند. مثلا کسی که تخصصش اقتصاد محیطزیست یا بهداشت است کمابیش همان قدر در مورد مباحث دقیق و جزیی کلان - مثل ارز و تورم و نقدینگی - میداند (و بالعکس) که یک متخصص تاریخ هنر یا شیمی. کسی که تخصص بازار کار دارد، احتمالا چیز زیاد زیادی در مورد مفاهیم پیچیده قیمتگذاری داراییها و بازار سهام و حباب و امثال آن نمیداند و بالعکس یک اقتصاددان مالی احتمالا اطلاعات چندانی از نتایج و مفاهیم پشت پژوهشهای گسترده بازار کار و سیاستهای بهینه در این حوزه ندارد.
هر چند همه اقتصاددانان- البته به شرط این که واقعا اقتصاد خوانده باشند و ضمنا درسشان را درست و عمیق و کامل خوانده باشند - یک درک عمومی و پایه از یک سری مفاهیم پایه از قبیل این که عرضه/تقاضا چیست و مثلا بازارها چه طور کار میکنند و تعادل چه طور شکل میگیرد دارند، ولی این درک عمومی خیلی وقتها برای تحلیل شرایط و توصیه سیاستی کافی نیست و گاه ممکن است باعث اظهارنظرهایی شود که از نظر علمای آن حوزه خاص غلط یا نادقیق باشد. خصوصا که تحلیل دقیق و مفید در اقتصاد، نیازمند شهود مبتنی بر داده و جزییات نهادی هم هست. حتی اگر کسی تحصیلات کمابیش مرتبط داشته باشد، میتواند با جزییات نهادی و دادهها و رفتار مدلها و مسایل قانونی و ... یک کشور یا یک صنعت دیگر آشنا نباشد و نتواند نظری بدهد که ارزش افزوده جدی داشته باشد (مثالی از اهمیت جزییات نهادی را در چند پست قبلی در مورد تامین مالی از مسیر بازار سهام در ایران نشان دادیم).
در این بین یک گلهای که از همکاران عزیز روزنامهنگار اقتصادیمان داریم همین عدم توجه به تخصص افراد در دعوت به نظر دادن است. تصور میکنم بیشتر ما سیاهه بلندی از پاسخ منفی به درخواست مصاحبه یا یادداشت یا میزگردها و ... هایی داریم در موضوعات اقتصادی ولی خارج از حوزه تخصصمان. خود من دهها دعوت از این نوع برای صحبت در موضوعات گستردهای - از حذف چهار صفر گرفته تا بازار ارز یا سیاستهای جمعیتی یا قیمتگذاری خودرو - دریافت کردهام که خب همهگی خارج از حوزه اطلاعات و تخصصم است و مجبور به عذرخواهی بودهام.
یک مصداق دیگر این بیتوجهی به تخصص، سنت دعوت از ۵۰ نفر و صد نفر صاحبنظر برای پیشبینی وضعیت آینده تورم و رشد و ارز و شاخص بورس در سال آینده است. بگذریم که پیشبینی چنین متغیرهایی تا چه حد - حتی برای متخصصینی که کار دقیق مدلسازی میکنند - سخت و دربرخی موارد غیرممکن است. ولی حتی با احتمال پیشبینیپذیری هم، نمیدانم نظر همکار محترمی که مثلا متخصص فقر یا کشاورزی یا فلسفه اقتصاد است را برای پیشبینی نرخ ارز چه قدر میتوان جدی گرفت.
این وضعیت تخصصی البته نتیجه ناگریز پیچیده شدن نظامها، روابط و نهادهای اقتصادی در دنیای واقع و گسترش ابعاد فنی و مفهومی علم اقتصاد از طرف دیگر است و باعث شده تحلیلهای اقتصاددانان از حرفهای کلی و بدیهی و قابلپیشبینی فراتر برود. البته اقتصاددانان خوب و متعهد تلاش میکنند تا خلاصه نتایج و تحولات در حوزههای دیگر را هم دنبال کنند تا شهود کلی را نسبت به تحولات علم اقتصاد یا مسایل اقتصادی جامعه از دست ندهند و دچار نگاه جزیرهای نشوند، ولی از طرف دیگر میدانند که در زمان اظهار نظر مقید به تخصص خود هستند. به نظرم، «نمیدانم» یا «تخصص من نیست» در خیلی موارد شاید جواب نزدیکتر به صواب باشد، حتی اگر فشار اجتماعی و رسانهای زیادی هم روی فرد باشد که در تمامی موضوعات اقتصادی اظهار نظر کند.
منبع: @hamedghoddusi