این روزها با معضل جدیدی روبرو هستیم که بیش از گذشته به طبیعت آسیب میزند و خدشه به چهره آن وارد میکند، پولداران تهرانی که دیگر علاقه چندانی به خانهسازی در این شهر ندارند روی به ساخت و ساز در روستاهای اطراف تهران به خصوص منطقه لواسانات آوردهاند که فروش روستاهای این مناطق خوش آب و هوا را در پی داشته است.
دو دسته از شهروندان اگر معدود تعطیلی مناسبتی قابلسفر به آنها اجازه خروج از پایتخت را بدهد و سفر گردشی-تفریحی به مناطق دارای «سابقه طبیعت دلچسب» انجام دهند، حتما با این پرسش در ذهن خود درگیر میشوند: «اطراف تهران چه خبر است»؟
این پرسش البته برای سایر گردشگران هم ممکن است بهوجود بیاید؛ اما «کارشناسان شهرسازی» و «قدیمیهای ساکن تهران» بیش از بقیه، در مشاهده وضعیت مناطق خاص اطراف تهران، متعجب و سرخورده و البته «ناامید» میشوند.
ماجرا از این قرار است که «روستافروشی» از «شهرفروشی» سبقت گرفته است و در سکوت معنادار حاکم بر روند تخریب مناطق روستایی استان تهران، تقریبا عرصهای (فضای مناسب و بدرد بخور) در بخشها و روستاهایی که تا همین یک دهه پیش، قابلیت گردش و اقامت ساعتی برای گردشگران را داشتند، باقی نمانده است.
سرعت حراج «طبیعت» در برخی روستاهای اطراف پایتخت -که بهخاطر ویژگیهای اولیه زیستمحیطی و گردشگری آنها، مناطق خاص به آنها اطلاق میشود- به قدری شتاب گرفته که در فاصله دو تابستان متوالی، احداث ساختمانهای شبهبلندمرتبه در مسیر رفت و آمد گردشگران، چهره منطقه را دگرگون کرده است.
ساختمانهای مسکونی با نماهای شیکتر از لوکسهای منطقه یک پایتخت، اولین المان پررنگ در روستاهای شمال غرب استان تهران است.
بخشهای لواسانات و رودبار قصران در شمال شرق استان تهران، نسبت به سایر مناطق اطراف پایتخت، چون از آب و هوای مناسبتر (متفاوتتری) برخوردارند، همواره مقصد اصلی گردشگران بوده است.
تهرانیها معمولا در آخرهفته، به این دو بخش سفر ساعتی برای پیکنیک کنار رودخانه جاجرود و طبیعتگردی انجام میدهند. این روال اکنون تقریبا غیرممکن است. کارگاههای ساختمانی متعدد در برخی روستاهای این دو بخش به قدری طبیعت را مخدوش کرده که حسی بدتر از تهران، به گردشگران دست میدهد.
ساختمانهای بلند درست کنار جادههای روستایی و در مسیر گذر گردشگران، در بهترین نقطه (مشرف به رودخانه و درختان باقی مانده) احداث شدهاند. تاکنون نگاه مسئولان در دولت و شورایعالی شهرسازی عمدتا به پدیده مخرب «شهرفروشی» متمرکز شده بود؛ در حالی که «روستافروشی» هم خطرناکتر از شهرفروشی و هم با سرعتی بیشتر از آن، در جریان است.
دو سال پیش که صحبت درباره «فروش ضوابط ساختوساز برای پاک کردن خطوط قرمز صدور جواز» در شورای عالی شهرسازی داغ بود، «کمبود منابع مالی برای اداره روستاها» بهعنوان توجیه عوامل تغییرکاربری مطرح میشد که البته بهنظر میرسد نوعی بهانه برای میدان دادن به ملاکان برای خرید جواز خرید طبیعت روستا برای استفاده انحصاری باشد.
وضعیت برخی روستاهای اطراف تهران که روستافروشی در آن اتفاق افتاده نشان میدهد اتفاقا وضعیت روستا نسبت به قبل بدتر شده است. حفظ روستا از طریق جذب سرمایهگذاران حوزه گردشگری برای «تغییر مطلوب» این مناطق میتوانست جای «تغییر مخرب» را بگیرد. در حالت اول، عموم مردم از ظرفیت روستاها بهره میبردند؛ اما در حالت فعلی، ملاکان برنده شدهاند.
منبع: دنیای اقتصاد