روزنامهنگار
اعتراضات و جنبشهای کارگری در ایران ابعاد جدیدتری پیدا کرده است. ماهیت این اعتراضات چیست؟ ریشه آن در کجاست؟ و ظرفیت آنها برای تبدیل شدن به اعتراضات عمومی چه اندازه است؟ اینها و پرسشهای دیگری پیرامون این اعتراضات وجود دارد، از جمله اینکه تا چه اندازه سازمانیافته است؟
به نظر میرسد بخشی از این اعتراضات در گذشته هم بوده است و از این جهت رویداد جدیدی محسوب نمیشوند. ولی در گذشته امکان رسانهای شدن آنها بهویژه در قالب فیلم فراهم نبود. اینکه ما بشنویم در یک مجتمع صنعتی اعتصاب شده یک چیز است و اینکه فیلم اعتصاب و تجمع کارگران را ببینیم، چیز دیگری است. اینکه مطلع شویم ۳ ماه پیش فلان کارخانه اعتصاب شده با اینکه بهصورت برخط تظاهرات آنان را ببینیم فرق میکند. به علاوه رسانههای جدید تحولی بزرگ را در نحوه مواجهه با اعتراضات ایجاد کرده است و نیروهای انتظامی و امنیتی و قضایی را در مواجهه با معترضان بسیار محتاط کرده و در نتیجه نوعی امنیت خاطر برای کارگران ایجاد کرده به همین علت کیفیت و کمیت اعتراضات بیشتر به چشم میآید و شاید یک علت برجستهتر شدن اعتراضات نیز همین است.
ریشه این اعتراضات گوناگون است، هم ریشه داخلی اقتصادی و رسانهای دارد و هم ریشههای بینالمللی. در سطح جهانی و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و روند شتابان به سوی جهانی شدن و نظریه پایان تاریخ به نفع نظامهای لیبرال دموکراسی، گرایشهای چپ به حاشیه رفتند و در موضع تدافعی قرار گرفتند. ولی با گذشت حدود دو دهه از آن اتفاق، اعتراضات نسبت به سیاستهای اقتصادی این نظام جهانی رو به فزونی نهاد. بحران سال ۲۰۰۸ آغازی بود بر این اعتراضات و شکلگیری جنبشهای چپ. این جریانِ جهانی، بازتابهای منطقهای نیز پیدا کرد و طرفداران خود را ایجاد و متحد میکرد.
در ایران نیز شاهد آن هستیم که گرایشی عمومی به این تفکر یا گرایش در حال رشد است و نویسندگان و روشنفکران و کارگزاران فکری و عملی خود را دارد. در ایران به یک علت خاص این جریان زمینه رشد بیشتری هم پیدا کرده است. شکلگیری چپِ پوپولیستی در میان طرفداران ساختار حاکم و تقابل هر دو گرایش چپ با کنشگران سیاسی اصلاحطلب و نیز جریان طرفدار بازار آزاد، زمینه حضور را برای آنان فراهم کرده است و این مساله نیز میتواند به تقویت بیشتر آنها کمک کند.
در هر حال نکته فوق فقط یک عامل زمینهای است. ریشه مشکل در جای دیگری است. پیش و بیش از هر چیز، فشارهای اقتصادی و تاخیر در پرداخت حقوق و دستمزد و مشکلات مربوط به بیکاری و امنیت شغلی، ریشه اصلی این اعتراضات است. همچنین حضور مدیران رانتی و ناآشنا با اقشار کارگری، بهویژه اگر شرکت آنان واگذار شده باشد و مدیر جدید غیرقابل تغییر به نظر برسد، موجب شکنندگی تعامل میان طرفین خواهد شد. مشکل از آنجا بدتر میشود که خریداران کارخانهها از نظر کارگران با نوعی دوز و کلک صاحب کارخانه میشوند و در واگذاریها حقوق کارگران و اصل بهبود فضای کارخانه چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
کارگرانی که سالهاست در کارخانه زحمت کشیدهاند و حتی حس تعلق به کارخانه دارند و آنجا را خانه دوم خود میدانند، به یکباره با مالک جدیدی مواجه میشوند که فاقد این حس و حتی شعور ارتباطی و مدیریتی است و همه اینها خشم فروخورده آنان را به جوش میآورد. سیاست واگذاری و خصوصیسازی در ایران نه تنها شفافیت لازم را ندارد، بلکه از اصول منطقی نیز تبعیت نمیکند.
خصوصیسازی باید در کنار آزادسازی و با شرط افزایش تولید و آوردن سرمایههای جدید برای رونق کارخانه همراه باشد. خصوصیسازی در ایران به معنای فروش اموال و خلاص شدن از شر آنها است. بنابراین ریشه بخش مهمی از این اعتراضات در این سیاستهای نادرست و غیر شفاف است.
یک عامل دیگر هم در این زمینه تاثیر دارد. فساد روزافزون و رفتارهای نخوتآمیز و متکبرانه و با تظاهر به زندگی مرفه نزد مسوولان و خانوادههای آنان نیز در بروز این فاصله میان کارگران و صاحبان قدرت و کاهش اعتماد به وعدهها و سخنان آنان و تشدید این اعتراضات موثر است. ولی اینکه ظرفیت این اعتراضات چقدر است و امکان تبدیل به اعتراضات بزرگتر هم دارد یا خیر؛ به چند دلیل پاسخ بنده مثبت و به یک دلیل نیز منفی است. اول اینکه شبکههای اجتماعی و فضای عمومی، زمینه را برای ارتباطات میان کارگری فراهم کرده است و این ارتباطات میتواند به توسعه اعتراضات یا همزمانی آنها منجر شود. هنگامی که چنین اتفاقی رخ دهد، بهطور عادی سطح مطالبات فزونی خواهد گرفت و نمیتواند محدود به مطالبات یک کارخانه یا شرکت خاص شود. بدترین مسالهای که حکومت را تهدید میکند این است که اعتراضکنندگان فاقد تشکیلات باشند. اگر تشکیلات نداشته باشند، امکان تعامل و گفتوگو از حکومت سلب میشود. در چنین شرایطی اعتراضات کوچک را میتوان کنترل کرد، ولی با بزرگ شدن اعتراضات این امکان کمرنگ میشود.
بنابراین بهترین حالت برای حکومت سازمانیابی تشکلهای کارگری است تا مثل اعتصاب کامیونداران دچار مشکل نشوند. فضای عمومی و التهاب سیاسی و ناپایداریهای اقتصادی و سیاسی نیز میتواند با اعتراضات کارگری همبسته شوند و ابعاد ماجرا را بزرگتر کنند. با این حال به نظرم نوعی محافظهکاری یا عمل به احتیاط در جامعه ایران وجود دارد که میترسد در صورت تداوم اعتراضات، شیرازه امور از دست همه خارج و جامعه با نتایج بدتری مواجه شود و همه زیان کنند. لذا احتیاط را عموما از دست نمیدهند.
«دنیای اقتصاد»