در مقالهای که از استیگلیتز گذاشتم به موضوع قدیمی و مهم «ثابت ماندن دستمزدهای حقیقی برای اکثریت آمریکاییان» اشاره کردم. دارون عاجماوغلو (که دیگر با کتاب چرا ملتها شکست میخورند برای اکثر ایرانیان آشنا است) در این مقاله در پروجکت سیندیکت در این مورد بیشتر نوشته است. من ترجمهای آزاد از نکات او را اینجا مینویسم.
۱) ایدههایی مثل مالیات بر ثروت، نرخ مالیات حاشیهای بالا و نظام بهداشت همهگانی که قبلا خیلی عجیب مینمودند، الان به موضوعات جریان اصلی و قابل قبول تبدیل شدهاند. ولی اگر سیاستمداران نتوانند اولویتبندی درست کنند، ما فرصت اصلاح بنیادی را از دست خواهیم داد.
۲) اولویت اصلی ما ولی باید روی «خلق شغلهایی با دستمزد بالا» باشد. تاریخ به ما میگوید که هیچ جامعهای با «بازتوزیع» صرف به رشد و شکوفایی نرسیده است. آن چیزی که به مردم معنی و انگیزه زندگی میدهد شغل خوب است و نه بازتوزیع.
۳) خلق شغلهای خوب ولی مستلزم این است که جهت پیشرفت فناوری به سمت افزایش تقاضا برای نیروی کار باشد ولی شغلهای خوب خود به خود در بازار آزاد خلق نمیشوند. این شغلها مستلزم نهادهای مناسب بازار کار برای توانمندسازی نیروی کار، نظام آموزشی سخاوتمند و تور موثر تامین اجتماعی است. (چای داغ: مقالهای در مورد «پیشرفت جهتدار فناوری» یکی از اولین کارهای مهم عاجماوغلو در جوانی است و در نتیجه اصل ایده به کارهای خود او بر میگردد. من در چند سخنرانی که در دی ماه در مورد یادگیری ماشین و اقتصاد داشتم کمی به این چارچوب اشاره کردم.)
۴) عاجم اوغلو این جا چارچوب مقاله خودش را برای تحلیل موضوع به کار میگیرد و میگوید تقاضای قوی برای نیروی کار در دهههای گذشته از سه عامل ناشی شد: الف) پیشرفتهای فناوری که باعث جهش اساسی در بهرهوری نیروی کار شد (مثلا فناوری اطلاعات و ارتباطات) ب) دخالت دولت از طریق تنظیم مقررات حداقل حقوق، ایمنی محیط کار و مقررات ناظر بر رقابت در بازار کالا (مثل قوانین ضد انحصار) پ) گسترش نظام آموزش عالی در دوره پس از جنگ جهانی دوم. خیلی از کشورهای توسعه یافته کمابیش از این سه اصل پیروی کردند.
۵) چنین شرایطی برای نزدیک ۴۰ سال (از ۱۹۴۷ تا ۱۹۸۷) برقرار بود و در نتیجه دستمزدهای حقیقی در این دوره رشد کردند. ولی پس از بحران ۱۹۸۷ و خصوصا پس از بحران ۲۰۰۰ این روند متوقف شد، رشد بهرهوری اقتصاد کم شد و عمده پیشرفت فناوری به سمت خودکارسازی (و نه خلق شغل) پیش رفت. این دقیقا دورهای است که محافظت از نیروی کار کم شده و با ظهور شرکتهای بزرگ از رقابت هم در بازار کالا کاسته شد.
۶) ولی این روند محتوم نیست. نهادها «جهت تحولات فناوری» را رشد میدهند. مثلا نظام مالیاتی آمریکا که به بدهی معافیت مالیاتی میدهد، شرکتها را تشویق میکند که ماشینآلات بیشتری نصب کنند، حتی اگر نیروی کار برای انجام آن فرآیند بهرهوری بالاتری داشته باشد. ما حتی ممکن است نیاز داشته باشیم که به مدل قدیمی حمایت دولت از برخی فناوریهای معطوف به نیروی کار برگردیم. این کارها نیازمند افزایش سطح درآمد مالیاتی دولت است.
لینک به اصل مقاله
منبع: کانال تلگرامی دکتر قدوسی