بررسی کتاب «اقتصاد نابرابری» نوشتۀ توماس پیکتی
ترجمۀ فارسی از علی سلیمیان در سایت ترجمان
من نمیدانم چه تصمیمی باعث شد پیکتی کتاب جدیدش را به شکل فعلی منتشر کند، ولی در کل این کتابی نیست که انتظار داشتیم. بلکه بر عکس، نسخۀ نسبتاً بازبینی شدهای است از کتابی که اولین بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. البته منظورم از نسبتاً، «خیلی کم» است. حتی دادههای جداول در بیشتر قسمتها به روز نشدهاند و در بسیاری موارد اطلاعاتی برای بعد از ۱۹۹۵ موجود نیست.
نیویورکتایمز نوشت: در سال ۲۰۰۱ دو اقتصاددان فرانسوی، توماس پیکتی و امانوئل سائز، نتایجِ پژوهشی تأثیرگذار را با عنوان «نابرابری درآمدی در ایالات متحده» منتشر کردند (مقالۀ آنها دو سال بعد رسماً چاپ شد). آنها با استفاده از دادههای رسید پرداخت مالیات بر درآمد، دو کار کردند که نمیشود با دادههای استانداردِ توزیع درآمد که از نظرسنجی از خانوارها به دست میآید، انجام داد. اول، به ما تصویری از بالاترین لایۀ اقتصادی، یعنی درآمدِ آن یک درصدِ انگشتنمای جامعه ارایه کردند. دوم، عمقی تاریخی به ما بخشیدند که در هر صورت به دوران طلایی اخیر ارجاع دارد.
تصویری که ظاهر شد، حیرتانگیز بود؛ هم برای کسانی که هنوز آمریکا را یک جامعۀ طبقه متوسط تصور میکردند و هم برای کسانی که نابرابری را عمدتاً ناشی از شکاف بین کارگران ساده و ماهر، مثلِ دانشآموختگانِ دانشگاهی میدانستند. پیکتی و سائز نشان دادند که روایت واقعی افزایش نابرابری از ۱۹۸۰، از افزایش اندکِ حقوق نیروی کار ماهر ناشی نمیشود، بلکه نتیجۀ سودهای هنگفت بالاترین طبقه است. آنها همچنین نشان دادند که این طبقۀ پردرآمد، کمابیش با جنبشهای اخیر برابری مخالفت کردهاند، در نتیجه تمرکزِ درآمد در دست اقلیتی بسیار کوچک، ما را به دوران «گتسبی بزرگ» برگردانده است.
این پژوهشِ شاخص تأثیر مهمی نه فقط بر اقتصاد، بلکه بر علوم سیاسی نیز داشته است. زیرا فراز و فرود یک درصدِ ثروتمند با فراز و فرودهایی که قطبیشدن سیاست داشته است، همبستگی نشان میدهد. البته سال گذشته آقای پیکتی با کتاب مشهور سرمایه در قرن بیست و یکم انفجار عظیمی به پا کرد که هم اتفاقات حیرتانگیزی که دربارۀ نابرابری رخ داده را برای مخاطبان زیادی افشا کرد و هم هشدار داد که ما در مسیر احیای مجدد «سرمایهداری موروثی» یعنی جامعهای که در تملک طبقۀ الیگارشی است، هستیم.
کتاب سرمایه کتابی قدرتمند است که به زیبایی نوشته شده است. این کتاب بسیار بزرگ و حجیم نیز هست و طبیعی است که بسیاری از افرادی که آن را خریدهاند تا آخر نخوانند. پس داشتن طرح خلاصهای از مبانی این اثر مشهور بسیار مفید خواهد بود.
متأسفانه اقتصاد نابرابری این کار را نمیکند.
بگذارید رک و راست باشم: من نمیدانم چه تصمیمی باعث خلق کتاب جدید پیکتی به شکل فعلی شد، ولی در کل این کتابی نیست که انتظار داشتیم. بلکه بر عکس نسخۀ نسبتاً بازبینی شدهای است از کتابی که اولین بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.
منظور من از نسبتاً،
ما در واقع در مسیر بازگشت به جامعۀ رانتی قرار گرفتهایم. جامعهای که در آن ثروتمندان از موهبت ثروتی موروثی بهرهمنداند.
«خیلی کم» است. حتی دادههای جداول در بیشتر قسمتها به روز نشدهاند و در بسیاری موارد اطلاعاتی برای بعد از ۱۹۹۵ موجود نیست. شاید از همه مهمتر، سر فصلهای استدلالات به روز نشده تا پژوهشهای اخیر (حتی آثار اخیر خود پیکتی با سائز) را منعکس کند.
پس آنچه فرد از این متن به دست میآورد، بیان روشنی از درک ما نسبت به نابرابری در دو دهۀ گذشته، بدون آگاهی از تحقیقات بعدی و پیشرفت دنیای واقعی است که آن درک را تغییر داده است.
مثلاً ببینید این کتاب راجع به سرمایهداری موروثی، که پیکتی آن را در کانون بحث راجع به شکل آیندۀ جامعۀ ما قرار داده است، چه میگوید. کتاب اعلام میکند که مالیات تصاعدی «به نظر میرسد از بازگشت به دوران جامعۀ رانتی قرن نوزدهم جلوگیری کرده است» و سپس به سایر موضوعات میپردازد. این موضع دو دهۀ قبل قابل دفاع بود. ولی اثر مهم «سرمایه در قرن بیست و یکم» دقیقاً میگوید که به خاطر افزایش سهم سودهای بعد از کسر مالیات در درآمد ملی، ما در واقع در مسیر بازگشت به جامعۀ رانتی قرار گرفتهایم. جامعهای که در آن ثروتمندان از موهبت ثروتی موروثی بهرهمنداند.
به بحث نابرابری فزایندۀ دستمزد هم توجه کنید. در دهۀ ۱۹۹۰ تحلیل تخصصی این موضوع در قبضۀ اصل تغییرات فناورانۀ مهارت محور بود، که تصریح میکرد فناوری اطلاعات، تقاضای نسبی را برای نیروی کار با تحصیلات بالا افزایش میدهد.
پیکتی در این کتاب نقد مختصری بر این اصل دارد ولی در پایان تصریح میکند که «مطمئناً بخش مهمی از افزایش نابرابری دستمزدی را توضیح میدهد». و به خوانندگان نمیگوید که محققان مدرن تا حدی به خاطر ناسازگاری با بسیاری از موضوعاتی که بعد از سال ۲۰۰۰ روی داده است، مثل کسادی درآمدهای دانشآموختگان دانشگاهی، نسبت به کل این نظریه تردیدهایی جدی کردهاند.
به بیان کلی، روند پژوهش دربارۀ نابرابری از زمانی که پیکتی این کتاب را نوشته است، مستلزم عدم تأکید بر عرضه و تقاضا شده است و به امتیازات و قدرت توجه بیشتری میکند. این عوامل در اقتصاد نابرابری نادیده گرفته نشدهاند و در میان سایر موضوعات بحثهای خوبی دارد دربارۀ نقش اتحادیهها در محدودکردن نابرابری و که به ما کمک میکند علتِ فاصلهگرفتن ایالات متحده از اروپا را بهتر تبیین کنیم. ولی خوانندگانی که صرفاً این کتاب را ببینند، در پایان در جایی قرار خواهند گرفت که با باور دست نامرئی بازار بسیار فاصله دارد و به نقش مشهود نهادهای قدرتمند بسیار نزدیک است.
من متأسفم که نسبت به کتابی که موضع مهمی در اندیشۀ اقتصادی ما دارد، نظری منفی دارم. ولی انتشار این اثر به نحوی که گویی اثری جدید است، صدمه زدن به خوانندگان خواهد بود و من به خود نویسنده هم تذکر دادهام.
اطلاعات کتابشناختی:
پیکتی، توماس، اقتصاد نابرابری، انتشارات بلکنپ دانشگاه هاروارد، ۲۰۱۵
Piketty, Thomas. The Economics Of Inequality. The Belknap Press of Harvard University Press, 2015
پینوشت:
* این مطلب در تاریخ ۲ آگوست ۲۰۱۵ با عنوان Review: ‘The Economics of Inequality,’ by Thomas Piketty در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است.