اهمیت جایزه نوبلی که یوجین فاما اخیراً دریافت کرد، برای اقتصاددانان مالی کلاسیک بسیار زیاد بود. برای آگاهی از چرایی این اهمیت، با مقداری اغماض، میتوان اهمیت بردن نوبل فاما را در حوزه اقتصاد مالی با اهمیت بردن جایزه نوبل میلتون فریدمن یا رابرت لوکاس در حوزه اقتصاد کلان مقایسه کرد. در حقیقت شاید بسیاری انتظار داشتند که بسیار زودتر فاما مورد توجه کمیته نوبل قرار گیرد؛ همانطور که مثلاً فریدمن یا لوکاس در زمان مناسب و نسبتاً به موقع مورد توجه این کمیته قرار گرفتند. مهمترین توسعه علمی فاما که به شکلگیری چنین انتظاری کمک کرد، شاید همان فرضیه بازارهای کارا باشد. در حقیقت میتوان فرضیه بازارهای کارا در حوزه اقتصاد مالی را با فرضیه انتظارات عقلانی در حوزه اقتصاد کلان مقایسه کرد. همانطور که بنا بر فرضیه انتظارات عقلانی، از نظر اقتصاددانان کلاسیک جدید، در بلندمدت سیاست پولی هیچ تاثیری بر متغیرهای حقیقی ندارد، بر اساس فرضیه بازارهای کارا نیز به هیچ طریقی نمیتوان در یک بازار کارای قوی، سود یا بازدهی غیرمنتظره به دست آورد.همانطور که اقتصاد کلان مبتنی بر انتظارات عقلانی لوکاس، انقلابی را در عرصه اقتصاد کلان به پا کرد و موافقان و مخالفان زیادی را نسبت به خود برانگیخت، اقتصاد مالی مبتنی بر بازارهای کارا نیز انقلاب مشابهی را در عرصه اقتصاد مالی به پا کرد و موافقان و مخالفان زیادی را نسبت به خود برانگیخت. در ادامه این نوشتار به بررسی برخی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی یوجین فاما، از زبان همکارش در دانشگاه شیکاگو، پروفسور جان کاکرن، میپردازیم.
شخصیت تجربهگرا
بسیاری از اقتصاددانان به دلایلی همچون نظریههای تاثیرگذارشان، ایدههایی که مورد استفاده سایر نظریهپردازان اقتصادی قرار گرفته یا نظریههایی از آنها که به نظر میرسد به طور بالقوه در آینده ممکن است در فهم پدیده خاصی مورد استفاده قرار بگیرند، موفق به کسب جایزه نوبل شدند. اما ویژگی خارقالعاده یوجین، شخصیت تجربهگرای اوست. او اقتصاددانی است که بیشتر از هر فرد دیگری به ما چگونگی کارکرد دنیای مالی را آموخت. ایدههای او و چارچوبهای سازماندهیشدهاش، راهنمای نسلی از پژوهشگران تجربهگرا بود. او حقایق آشکارشدهای را بنیان نهاد که به مدت 30 سال از آنها به عنوان سنگ بنای شکلگیری نظریههای گوناگون استفاده کردند. کار یوجین به معنای واقعی کلمه، یک کار علمی بود، به گونهای که در مواجهه با کارهایش، سوالی که از او میپرسید، این نخواهد بود که «نظریه تو چیست؟» بلکه این خواهد بود که «حقیقت مورد نظرت چیست؟». آنچه امروز به عنوان فاینانس مطرح است، نقشی درونی را به عنوان حقیقت و نظریه، به صورت نامتوازن در علوم اجتماعی ایفا میکند و چنین چیزی به میزان گستردهای مرهون تاثیرات یوجین است.
ایدههایی که زنده هستند
ایدههای یوجین زنده هستند و توسعههای علمی او نیز معرف هسته مرکزی فهم ما از بازارهای مالی امروزین است. ویژگی کارهای او در مورد بازدهیهای اوراق، سهمها و کالاهای خام با زمان متغیر و همچنین مدل سه عاملی او که آثار ارزش و اندازه را ثبت میکند، همچنان به عنوان خط اصلی کارهایی که امروزه انجام میشوند، باقی ماندهاند. ویژگی کارهای او در مورد بازدهیهای ارزهای قابل پیشبینی از اوایل دهه 1980 میلادی، همچنان به عنوان یکی از دو یا سه معمایی محسوب میشود که معرف پژوهشها در زمینه مالیه بینالملل هستند. منتقدان نیز همچنان وقت خود را صرف حمله به یوجین فاما میکنند. مثلاً، پژوهشگران حوزه «مالی رفتاری» با استفاده از شواهد به دست آمده از روانشناسی، برخی موارد آزمونپذیر را به عنوان جایگزینی برای ایدههای بازارهای کارای یوجین فاما مطرح میکنند. این ویژگی به زنده بودن و پویایی نظریهها و ایدههای فاما میانجامد. از اوایل دهه 1970 میلادی تاکنون، شمار بسیار کمی از ایدهها - شامل ایدههایی که منجر به دریافت جایزه نوبل شدهاند- بودهاند که به عنوان زمینه فعالی در حوزههای پژوهشی (از جمله میان منتقدان) پایدار باقی مانده باشند.
البته، ممکن است برخی بگویند شکست اخیر در فرآیند بحران مالی «ثابت کرد» که بازارها «کارا» نیستند. این رفتار تنها نشاندهنده ناآگاهی افراد است. به محض اینکه شما تعریف کارایی را متوجه و از ماهیت آزمونهای آن باخبر شوید، که این کارها را یوجین 40 سال پیش انجام داد، مشاهده خواهید کرد که شکست اخیر در فرآیند بحران مالی با در نظر گرفتن شکست سال 1987 میلادی، سقوط بزرگ سال 1974 میلادی، شکست سال 1929 میلادی و هراس بانکی سال 1907 میلادی، یا حتی بحران لاله هلندی، «اثباتکننده» کمبود کارایی نبود. کار یوجین، و به طریق اولی کار همه ما در حوزه آکادمیک فاینانس، در رابطه با آزمونِ علمیِ کمی جدیِ مدلهایِ اقتصادیِ صریح است و نه مباحثههایی که روی مبلهای راحتی بر سر افسانهها انجام میگیرد. قلب تپنده بازارهای کارا، این است که شما نمیتوانید بازدهیهای خارج از حد را بدون در نظر گرفتن ریسکهای «سیستماتیک» به دست بیاورید. با در نظر گرفتن میانگین بزرگ بازدهیهای بازار سهام، اگر شاهد شکستهای مناسبتی نباشیم، نشاندهنده عدم کارایی است.
اهمیت عملی کارهای فاما
کارهای یوجین فاما تاثیر عمیقی بر بازارهای مالی که همه ما در آنها شرکت میکنیم، داشتهاند. به عنوان مثال، در دهه 1960 میلادی، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک با مدیریت غیرفعال بود
(passively managed mutual funds) و همچنین صندوقهای شاخصی (index funds)، ناشناخته بودند. تا آن زمان فرض میشد مدیریت فعال (خرید و فروش ثابت، شناسایی «سهمهای خوب» و خارج کردن «سهمهای بد») برای هر سرمایهگذار حساسی، حیاتی بود. اکنون همه ما میتوانیم در صندوقهای شاخص منفعل و با هزینه پایین، سرمایهگذاری کنیم و منافع حاصل از گستره وسیع و متنوعی را به دست آوریم که همین منافع در گذشته تنها در دسترس افراد فوق ثروتمند بود (و از میان همین افراد ثروتمند نیز تنها عده کمی که فوق باهوش بودند، از چنین منافعی بهرهمند بودند). این موتورهای محرک، افزایش قابل ملاحظهای را در مشارکت در بازار سهام طی 20 سال اخیر ایجاد کردند و منجر به گشایش صندوقهای پوششی برای سرمایهگذاری و رشد شدند. حتی طرحهای پیشنهادی ارائهشده برای گشایش سیستمهای تامین اجتماعی برای سرمایهگذاری در بازار سهام نیز بستگی مهمی به توسعه سرمایهگذاری غیرفعال دارند. شناسایی اینکه بازارها به طور گستردهای «کارا» هستند، در ادبیات دقیق یوجین، برای چنین انتقالی حیاتی هستند.
تاثیر فاما در حوزه اقتصاد مالی
تاثیر یوجین بر حوزه اقتصاد مالی فراتر از کارهای منتشرشدهاش بود و شخصیت او نیز بر حوزه اقتصاد مالی تاثیر گذاشت. اکثر نسل جدید پژوهشگران حوزه اقتصاد مالی، دوره دکترای تخصصیشان را زیر نظر یوجین فاما به اتمام رساندند و رهبری او موجب توسعه و هدایت دانشکده بازرگانی بوث دانشگاه شیکاگو شد، تا جایی که هماینک این دانشکده به عنوان یکی از موسسههای فوقالعاده در زمینه توسعه ایدههایی که در مورد اقتصاد مالی هستند، محسوب میشود.
منبع:
وبلاگ جان کاکرن:
http://johnhcochrane.blogspot.com/2013/10/gene-famas-nobel.html