با رشد شاخص بورس و فرابورس و افزایش کاهش ارزش پول ملی در سایهی گرانی بی سابقهی دلار در ماههای گذشته بورس مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفت به حدی که به طور میانگین روزانه بیش از ۱۰۰۰ میلیارد تومان نقدینگی وارد این بازار میشود و در حالی که کل ورود نقدینگی در سال ۹۸ به بازار سرمایه ۳۰ هزار میلیارد تومان بوده است تنها در ۳ ماه بهار سال ۹۹ بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی وارد بورس شده است. همچنین در همین مدت ۴ میلیون کد بورسی جدید صادر شده است، به عبارتی میتوان گفت بسیاری از سرمایهگذاران خرد که شناختی از این بازار نداشتند راه بورس را در پیش گرفتند به امید اینکه سودی کسب کنند و یا ارزش پول خود را حفظ نمایند. در این بین نقدهای زیادی شد که این بازار منجر به از دست رفتن فعالیتهای مولد و ایجاد دلالی شده و یا خرید و فروش سهام فقط نوعی کاغذ بازی است، اینکه این نظریهها و نقدها چه قدر وارد است و آیا بورس کنونی برای کشور تبدیل به یک بمب ساعتی خطرناک شده یا اینکه اتفاقا در جهت خنثی کردن ابرتورمی که رشد نقدینگی و جهش نرخ ارز و کاهش درآمدهای صادرات نفتی و غیر نفتی میتوانست به اقتصاد کشور وارد کند عمل میکند در این گفتگو با علی سعدوندی؛ اقتصاددان و کارشناس بازار سرمایه و استاد سابق دانشگاه ولونگونگ استرالیا بررسی شده است تا ابهامات مطرح شده در فضای رسانه را به نوعی پاسخ داده باشیم.
بعضی کارشناسان معتقدند بازار سرمایه مولد نیست و جای دلالی شده است آیا این تحلیل قابل قبول است؟
تحلیلهایی که برخی کارشناسان درباره بورس ارائه میدهند بیش از آنکه واقعی باشد نتیجه تخیلات ذهنی آنهاست، ادعا شده بازار سرمایه محل دلالی یک و نیم میلیون نفر شده که کار مولدی انجام نمیدهند، در حالی که این آمار به هیچ وجه صحت ندارد، ضمن اینکه بازار سرمایه جای دلالی نیست بلکه محلی برای سرمایه گذاری سرمایه گذاران خرد تا کلان اقتصادی است و اینکه دلال تعریف دیگری دارد که به هیچ وجه زیبنده سرمایه گذار بورس نیست. همچنین برخی کارشناسان معتقدند بازار سرمایه مولد نیست، بنده این موضوع را هم رد میکنم چرا که بازار سرمایه ظرفیت و فرصتهای قابل تاملی برای هدایت نقدینگی به سمت فعالیتهای مولد دارد در صورتی که سیاست گذار زیر ساختهای مولد کردن بازار سرمایه را فراهم کرده باشد، بنابراین بورس به دلیل اینکه در نهایت به تخصیص بهینه منابع در اقتصاد کشور کمک میکند از جهات مختلف، بازار قابل توجهی است، اما بازار سرمایه را در وضعیت امروز از این جهت میتوان مورد نقد قرار داد که انتظاراتی که از این بازار میرفته تا کنون به اندازه دلخواه محقق نشده است، اما به معنای ورود دلالان به بورس نیست.
انتقادی که بعضی کارشناسان به بازار سرمایه فعلی دارند این است که به دلیل سوددهیهای بالا و نامتعارف عدهای دست از کار و فعالیتهای مولد کشیده اند و وقت و همت خود را صرف فعالیت در بورس بازی کرده اند، شما چه پاسخی به این نقد دارید؟
ببینید، چون افرادی تمام وقت درحال رصد بازار هستند نمیتوان آنها را دلال نامید، چرا که این موضوع امری عادی در همه بازارهای سرمایهای جهان به شمار میرود یا اصلا بورس به چنین افرادی نیاز دارد، افرادی که کار آنها بررسی تمام وقت فعل و انفعالات بازار سرمایه است، لذا این عده دلال نامیده نمیشوند چرا که تحلیلهایی که این دسته از سرمایه گذارها ارائه میدهند منجر به تخصیص بهینه در اقتصاد میشود. به عبارتی افرادی که مثلا به صورت دائمی در منزل، گزارشهای مالی شرکتها را رصد میکنند و روند کاهشی یا افزایشی قیمتها را مورد بررسی قرار میدهند، اتفاقاً برای اقتصاد کشور بسیار مفید هستند. اما تعداد افرادی که در حال حاضر به صورت تمام وقت در بازار سرمایه فعالیت دارند بیش از چند هزار نفر نیست، حتی اگر عدد این افراد همان یک و نیم میلیون نفری بود که ادعا شده باز هم بازار سرمایه قابلیت پذیرش این افراد را داشت چرا که این افراد در راستای تخصیص بهینه در اقتصاد عمل کنند؛ لذا میتوان گفت یک و نیم میلیون نفری که برخی از کارشناسان به عنوان دلال بورس عنوان کرده اند فقط زایده تخیلات آنهاست.
تشنجهایی که در بازارهای طلا و ارز ایجاد شده و منجر به بالا رفتن قیمت دراین بازارها شده به بورس و رشد شاخصهای قیمت دربازار سرمایه نسبت داده میشود شما چه تحلیلی از این موضوع دارید؟
موضوع دیگری که به بازار سرمایه ربط داده میشود گرانی دلار و ارتباط دادن آن به بازار سرمایه است و اینکه ادعا میشود امکان کاهش نرخ دلار به ۲۰ هزار تومان وجود ندارد. واقعیت این است که با افزایش قیمت برخی از داراییهای جامعه، در نهایت این افزایش ارزش به سایر داراییها تسری پیدا میکند، به این معنا که افزایش یکی بر روی افزایش دیگری به صورت دومینووار تاثیر میگذارد، حتی ما شاهد بودیم که برخیها در مناطق شمال شهر یا منطقه یک تهران خانه خود را برای سرمایه گذاری در بورس فروخته اند برای سود آوری بیشتر، پس اینکه افزایش نرخ داراییها بر یکدیگر تاثیر میگذارد اساسا یک اشکال نیست، اما این موضوع محل اشکال است و جای بحث دارد که رشد بازار سرمایه در چند ماه گذشته بیشتر از سرعت مورد نظر بوده است، به عبارتی این میزان رشد براساس پیش بینیها برای دو سال آینده بازار بود نه چند ماه گذشته! بنابراین به دلیل برخی سیاست گذاریها رشد مورد نظر به نوعی پیش خور شد، موضوعی که اصلا برای اقتصاد خوب نیست، چرا که با پیش خور شدن رشد قیمت ها، افراد اقدام به بازسازی سبد داراییهای خود میکنند و این مساله منجر به افزایش قیمت غیر واقعی دارایی هایی، چون ارز، زمین، مسکن، طلا و به تبع آن بورس میشود، در حالی که دولت میتوانست با راهکارهای غیر تورم زایی مثل انتشار اوراق، هم مانع افزایش تورم شود و هم کل کسری بودجه خود را تامین کند.
یعنی معتقدید برای جلوگیری از افزایش قیمتها و تورم در بازارها و به تبع آن معیشت مردم راهکار فروش اوراق قرضه بود؟
متاسفانه برخی از اقتصاد خواندهها با ارائه تحلیلهای نادرست و مقاومت در برابر انتشار اوراق قرضه یا به عبارتی در برابر بهترین راهکار موجود ایستادند و مانع اصلاح وضعیت کنونی اقتصاد شدند. اگر دولت برای تامین کسری بودجه خود از ابزار اوراق قرضه دولتی استفاده میکرد و آن را سرکوب نمیکرد، نه تنها اقتصاد صدمه نمیدید، بلکه با انتشار اوراق تورم تا حد زیادی به دلیل تعدیل نرخ سود کنترل میشد و اتفاقاً بازار سرمایه با تعادل و ثبات بیشتری فعالیت میکرد. به هر حال برای تحقق این موضوع همچنان فرصت داریم، هنوز آنقدر دیر نشده، اما از فرصت باقیمانده پیش روی اقتصاد کشور نباید غفلت کرد. اگر سیاست گذار از خواب غفلت بیدار شود از رخداد یک فاجعه بزرگ در اقتصاد جلوگیری به عمل میآید، چرا که اقتصاد امروز ایران همانند اتومبیلی است که با سرعت در سرازیری به سمت دره میرود، اما تا زمانی که راننده پایش را برای کم کردن سرعت و نگاه داشتن اتومبیل روی ترمز نگذارد، هیچ چیزی حل نمیشود. اگر مسوولین از خواب خرگوشی برخیزند قطعا خسارت کمتری بر اقتصاد و بر سرمایههای مردم وارد میشود. بی تردید اجتناب از ایجاد بحران در شرایط فعلی کار سختی نیست، به شرط اینکه سیاست گذار واقف به شرایط موجود باشد و در عوالم دیگری سیر نکند. اگر امروز اقتصاد تحریمی و کرونا زده کشور دچار تورمهای بزرگتری نشده به دلیل سرعت گیر بودن یا ضربه گیر بودن بورس است که با جذب بخشی از نقدینگی توانسته سرعت افزایش تورم را کاهش دهد، اما این ظرفیت تا حد زیادی اشباع شده است.
بازار سرمایه در چه وضعیتی قرار دارد و در اقتصاد فعلی تا چه حدی میتواند ضربه گیر نقدینگی و مانع تورمهای بزرگ دیگرنقدینگی موجود باشد؟
مسلما اگر بازار مسکن هم رشد نمیکرد سرمایهها یا نقدینگی مردم وارد بازار دارایی دیگری مانند ارز میشد و گرانی ارز به مراتب بیشتر از آنچه امروز تجربه میکنیم دراقتصاد رخ میداد. این موضوع در بازار سرمایه هم مصداق عینی دارد، یعنی اگر بازار سرمایه نقدینگی را جذب نمیکرد شرایط بسیار وخیمتر از حال حاضر بود، به هر حال بازار سرمایه توانست تا حدود زیادی با جذب سرمایهها بخشی از بحرانی که میتوانست در اقتصاد رخ بدهد را مهار کند. اما باید به این نکته توجه کنیم که به نظر میرسد دولت و سیاستگذار روی بازار سرمایه حساب زیادی باز کرده اند، ولی نسبت به این موضوع بی اعتنایی میکنند که بازار سرمایه تا حد مشخصی میتواند برای دولت عایدی داشته باشد. در اقتصادی با رشد منفی و کسری ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی بودجه، اگر این موارد اصلاح نشود انتظار تاب آوری از سوی بازار سرمایه درست نیست، لذا قبل از وقوع هر بحران یا فاجعهای مسوولان باید سیاستهای اصلاحی را مد نظر قرار دهند. متاسفانه بی توجهی به اعمال سیاستهای درست، هدف گذاری نرخ تورم ۲۰ درصدی مورد نظر رئیس بانک مرکزی را دور از دسترس کرده است هر چند هنوز هم با اعمال سیاستهای درست انجام و تحقق آن ممکن است. منتهی سیاستهایی که به افزایش رشد اقتصادی بیانجامد از طرف دولت تدبیر نشده و بعد از تخلیه نقدینگی دربازار سرمایه اگر این بازار دچار بحران شود مشخص نیست سیل نقدینگی به کدام سمت برود و کدام بازار را به آشوب کشانده و اقتصاد را وارد چالشهای جدی تری کند.
@EconClinic