روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3971 منتشر کرد:
تانیا اوپازو
مجله اسلیت
آرنولد هاربرگر، اقتصاددان، در فیلم مستند پسران شیکاگو میگوید: «شیلی در سال ۱۹۹۵ یک الماس نبود اما امروز تبدیل به یک جواهر شده است.» هاربرگر یک اقتصاددان آمریکایی است که از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۱ همزمان با میلتون فریدمن در دانشگاه شیکاگو تدریس کرده است. میلتون فریدمن پدر گروهی از پسرانی بود که به «پسران شیکاگو» معروف بودند و در دهه 1950 در دانشگاه شیکاگو اقتصاد میخواندند.
آنان نسبت به فلسفه اقتصادی بازار آزاد فریدمن اشتیاق زیادی داشتند و بعدها فرصت یافتند تا آن را در طول زمامداری پینوشه دیکتاتور شیلی در این کشور اجرا کنند. ایدههای آنها که در بازگشت به خانه از شیکاگو مطرح شد، جامعه شیلی را برای همیشه تغییر داد و آن را به یکی از ثروتمندترین کشورها در آمریکای لاتین تبدیل کرد. ا این حال، در سال ۲۰۱۱ به دنبال اعتراضهای گستردهای که از سوی دانشجویان شیلیایی علیه نابرابری اقتصادی و هزینههای فزاینده آموزش عالی صورت گرفت، مشخص شد که چیزی در این کشور در حال تغییر است. تا آن زمان شیلیاییها همیشه احساس افتخار نسبت به موفقیت اقتصادی این کشور داشتند. بسیاری از مردم اغلب تعجب میکنند که چگونه یک ملت به تنهایی بر اساس باورهای اقتصادی و سیاسی شکل میگیرد. تصور کنید هیچ حزب مخالفی وجود نداشته باشد، هیچ رقیب سیاسی موجود نباشد و هیچ توجهی به اخلاق نشود، تنها یک دیکتاتور خیرخواه وجود داشته باشد. در این صورت میتوانید مطابق ایدهآلهای خود عمل کنید، هرچند این امر هزینههایی نیز در پی دارد. مدرسه اقتصاد شیکاگو این شانس را برای ۱۶ سال در شیلی داشت که تحت شرایطی نزدیک به شرایط آزمایشگاهی کارکنند.
بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۹ تیمی دولتی از اقتصاددانانی که در دانشگاه شیکاگو تعلیم دیده بودند، شروع به تمرکززدایی از دولت شیلی کردند و تا آنجایی که ممکن بود این کار را ادامه دادند. برنامههای آنها شامل خصوصی کردن برنامههای اجتماعی و رفاهی، مقررات زدایی از بازار، آزادسازی تجاری، محدود کردن قدرت اتحادیههای تجاری و بازنویسی قوانین و قانون اساسی بود. آنان همچنین این کار را در غیاب یک نهاد بسیار مهم انجام دادند: دموکراسی. نتیجه دقیقا همان چیزی بود که لیبرالها پیشبینی میکردند. مهمترین چهرههای این اقتصاد در شیلی عبارت بودند از: سرخیو کاسترو، پابلو باراهونا، جوزه پینرا، هرنان بوچی، آلوارو باردون (وزیر اقتصاد)، خوآن کارلوس مندس، امیلیو سانفونتس، خوآکین لاوین و کریستین لاروت. آنها به بازار آزاد شدیدا معتقد بودند و عقیده داشتند که دولت وظیفه ندارد با سیاستهای پولی خود در تثبیت دستمزدها و حفظ سطح قیمتها یا مهار تورم یا ایجاد طرحهای توسعه اقدام کند. آنان متاثر از آرای فریدمن بودند و به نظر آنان دولت باید صرفا عرضه پول را تنظیم و آن را برای اقتصاد تامین کند. البته اقتصاد شیلی پیش از سال 1982 دچار مشکلات عمدهای شد و رشد آن به منفی 10 درصد نیز رسید، اما پس از آن توانست با سیاستهای این اقتصاددانان تا اواخر دهه 80 میلادی به روند صعودی رشد خود ادامه دهد و به رشد 10 درصدی دست پیدا کند.