شنبه, 23 خرداد 1394 14:14

جمشید پژویان: جذب دانشجویان ناکارآمد به رشته اقتصاد

نوشته شده توسط

دکتر جمشید پژویان

اقتصاددان
آموزش اقتصاد اگرچه در سال‌هاي اخير با رشد گسترده كمي بالاخص در بخش تحصيلات تكميلي روبه‌رو بوده است، ولي به لحاظ كيفي همچنان در شرايط خوبي قرار ندارد. موضوع كيفيت آموزش در ايران هم در سمت عرضه نيروي انساني آموزش ديده و هم در سطح تقاضاي موثر براي اقتصاددانان مجرب قابل بررسي است.
عدم بهره‌وري لازم در بخش عرضه و توسعه نيافتگي اقتصاد به‌منظور نياز به فارغ‌التحصيلان مسلط به مباني تئوريك و كاربرد آن در موضوعات خاص از مهم‌ترين دلايل فقدان دانش‌آموختگان زبده در اقتصاد به شمار مي‌رود.
در موضوع آموزش علم اقتصاد در ایران واقعیتی که دیده می‌شود این است که میانگین سطح آموزش اقتصاد در ایران به نظر می‌رسد از سطح جهانی آن به‌نوعی پایین‌تر باشد. به لحاظ تحلیل اقتصادی هم از زاویه عرضه و هم از زاویه تقاضا می‌توان به این موضوع پرداخت.
از زاویه عرضه که در واقع دانشگاه‌ها متولی آموزش اقتصاد در ایران هستند، می‌توان گفت که دانشگاه‌های ما نمی‌توانند دانشجویان سطح بالایی به‌خصوص در مقطع کارشناسی جذب کنند یا اینکه تکنولوژی آموزش اقتصاد در ایران ضعیف است، به همین دلیل کالایی که تحویل جامعه داده می‌شود، کالای باکیفیتی نیست، یعنی به لحاظ کمی ممکن است زیاد باشد، ولی به لحاظ کیفی خیلی از سطح بالایی برخوردار نیست: از زاویه تقاضا هم می‌توان این‌طور به قضیه نگاه کرد که ما تقاضا برای اقتصاددان با کیفیت بالا در ایران نداریم؛ یعنی حتی اگر دانشگاه‌ها بتوانند اقتصاددانان برجسته‌تر و با کیفیتی را تربیت کنند تقاضای کافی برای جذب این نیروی متخصص در کشور وجود ندارد.
این رویکرد توجه به مساله آموزش اقتصاد از دید عرضه و تقاضا می‌تواند موضوع خوبی باشد به شرط آنکه ارکان اصلی آن به‌طور دقیق و علمی مورد موشکافی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در بحث عرضه مثل هر رشته علمی دیگری نیروی انسانی مورد توجه است که اولا باید به لحاظ نظری فراگرفته‌های قوی داشته باشد.  سپس در تطابق با واقعیت بتواند این فراگرفته‌های نظری را مورد عمل و کاربرد قرار دهد. به‌طور مثال در علمی مانند علم پزشکی شما باید ابتدا دانش پزشکی را در حد خوبی فراگرفته باشید آنگاه بتوانید در گام بعدی روی موارد واقعی این دانش را مورد عمل قرار دهید تا بتوانید ثمره عملی آن را ببینید پس یک بعد، بعد نظری است و در مرحله بعد تطابق آن نظریات علمی با واقعیت‌های موجود.
مساله اصلی این است که دنیای امروز به قدری پیچیده شده که شما اگر بخواهید هر رشته فعالیت را گسترش دهید اعم از ورزش، هنر و... افراد باید با توجه به امکانات و توانایی‌هایشان در جایگاه مناسبی قرار گیرند و این امر نیازمندی بالایی می‌خواهد. شاید ما متخصصان علوم تربیتی تا این حد نداشته باشیم که بتوانیم واقعا از سنین پایین به امر استعدادیابی و هدایت تحصیلی در رشته‌های مختلف بپردازیم، البته ایده‌آل این است که متخصصانی در این حد داشته باشیم و از همان ابتدا به مساله استعدادیابی و پرورش نیروی انسانی ماهر و کارآمد بپردازیم.
واقعیت این است که در مقایسه بین ایران و سایر کشورها می‌بینید که از همان ابتدای کار، یعنی زمانی که نیروی انسانی می‌خواهد وارد این رشته بشود، یک نوع مرزبندی نادرستی وجود دارد و آن مساله تفکیک رشته‌هایی است که در مقطع دبیرستان به‌عنوان شاخه‌های علوم انسانی، علوم تجربی و علوم ریاضی شکل گرفته به‌گونه‌ای که یک بدنه عمده از دانشجویانی که وارد رشته اقتصاد می‌شوند، از شاخه علوم انسانی است.
در مقطع دبیرستان عموما اگر فردی دارای رتبه علمی پایینی باشد به سمت علوم انسانی و نهایتا رشته‌هایی مانند اقتصاد هدایت می‌شود، توجه داشته باشید عموما افرادی که از شاخه علوم انسانی وارد رشته اقتصاد می‌شوند، دارای ریاضیات ضعیفی هستند در حالی که رشته اقتصاد نیازمند یک فرد با سطح بالایی از دانش ریاضیات و آمار است.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۵۰۴

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: