استادیار اقتصاد مالی، انستیتو فناوری استیونس
سرمقاله روز ۲۰ آذر ماه روزنامه «دنیای اقتصاد» به قلم آقای دکتر مرتضی ایمانیراد ضمن ارائه دیدگاهی متفاوت در مورد بازار جهانی نفت افزایش ارزش برابری دلار در مقابل سایر ارزها را بهعنوان عامل اصلی کاهش قیمت نفت مطرح کرده است. همراهشدن با چنین تحلیلی، پیامدهای بالقوه جدی برای سیاستگذاری اقتصادی کشور دارد و ارزش آن را دارد که مورد موشکافی بیشتری قرار بگیرد. نکته اول در مورد تاثیرپذیری قیمت نفت از متغیرهای مالی و اقتصادی و انتظارات آینده است. نفت مهمترین کالای خام در اقتصاد جهانی است، بازار پیچیدهای دارد و عمدتا توسط موسسات مالی و غیرمالی عظیم (و نه توسط معاملهگران غیرحرفهای) مبادله میشود.
بنابراین اثرات روانی و موجهای قیمتی که ممکن است در بازارهایی مثل سهام و طلا مشاهده کنیم در بازار نفت چندان قابل مشاهده نیست. البته این به این معنی نیست که بازارهای مالی هیچ تاثیری روی بازار کالاهای خام ندارند. وضعیت بازارهای دارایی روی ترازنامه موسسات مبادلهگر و درجه فعالیت آنها در بازار نفت تاثیرگذار است و ممکن است بهصورت غیرمستقیم سطح تلاطمها و میزان خرید و فروش در بازار نفت را تغییر دهد، ولی این نوع تاثیرها بهسختی میتواند تاثیر معنیداری روی سطح قیمتهای نفتخام (خصوصا در افق زمانی میانمدت و بلندمدت) داشته باشد.
علاوه بر آن، درجه آیندهنگری سهام و طلا (که یک دارایی دائمی هستند) با نفت خام (که یک ماده خام مصرفی ولی با قابلیت ذخیرهسازی در کوتاهمدت است) فرق دارد. قیمت لحظهای نفت نهایتا توسط متغیرهای بخش حقیقی یعنی عرضه و تقاضای فیزیکی آن در کوتاهمدت و میانمدت تعیین میشود. با توجه به این نکته هر چند نقش انتظارات آینده هم در تعیین قیمت نفت خام مهم و غیرقابل انکار است ولی اثر انتظارات هم نهایتا خود را از مسیر عرضه و تقاضای فیزیکی در بخش حقیقی بازار نفت نشان میدهد. اگر بازار حس کند که تقاضای نفت در آینده بالا (یا پایین) خواهد بود قیمتهای فعلی به این انتظارات واکنش نشان میدهند؛ ولی این واکنش هم از کانال خرید و ذخیرهسازی (یا تخلیه ذخایر) نفت خام است و در نهایت عرضه و تقاضای فیزیکی است که قیمت بازار را دیکته میکند.
نکته دوم و شاید مهمتر تحلیل رابطه بین نرخ دلار و قیمت نفت خام است. رابطه همبستگی منفی بین قیمت نفت و دلار یک مشاهده نسبتا رایج - و محبوب بین سوداگران بازارهای مالی – است؛ ولی این همبستگی آماری برای اینکه به کار سیاستگذاری بیاید، باید با تحلیل مکانیسمهای اقتصادی همراه شود. رابطه علی بین نرخ دلار و قیمت نفت از هر دو جهت قابل تصور است؛ یعنی هم قیمت نفت میتواند پیشرانه نرخ برابری دلار باشد و هم ارزش دلار میتواند قیمت جهانی نفت را تحتتاثیر قرار دهد. حالت سوم هم این است که متغیر سومی (مثل وضعیت اقتصاد جهانی) با جهتهای معکوس روی هر دو تاثیرگذار باشد.
از نظر بسیاری از اقتصاددانان، قویترین توجیه برای رابطه بین دلار و نفت از مسیر قیمت نفت به دلار - و نه برعکس- میگذرد. آمریکا بزرگترین واردکننده جهانی نفت خام است و در سالهای اوج، رقم واردات نفت و مشتقات نفتی این کشور به عددی معادل ۱۲ میلیون بشکه نفت خام در روز میرسد. افزایش برونزای قیمت نفت خام باعث تشدید کسری تجاری آمریکا میشود و افت قیمت دلار سریعترین مکانیسمی است که میتواند این کسری را جبران کند و وضعیت را در حال تعادل نگه دارد. این مکانیسم میتواند همبستگی منفی بین قیمت نفت و نرخ دلار را که در دادهها مشاهده میکنیم توضیح بدهد.
ولی جالب است که خود این رابطه در طول زمان در حال ضعیف شدن است. با افزایش تولید نفت شیل در آمریکا رفته رفته از واردات نفت خام این کشور کاسته شده است. اگر پیشبینیهای خوشبینانه را بپذیریم که آمریکا ممکن است به صادرکننده نفت تبدیل شود، در این صورت جهت رابطه نفت و دلار هم ممکن است تغییر کند چون افزایش قیمت نفت نهایتا باعث کاستن از شکاف تراز تجاری آمریکا و در نتیجه تقویت دلار میشود.
حالت دیگر این است که قیمت دلار پیشرانه تغییرات قیمت نفت به دلار باشد. اگر رابطه دلار با ارزهای دیگر به دلایلی مربوط به متغیرهای اقتصاد کلان - مثلا سیاستهای بانک مرکزی آمریکا یا بهبود چشمانداز اقتصاد آمریکا - تغییر کرده باشد، میتوان انتظار داشت که نسبت قیمت نفت خام به دلار کاهش یابد ولی این کاهش صرفا یک کاهش صوری است. تصور کنید که نفت خام به جای دلار با یورو یا سبدی از ارزهای جهانی معامله میشد. در این صورت تقویت یا کاهش ارزش دلار در مقابل ارز مرجع نفت تاثیری روی قیمت نسبی نفت نداشت، ولی همچنان قیمت دلاری نفت را تحتالشعاع قرار میداد.
با این منطق اگر کاهش قیمت دلاری نفت صرفا از مجرای تقویت ارزش دلار باشد، جای نگرانی کمتری برای کشورهایی مثل کشور ما که شریک تجاری عمدهای برای آمریکا نیستیم وجود دارد. چون ارزش حقیقی نفت خام (یعنی قیمت نسبی نفت در مقابل کالاهای دیگر) تغییر چندانی نداشته است و فقط قیمت آن براساس شاخص دلار تغییر کرده است. دلار قویتر به این معنی است که هرچند میزان دلاری که به ازای هر بشکه نفت خام دریافت میشود کمتر است ولی با یک دلار میتوان ارز یا کالاهای بیشتری خرید. به عبارت دیگر به همان گزاره برمیگردیم که قیمت هر بشکه نفت خام با معیار سبد ارزهای جهانی تغییر چندانی نکرده است.
اگر به این چارچوب وفادار بمانیم، نرخ دلار در اقتصاد ایران بالاتر میرود، ولی نرخ ارزهای دیگر باید تغییرات کمتری داشته باشد. اگر وضعیت ارز در کشور به جای صرف دلار براساس سبدی از چند ارز معتبر گزارش میشد، تغییرات قیمت نفت (در زمانهایی که به دلیل تغییر قیمت جهانی دلار تغییر میکند) تلاطمهای روانی و اقتصادی کمتری ایجاد میکرد.
جمعبندی اینکه قیمت نفت خام هم به دلیل متغیرهای حقیقی مثل عدم تعادل عرضه/تقاضا و هم بهدلیل تغییرات برونزای نرخ دلار، افت میکند. اگر حالت اول اتفاق بیفتد، قیمت نسبی نفت واقعا کم میشود و لذا قدرت خرید صادرکنندگان نفت پایین میآید. در حالت دوم قیمت نسبی نفت خام در مقابل بسیاری از محصولات دیگر (ازجمله محصولات خام) تغییر نکرده است، ولی قیمت صوری آن به دلار پایین رفته است. تفکیک این دو وضعیت متغیر تعیینکنندهای برای سیاستگذاریهای اقتصادی کشور است.