اگرچه عدم تحقق انتظار بازار از مذاکرات هستهای عاملی کلیدی برای تضعیف اخیر ریال بوده است، اما جو روانی ناشی از کاهش بهای نفت که به نظر عاملی با بازه زمانی نه چندان کوتاه است، علتی دیگر بود. از این رو فراتر از بحث انتظارات، حالا بازار با یک علت عملی برای افزایش نرخ ارز روبهرو است که لزوما بهواسطه مدیریت انتظارات برطرف نمیشود. اما بهراستی سیاستگذاران در زمان کنونی چه باید کنند؟
1- وقتی بازار ارز باثبات است، سیاستگذاران فکر میکنند این روند ادامه خواهد داشت و با خود میانگارند، چرا با تغییرات در این بازار بخواهیم شوکی ایجاد کنیم؟ پس بهتر است هیچ نکنیم.
در حالی که مشخص بود با توجه به فشار تورمی بالاخره نرخ ارز تعدیل میشود، اما سیاستگذاران، از ترس آن که ثبات بازار بههم نخورد، یک استراتژی تعدیلی در نرخ ارز را پیش نبردند و باز همین رویکرد بوده که با وجود مدت زمان مناسب، آنها نتوانستند از نرخ ارز رسمی رهایی یابند. مقامات سیاستگذار دولتی متاسفانه کمترین ارزش را برای شکاف میان نرخ ارز رسمی و آزاد قائل بوده و هماکنون نیز هستند. فارغ از این که به نظر میرسد یکی از بزرگترین مضرات نرخ ارز رسمی که از آن غفلت میشود، همین موضوع است که به اعتبار مقامات پولی ضربه وارد میکند. اعتباری که بدون وجود آن سیاستگذاری ممکن نیست. هر چه نرخ ارز بازار از نرخ ارز رسمی فاصله بگیرد، مردم بیشتر به این گزاره میرسند که سیاستگذاران در مورد بازار و اقتصادی که برای آن سیاستگذاری میکنند، آگاهی دقیق و کامل ندارند. بنابراین تحت هر شرایطی و هر چه زودتر باید از این نرخ رسمی که هیچ سودی برای اقتصاد ندارد و نشاندهنده انحراف سیاستگذاران پیشین بوده رهایی یابند و هم چنان که پیش از این نیز در همین ستون گفته شده هیچ راهی به جز حذف یکباره آن وجود ندارد. هر زمانی که بازار دچار تحولات شوکگونه میشود، زشتی و آثار مخرب نظام دو نرخی بیشتر در چشم میزند. مطمئن باشید حال بار دیگر فشارها بر بانک مرکزی برای داشتن ارز دولتی دو چندان میشود. این بلایی است که خود نخواستهایم حلش کنیم. بنابراین اگر میخواهیم مانند دولت قبلی کار نکنیم، اول باید از شر نرخ رسمی رهایی یابیم و بعد از آن استراتژی تعدیل بر مبنای تورم را دنبال کنیم، وگرنه دیر یا زود باید منتظر شوک ارزی باشیم. این داستانی است که هر چند سال شاهدش هستیم و بسی جای تعجب دارد که چرا از آن درس نمیگیریم. این نکته، بالاتر از بندهای دیگر آمد تا وقتی بازار باثبات شد، فکر نکنیم برای حفظ ثبات، بهتر است اصلاح کژیها را به آینده موکول کنیم.
2- بیتردید در زمان فعلی باید ارتباط سیاستگذاران ارزی با عموم بیشتر شود. اگر آنان واقعا فکر میکنند که تحولات کنونی زودگذر است باید آن را به اطلاع بازار برسانند و شفاف دلایل خود را برشمرند. سکوت میتواند وضعیت را وخیم کند؛ زیرا بازار میانگارد سیاستگذاران هیچ تدبیری برای وضعیت فعلی ندارند. در عین حال آنچه در دولت پیشین رخ داد نباید تکرار شود و سیاستگذار، نباید برای آرامش موقت بازار سخنانی بگوید که خود نیز بدان ایمان ندارد و در نهایت منجر به کاهش اعتبار سیاستگذار میشود و در آینده حربه سیاست ارتباطی برای اثرگذاری بر انتظارات کند شود.
3- اگر سیاستگذار میانگارد، جایی را اشتباه رفته است و اگر کاری در گذشته انجام میداد که امروز تحولات فعلی رخ نمیداد، بیان همین مساله میتواند نقش موثری در گرفتن التهاب از بازار داشته باشد.
4- اگر ذخیره ارزی برای ثبات بازار وجود دارد، اکنون زمان استفاده از آن است. آن هم نه برای کاهش بهای ارز، بلکه ایجاد ثبات در بازار.
5- از آن جا که مذاکرات هستهای همچنان ادامه دارد، با سیاست ارتباطی هوشمندانه و مداخله عملی در بازار تا جایی که امکانش وجود دارد، میتوان به ایجاد ثبات در بازار کمک کرد. اما در کوتاه ترین زمان پس از آن باید نرخ ارز بازار را پذیرفت و پس از آن با داشتن نرخ ارز بین بانکی، میتوان استراتژی را برای تعدیل نرخ به مرور زمان و بدون ایجاد بیثباتی و شوک پیریزی کرد. به غیر از آن حتی اگر ثبات هم ایجاد شود، شکاف موجود دارای پتانسیل بسیار زیادی برای ایجاد شوکهای بعدی خواهد بود.