عضو هیات علمی موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامهریزی
برای آغاز سرمایهگذاری و تجارت در هر زمینه و با هر سطحی، در نظر گرفتن مزیت نسبی محصولات و خدمات تولیدی از الزامات اساسی است. در سنجش مزیت نسبی تولید محصولات، هزینه تمام شده تولید و در واقع ارزش حقیقی هر محصول محاسبه و با هزینه تولید همان محصول از طرق دیگر یا حتی انواع دیگری از اقلام و تولیدات، مقایسه میشود.
در باب کشاورزی، بحث صادرات و واردات محصولات کشاورزی، یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات قابل طرح است. حتی بدون در نظر گرفتن حجم عظیم آب مصرفی در بخش کشاورزی که بحران کمبود آب در کشور، حساسیت مصرفی در این حوزه را چندین برابر کرده است، تولید کل نیاز مصرفی محصولات کشاورزی در داخل، فاقد صرفه است. از این رو، پس از محاسبه مزیت نسبی تولید هر یک از محصولات کشاورزی در داخل، باید در مورد تولید آن در داخل یا وارداتش تصمیمگیری شود. در محاسبه مزیت نسبی هر نهاده کشاورزی، فرآیند تولید این محصول را از زمان کاشت تا فرآوری نهاییاش باید مدنظر قرار داد. طبق یک اصل اقتصادی معروف، هر محصولی در هر اقتصادی قابل تولید است، به شرط پرداخت بهای آن. بنابراین در فرآیند محاسبه هزینه نهایی تولید هرمحصول از ابتدای تولید تا مرحله آخر که وارد سبد مصرفی خواهد شد، هر آنچه در تولید محصول نقش دارد از مواد اولیه گرفته تا نیروی انسانی، هزینهشان وارد معادله خواهد شد و در نهایت، برآیند این محاسبات است که قیمت حقیقی آن محصول را تعیین خواهد کرد و مزیت نسبی تولید را در مقایسه با هزینه واردات مشخص خواهد کرد.
در محاسبه قیمت واقعی محصولات کشاورزی برای دستیابی به مزیت نسبی تولید آنها در داخل، قیمت واقعی آب یکی از فاکتورهای اساسی تعیینکننده در نرخگذاری این تولیدات است.
برای رفتن به سمت تولید محصولات کشاورزیای که برای کشور دارای مزیت نسبیاند، دو راهحل پیشرو است. راه نخست اصلاح مکانیزم قیمتگذاری آب و در حقیقت، واقعی شدن نرخ آن در کشور است.
راه دوم، محاسبه هزینههای واقعی تولید محصولات و مقایسه با هزینه واردات آنها است که به دلیل تعدد متغیرهای دخیل در تعیین قیمت هریک از این محصولات، کاری پیچیده و زمانبر است.
از دیدگاه من راه حل اول، روشی معقولتر و واقعبینانهتر است که نتایج مثبت پایدارتری نیز در پی خواهد داشت. بنابراین در کنار مکانیزهشدن کشاورزی در کشور و حرکت به سمت کشاورزی صنعتی و تلاش در جهت افزایش بهرهوری در واحد سطح، واقعی شدن آب بها، به خودی خود روند حرکت ماشین تولید محصولات کشاورزی را در داخل کشور تعیین خواهد کرد. این اصلاح قیمت، تلویحا روشن میکند که چه کالاهایی و در چه مناطقی و در چه فصلی از سال کشت و تولید شوند. پیادهسازی این روند، شکل و میزان تولید، صادرات و واردات را مشخص خواهد نمود و دیگر نیاز به دخالتهای گسترده و نظارتهای دولتی نیست؛ چراکه کشاورزان و تولیدکنندگان خود بهراحتی درخواهند یافت که روش و کار بهینه چیست و چگونه میشود حداکثر بهرهوری و سود را حاصل کرد که منطبق بر حفظ منابع ملی و رشد اقتصادی کشور است.
پس از آن، میتوان با درنظر گرفتن بازخوردهای اصلاح قیمتها و واقعی شدن نرخ محصولات تولیدی، وارد مبادلات با دیگر کشورها شد. اما اینکه در این امر تا چه میزان میشود به قواعد و قوانین WTO پایبند بود، نکتهای است که نیازمند بررسی است؛ از آن جهت که باید دید وضعیت ما در سایر بخشها تا چه حد با قواعد بینالمللی همخوان است. پس در ابتدا و در شروع این کار، بسیار مهم است که بهآرامی پیش برویم و با اصلاح تدریجی قواعد و روندهای موجود، به سمت استانداردها حرکت کنیم، در آن حالت، اجرای قواعد مصوب بینالمللی از جمله WTO میتواند راهگشا و مفید باشد.