اینطور ببینیم که قابلیتهای دولت در واقع همان تکرار موثر کارهایی است که پیشتر برای رسیدن به موفقیت انجام دادهاند. توجه کنیم بحث کورکورانه و بیهدف عمل کردن اهالی دولت نیست، بلکه اشارهای است به اینکه دولتها همواره گرفتار بحران دانش هستند و همهچیز را در مورد واقعیتهای پیچیده نمیدانند. هر روز مسائل جدیدی پیش روی آنها ظهور میکند که باید با آنها سروکله بزنند، پس باید آهسته و پیوسته پیش بروند و بهتدریج و گام به گام با مسائل روبهرو شوند؛ دائم با توجه به نتایج بهدستآمده کارشان را اصلاح کنند و قابلیتهای جدیدی در خود به وجود آورند تا به سرمنزل مقصود برسند.
به این ترتیب حرف غریبی نیست اگر ادعا کنیم که مسیر دولتی که بنا دارد به «پیروزیهای بزرگ» دست پیدا کند از تعداد زیادی «پیروزیهای کوچک» میگذرد؛ دولت بهتدریج یاد میگیرد، به قابلیتهای جدید مجهز میشود و از پس مسائل دشوارتر برمیآید. نمیتوان از همان آغاز با استخدام برخی نخبگان یا استفاده از فلان تکنولوژیهای روز امور رعیت را چاره کرد و چنین تصوری خیلی سادهبینانه است.
هدف از این مقدمه کمی طولانی بررسی کلی اوضاع دولت چهاردهم است که بناست بهزودی مستقر شود. اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم. دولت فعلی (سیزدهم) در یک نگاه کلی دولتی بدون ایده جدی برای حکمرانی کشور بود و طبیعی بود که تصورات خوشبینانه ابتدایی اهالی آن در مواجهه با واقعیت رنگ ببازند. مواردی نظیر نرخ رشد اقتصادی، کاهش رشد نقدینگی، افزایش درآمد مالیاتی و راهاندازی مجدد کسب وکارهای تعطیل را به عنوان دستاورد ذکر میکنند، ولی اما و اگر در مورد آنها زیاد است؛ حس کلی بسیاری از اهالی اقتصاد از اوضاع کلی کشور با توجه به تورم و نرخ ارز و اوضاع اسفبار بازار سرمایه خوب نیست و میشنویم که انگار اعتماد چندانی به این قبیل آمارهای ارائهشده دولت ندارند.
دولت چهاردهم در «شرایط حساس کنونی» به قدرت میرسد و وقت چندانی برای جمعوجور کردن خودش نداشته است. فارغ از آنکه چه کسی در راس آن قرار میگیرد، مسائل پرشماری نظیر تحریم، ناترازی بانکی، مشکلات صندوقهای بازنشستگی، بحران آب و مانند آنها پیش روی این دولت است؛ مشکلاتی که همه میدانند و از فرط تکرار دیگر ملالآور شدهاند. بعید است با توجه به بحرانهای سیاسی داخلی و خارجی که در راه هستند دولت مسیر همواری داشته باشد و بتواند گره کار را بگشاید و حتی انگیزه این کار را داشته باشد. همچنین از همان دولت قبل زیاد میشنیدیم که بنا به دلایل متعدد دست دولت برای استفاده از کارشناسان کاربلد خالی است و خیلیها آن را ترک کردهاند و خیلیهای دیگر انگیزهای برای پیوستن به آن ندارند. از نظر سیاسی هم بعید است دولت چهاردهم مقبولیت اجتماعی چندانی برای اجرای بهاصطلاح جراحیهای اقتصادی سفت و سخت داشته باشد؛ میدانیم که بهترین طرحها هم بدون درجاتی از حمایت اجتماعی بختی برای موفقیت ندارند. پس چه مسیری را باید طی کند؟
دولت جدید باید بهکلی بیخیال «پیروزیهای بزرگ» و جراحی اقتصادی و امثالهم شود چراکه نه میتواند و نه حتی میخواهد. همینکه سراغ قیمتگذاری دستوری شدیدتر نرود، ماده و تبصره بیشتر تولید نکند و هر روز سنگی جلوی پا بقیه نیندازد هم صد قدم به جلوست. پرداختن به موارد مشخص با رویکرد حل مساله و بهبود تدریجی گزینه بسیار بهتری است و البته در توانمندتر شدن دولت هم موثر خواهد بود. با توجه به اوضاع سیاست خارجی حدس کلی این است که روند کلی اقتصاد کشور به سوی بستهتر شدن و دستوریتر شدن است خیلی هم فرقی ندارد چه کسی در راس دولت قرار دارد. نمیتوان انتظار گشایش جدی داشت ولی دستکم دولت جدید میتواند آش را شورتر نکند. در مورد برنامه هفتم توسعه و امثالهم از همین الان بحثهای زیادی میشنویم، ولی اجازه دهید بگویم دولت آینده در این مورد بهتر است راهنمای چپ بزند ولی به راست بپیچد. منظور این است که با وجود مسوولیت قانونی دولت برای اجرای برنامه شاید بهتر باشد به جای هدر دادن وقت و توان خود تا حد ممکن محدود و گزینشی عمل کند؛ پیروزیهای کوچک در چند محور محدود بسیار موثرتر از دنبال کردن مجموعه آرزوها (برنامه توسعه) است. برنامههای توسعه به دلیل مشکلات ذاتی اقتصاد و سیاسی بنا نیست اجرایی شوند، پس بد نیست در مورد آنها واقعبین باشیم. دولت دچار بحران ناکارآمدی است و بهتر است به جای پیگیری ابرپروژه جامع توسعه
(که حتی تعریف آن هم دشوار است) راه بهتر را انتخاب کند و با پیروزیهای کوچک در چند محور مهم برای خود آبرو بخرد تا مسیر برای کارهای جدیتر باز شود. بگذارید از مانع اصلی هم باید یاد کنم که نبود یک پروژه سیاسی جدی است؛ تغییر قرارداد اجتماعی دولت با شهروندان برای تعریف آرمان و مسیر مشترک مهمترین عاملی است که برای پیشرفت و ماندگاری ایران به آن نیاز داریم. دولت بعدی بعید است بتواند در به انجام رساندن این پروژه سیاسی توفیقی پیدا کند ولی حداقل میتواند کار را خرابتر نکند و توصیه برای پیروزیهای کوچک هم از همینروست، اینکه چقدر در همین راه نیز میتواند موفق باشد را باید نشست و دید، الله اعلم.
* پژوهشگر اقتصاد سیاسی
منبع: دنیای اقتصاد