پنج شنبه, 30 شهریور 1402 12:35

فرشاد مومنی: تورم دو رقمي 50 ساله را محال است با دستكاري اقتصادي حل كرد

نوشته شده توسط

 

فرشاد مومني، استاد دانشگاه عالمه طباطبايي و رييس موسسه مطالعات دين و اقتصاد و حسين راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، در نشستي با بررسي مهمترين علل و ريشه هاي تورم، به بيان راهكارهايي در اين ارتباط پرداختند. فرشاد مومني سال هاست كه نسبت به سياست هاي غلط اقتصادي دولت ها هشدار داده است. او معتقد است مشكلات اقتصادي ايران راه حل هاي ساختاري دارد. در اين سخنان كه در ميزگردي همراه با راغفر بيان شد مثال جالبي زد و با اشاره به رمان قمارباز داستايوفسكي برخي مناسبات حاكم بر اقتصاد ايران را ترسيم كرد. او در اين سخنراني عنوان كرد كه طي 15 سال گذشته ترجيح ساختار قدرت اين بوده است كه مسائلش را به صورت غيربرنامه اي و به صورت موردي و جزئي و جزيره اي حل كند. به همين دليل در 15 سال گذشته قادر به حل هيچ مساله منفردي نبودند و چقدر خسارت به كشور تحميل شد و بعد معلوم شد اگر قرار است نرخ ارز كنترل شود، نميتواند مستقل از سياست هاي پولي و مالي و تجاري و صنعتي اين كار را انجام دهد؛ به همين دليل است كه همه بحران ها حادتر ميشود. راه نجات اين است كه از طريق توزيع عادلانه قدرت و ثروت همه صداها شنيده شود و اينطور نباشد كه فقط منافع اليگارش ها در اتخاذ سياست ها محور شود.

مومني گفت: وقتي كه مثال تورم در يك كشوري بيش از 50 سال تداوم پيدا ميكند، معنايش اين است كه ما با يك مساله ساختاري روبه رو هستيم. بنابراين با دستكاري هاي صرفا اقتصادي، ديگر محال است بشود اين را حل و فصل كرد. به تعبير دقيقي كه اشاره شد ابتدا بايد يك اراده سياسي وجود داشته باشد و آن اراده سياسي هم در شرايطي كه حكومت و ساختار قدرت توزيعش، ناعادلانه باشد جزو محالات است. وزن زور آن اليگارش ها و مافياها از حدود متعارف فراتر رفته و بنابراين اين يك ماجراي بسيار پيچيده است.

هنرمندان به ايران كمك كنند

 ذهن هنرمندان از يك لطافت و يك فطري بودن برخوردار است؛ معمولا اين ها پيام هاي اصلي حاكم بر نظم اجتماعي راحتي از انديشه ورزان و متفكران زودتر دريافت ميكنند. نمونه تاريخي اش رمان قمارباز نوشته داستايوفسكي است؛ در آنجا نشان ميدهد كه چطور مناسبات مافيايي بازي حيات جمعي را چه از نظر سياسي و چه از نظر اقتصادي و چه از نظر اجتماعي به يك قمارخانه تبديل ميكند. شما ببينيد هفتاد سال بعد از داستايوفسكي و انتشار رمان قماربازش، جان مينارد كينز كتاب پيامدهاي اقتصادي صلح را نوشته است كه در واقع انعكاس تجارب او از پديده پيامدهاي سياست هاي تورمزاست. دقيقا آنجا هم كينز ميگويد تورم سوداگران مالي را تبديل به موتور خلق ارزش ميكند و وقتي كه اقتصاد ماليسازي شد يعني به يك قمارخانه تبديل شده است و دقيقا از همان عبارتهايي كه داستايوفسكي استفاده كرده او هم آن را برميگزيند و در آن كتاب كه يك شاهكار فوق العاده است، ميگويد: چهار گروه استدلال وجود دارد كه مساله تورم به نظام حيات جمعي برميگردد و اگر اراده سياسي و منافع بخش هايي از حكمرانان در اينجا باشد ديگر با استدلال هاي كارشناسي، مساله را نميشود سامان داد.

قمارباز داستايوفسكي و انديشه اقتصادي كينز

 اين حرف ها را كينز در 1920يعني بيش از صد سال پيش زده است. در آنجا ميگويد وقتي كه تورم از حدود متعارف فراتر ميرود و طولاني تر ميشود، اساس جامعه را تهديد ميكند. بنابراين بايد به تعيين كننده هاي اصلي قدرت گفت كه بدانند دارند گور خود را در درجه اول ميكنند، چراكه بخشهاي وسيعي از مردم زجر و فقر و فلاكت را تجربه ميكنند و ستون فقرات جامعه به لرزه در ميآيد. آنگاه كه قراردادها بي اعتبار ميشوند .مومني در ادامه سخنان خود با بيان اينكه تمام استدلال هاي كينز بدون استثنا قابل ردگيري است، در ادامه گفت: اولين نكته كه كينز ميگويد اين است كه تورم، بازي اقتصادي را به قماري تبديل ميكند كه فقط ثروتمندان در آن برنده ميشوند. دومين نكته كه ميگويد اين است كه وجه اجتماعي مساله را برجسته ميكند و ميگويد تورم موجب بي اعتبار شدن همه قراردادها ميشود. پديده صدور چك هاي بلامحل يكي از نشانه هاي اين پديده است. پديده وفور بي سابقه طلاق هم از اين جهت قابل توجه است. كار به جايي رسيده است كه شرم ميكنند آمارهاي طلاق را اعلام كنند. استدلال سومي كه كينز ميكند اين است كه حساسيت هايتان را راجع به تورم به اندازه اهميتش بالا ببريد. او ميگويد تورم نيروي محركه همه انواع نابرابري هاست. وقتي نابرابري ها از حدودي فراتر ميرود همه عرصه هاي حيات جمعي دچار عدم تعادل ميشوند. نگاه كنيد كه همان قدر كه الان فقرا و محرومين احساس نااطميناني دارند ثروتمندان اگر بيشتر احساس ناامني نداشته باشند كمتر هم ندارند و نشانه اش را شما ميتوانيد در اين برج و باروهاي چند لايه و سيستم هاي قفل در و چيزهاي عجيب و غريب در برخي مناطق ببينيد. در شرايطي كه نابرابري هاي ناموجه از حدود متعارف فراتر ميرود هيچ كس امنيت نخواهد داشت. نه حكومتگرها و نه ثروتمندان و نه گروه هاي فرودست. نكته چهارمي كه كينز مطرح ميكند اين است كه ميگويد هيچ عرصه اي از حيات جمعي مصون از بحران نخواهد بود. يعني تورم وقتي از حدودي فراتر ميرود و دوره زماني اش از حدودي طولانيتر ميشود، همه عرصه هاي حيات جمعي را دچار بحران ميكند. بحران زيست محيطي ما دستكمي از ساير بحران ها ندارد. بازي جمعي در اثر سياست هايي كه منافع مافياها را تامين ميكند، بازي كازينويي و قمارخانه اي ميشود!

ترس بيجا از افزايش حقوق و دستمزدها

 مثال يكي از دروغ هاي بزرگ ديگري كه در اين مناسبات مرتبا مطرح ميشود ترساندن بخش هاي سالم و باشرافت ساختار قدرت از نقش دستمزد در تورم است. بنابراين آن كاري كه نئوكلاسيك هاي وطني در ايران ميكنند و ميگويند فقط اين عامل و نه چيزهاي ديگر چقدر ميتواند دور از ذهن باشد. نگاه كنيد كه از نظر تئوريك ميگويند به شرطي افزايش دستمزد ميتواند منشا تورم باشد كه قدرت خريد افراد متناسب با رشد نقدينگي افزايش يابد. اگر اين تناسب وجود نداشته باشد به شكل حقيقي اصلا افزايش تقاضايي در اثر افزايش دستمزدي رخ نميدهد. افزايش دستمزدهاي فعلي جز در موارد استثنايي، بخش كوچكي از قدرت از دست رفته مزد بگيران را جبران ميكند. پس نسبت دادن خطر جاذبه تقاضا در اين شرايط از اساس دروغ است.  

شوك درماني و دروغ پشت دروغ

وقتي هم بعد از شوك درماني با جهش قيمت مواجه ميشوند، فوري سراغ افزايش يارانه پرداختي ميروند! در 1401 وقتي آن شوك نرخ ارز را ايجاد كردند، بلافاصله ترسان و لرزان گفتند كه به فوريت به بعضي خانواده ها 300 و به بعضي 400 هزار تومان علاوه بر يارانه قبلي پرداخت ميكنيم. يا وقتي شوك مشكوك خصوصي سازي در ايران به جريان افتاد و برخي به طعنه آن را اختصاصي سازي مي ناميدند، وقتي ميپرسيديم چرا اين كار را ميكنيد، ميگفتند ميخواهيم تصدي گري هاي دولت را كاهش دهيم؛ درحالي كه در تمام اين دوره 30 ساله با هر موج خصوصي سازي ما با افزايش تصدي هاي دولتي حتي نسبت به قبل روبه رو هستيم. تصدي هاي دولتي الان كه 30 سال است اختصاصي سازي ميكنند، نزديك به دو برابر نسبت به شرايط جنگي شده است! ميگفتند شوك درماني ميكنيم و ميخواهيم قيمت هاي نسبي را اصلاح كنيم. درحالي كه ميبينيم اين اصلاح قيمت هاي نسبي چه كار كرده است! ارزش جان انسان ها و ارزش كار انسان ها را به كجا رسانده است؟ امروز ارزش جان انسان ها معادل حدود سه متر مربع زمين در مناطق شمالي تهران شده است. قيمت هاي نسبي را اينطوري با شوك درماني اصلاح كرده اند!

بي انضباطي مالي دولت بيشتر شده است

حسين راغفر ديگر اقتصاددان حاضر در اين نشست نيز در بحث علل تورم در ايران؛ مساله تورم كشورمان را كاملا با مسائل توليد مرتبط دانست و گفت: در رويكردهايي كه براي بررسي تورم در اقتصاد مطرح ميشود، تورم مبتني بر فشار هزينه يا فشار تقاضا ديده ميشود. البته ما عامل اصلي تورم را بيشتر به دليل فشار هزينه ميبينيم كه اصلي ترين علت آن اعمال جهش هاي ارزي در كشور است كه باعث شده هزينه توليد افزايش يابد و قيمتها بالا رود. تورمي كه از اين طريق ايجاد ميشود، بهانه اي است كه مجددا افزايش قيمت ارز انجام شود. به گفته اين استاد اقتصاد؛ شرايط فعلي، مارپيچ تورمي ايجاد كرده؛ هر سال اين اتفاق ها افتاده و تناوب شكل گيري اين مارپيچ تورمي در سال هاي اخير بيشتر شده است؛ به اين علت كه بي انضباطي هاي مالي دولت ها بسيار گسترده تر شده است. بعد از جنگ، يعني از سال 1372 به اين سو، بيشترين فشار بر جهش ها و شوك هاي ارزي بوده و تاكنون ادامه پيدا كرده و هر بار ارزش پول ملي تضعيف شده است.

انحصار؛ اصليترين محرك تورم

 اين استاد دانشگاه الزهرا، تاثيرات اين مسائل را بر تورم بسيار تعيين كننده دانست و گفت: در شرايط كنوني اصلي ترين محرك تورم ايران، انحصارهاي حاكميتي است. نهادها و بنيادهاي مختلف، انحصارهاي قدرتمندي هستند كه منابع ارزي كشور و تسهيلات بانكي اگر وجود داشته باشد، اول به آنها تخصيص داده ميشود. به همين دليل بيش از 20 سال است كه با فرار سرمايه در بخش خصوصي مواجه هستيم. بخش خصوصي نميتواند با اينها در چنين شرايطي رقابت كند. بنابراين يا منابع خود را از كشور خارج كرده يا اينكه خود نيز وارد سيستم سفته بازي و سوداگري شده و با همين نهادها و سيستم همكاري ميكند.

جامعه دارد از كيسه خود ميخورد

وي ادامه داد: به اصطلاح، جامعه دارد از كيسه خود ميخورد و اين اقتصاد قادر به زايش ارزش افزوده و ايجاد اشتغال نيست. بحران پاييز ،1401 محصول ناتواني اقتصاد كشور در خلق شغل بود. پيامد بزرگ آن نيز مساله مهاجرت بي سابقه است كه امروز جامعه ما گرفتار آن شده است. چنين سيل مهاجرتي كه امروز در كشور با آن مواجه هستيم را هيچ گاه، حتي بعد از انقلاب، نداشته ايم. اين ها پيامدهاي بسيار مرگباري براي اقتصاد ايران دارد.

پشتيباني مافياي رسانه اي از غارتگران

 در ادامه، راغفر اضافه كرد: در سال هاي اخير، بخشي از اقتصاد خوانده هاي كشور در خدمت همين نظام چپاول و غارتي موجود، توجيه گر تورم بوده اند. با پشتيباني مافياي رسانه اي خاص دايما به دروغ تكرار ميكنند محرك اصلي تورم نقدينگي است! درحالي كه در آلمان و ژاپن و چين، 2.5 برابر توليد ناخالص داخلي، نقدينگي خلق ميشود، اما اين نقدينگي روي توليد مينشيند. اما متاسفانه در كشور ما 50درصد مردم، براساس سامانه معيشتي ايرانيان كه در وزارت كار است، فاقد حساب پس انداز هستند. از آن50درصدي كه حساب دارند، 2.5درصد، بالغ بر 80درصد سپرده ها را كنترل ميكنند! اين فاجعه اي بزرگ است كه نشان ميدهد نابرابري تا چه اندازه وحشتناك است.

منبع:اعتماد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: