یکشنبه, 15 فروردين 1400 15:04

داود سوری: پیش به سوی فقیرتر‌شدن

نوشته شده توسط

داود سوری از دلایل اقتصادی شکل‌گیری و گسترش حاشیه‌نشینی در ایران می‌گوید

 

تخریب آلونک یک زن سرپرست خانوار در حاشیه بندرعباس که منجر به خودسوزی او شد، افکار عمومی را یاد مرگ غم‌انگیز آسیه پناهی زن سرپرست خانوار دیگری انداخت که با دلیل مشابهی در کرمانشاه سکته قلبی کرد و درگذشت. تکرار این حوادث علاوه بر اینکه در جای خود نیازمند بررسی رابطه مردم و نهاد اجرایی و مدیریتی در شهرهاست، حاوی نکته عمیقاً ترسناکی است و آن هم اینکه حاشیه‌نشینی در اطراف شهرهای صنعتی و شهرهای پرجمعیت مثل تهران و مشهد به شهرهای کوچک‌تر رسیده و این واقعیت را نشان می‌دهد که با گسترش حاشیه‌نشینی، چهره فقر در ایران تغییر کرده و ایرانیان فقیرتر شده‌اند. گرفتاری مردم در تله فقر محصول سیاستگذاری‌های غلطی است که دولت سال‌هاست در نظام مدیریتی ایران انجام می‌دهد. اقتصاددانان معتقدند: جامعه ما از نیمه دهه 80 در حال فقیر شدن بوده اما جلوگیری از صادرات نفت و فقدان منابع برای واردات کالا و مواد اولیه‌ای که صنعت ما را تامین می‌کرده، به این مساله سرعت داده است. در حال حاضر واردات ما در ماه به 2 تا 5‌ /2 میلیارد دلار رسیده که نسبت به پنج تا شش میلیارد دلار متوسط گذشته بسیار کاهش یافته و باعث شده به وضوح افزایش سرعت فقیرشدنمان را حس کنیم. داود سوری اقتصاددان معتقد است: جامعه ایران فقیرتر شده است و این نظر شخص من یا یک نظر شخصی از سوی یک کارشناس دیگر نیست. آمارهای رسمی که از سوی نهادی تخصصی منتشر می‌شود کاملاً مشخص می‌کند که فقر در جامعه گسترش پیدا کرده است. هیچ کشوری نمی‌تواند در یک دهه نرخ رشد اقتصادی صفر یا منفی داشته باشد، تورم دورقمی داشته باشد و ادعا کند که جامعه کشور فقیر نشده است.

 

♦♦♦

 

  چندی پیش آلونک یک زن سرپرست خانوار در بندرعباس تخریب شد و منجر به خودسوزی آن زن شد. پیش از آن در کرمانشاه نیز چنین حادثه‌ای رخ داد و یک زن مسن سرپرست خانوار سکته قلبی کرد و درگذشت. دلیل افزایش حاشیه‌نشینی در ایران چیست؟ مطالعات نشان می‌دهد نه‌تنها در حاشیه شهرهای بزرگ که حاشیه‌نشینی به شهرهای متوسط و کوچک‌تر هم سرایت کرده است. دلیل این افزایش شدید حاشیه‌نشینی و حواشی پیرامون آن تا چه اندازه به مسائل اقتصادی مرتبط است؟

 

این اتفاقات مثل تخریب آلونک زن سرپرست خانوار در بندرعباس اتفاق تازه‌ای نیست. قبل از انقلاب هم همواره این اتفاق بوده و گاه این رخدادها به شکل خشنی اتفاق می‌افتاد. بی‌شک عمده دلایل شکل‌گیری حاشیه‌نشینی اقتصادی و مسائل مرتبط با آن است. حاشیه‌نشینی ابتدا متاثر از بازار مسکن شهرهاست که به دلیل افزایش قیمت‌ها به خصوص بازار اجاره و در کنار آن نبود درآمد کافی برای خیلی از خانوارها، آنها به تدریج از مناطق مرکزی شهر به سمت حاشیه‌ها که نسبتاً ارزان‌تر است، انتقال پیدا می‌کنند و آنجا تمرکز می‌یابند. در حاشیه‌ها نیز به دلیل اینکه یکسری قوانین شهری برای ممانعت از گسترش شهرها وجود دارد، مسائلی شبیه به حوادث مورد اشاره پیش می‌آید. دلیل دیگری نیز وجود دارد که از منظر اقتصادی قابل تامل است و آن هم بیکاری گسترده‌ای است که در جامعه موجود است. بیکاری و از رونق افتادن کسب‌و‌کارها سبب شده بسیاری از خانوارها در روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ‌تر به امید پیدا کردن شغل یا زندگی بهتری مهاجرت کنند و طبیعی است اولین جایی که مهاجران سکنی می‌گزینند، حاشیه شهرهاست. چرا که حاشیه شهرها هم ارزان‌تر است و هم از نظر اجتماعی و فرهنگی منطقه مناسبی برای این دسته مهاجران است. انتخاب حاشیه شهرها علاوه بر اینکه ارزان‌تر از خود شهرها یا مناطق مرکزی شهرهاست، بعضی وقت‌ها از نظر بافت فرهنگی نیز برای آنها که دست به این مهاجرت زده‌اند راحت‌تر است. آنها در این مناطق سکنی می‌گزینند تا احساس راحت‌تری داشته باشند و عمده بحث در اینجا اقتصادی است. اما پیامد این تجمع در حاشیه شهرها تبعات اجتماعی و در بعضی مواقع سیاسی است.

 

  از صحبت‌های شما پیداست که معتقد هستید جامعه توانایی اقتصادی‌اش را از دست داده است. فقیرتر شدن یک پروسه بلندمدت و زمان‌بر است و جامعه آرام‌آرام فقیر می‌شود. آیا جامعه ایران فقیرتر شده است؟ آیا تخریب آلونک‌ها نشان‌دهنده فقیرتر شدن مردم ایران است؟

 

بله، جامعه ایران فقیرتر شده است و این نظر شخص من یا یک نظر شخصی از سوی یک کارشناس دیگر نیست. آمارهای رسمی که از سوی نهادی تخصصی منتشر می‌شود کاملاً مشخص می‌کند که فقر در جامعه گسترش پیدا کرده است. این نظر من به تنهایی و یک نظر شخصی نیست. هیچ کشوری نمی‌تواند در یک دهه نرخ رشد اقتصادی صفر یا منفی داشته باشد، تورم دو‌رقمی داشته باشد و ادعا کند که جامعه کشور فقیر نشده است. صددرصد مردم آن جامعه فقیرتر شده‌اند. آمارهای رسمی ما نشان می‌دهد در دهه 90 همواره از حجم تولید و ثروت در کشور کاسته می‌شده است. همواره قیمت‌ها در مقاطع مختلف افزایش پیدا کرده است و این افزایش اغلب دو‌رقمی بوده است. همواره نرخ بیکاری بسیار بالایی را در طول این سال‌ها تجربه می‌کنیم. همه اینها به این خاطر است که جامعه دارد فقیرتر می‌شود. اگر کسی ادعا کند که جامعه فقیرتر نشده است به عقیده من صادق نیست و از نظر تحلیل و سواد اقتصادی مشکل دارد. متاسفانه داریم به سمت تله فقر پیش می‌رویم. گزارشی چند هفته پیش در تجارت فردا منتشر شد که نشان می‌داد؛ حجم سرمایه‌گذاری‌هایی که دارد در کشور صورت می‌گیرد، کمتر از استهلاک سرمایه کشور است. این پیام بسیار روشنی به جامعه می‌دهد که ما داریم از داشته‌هایمان استفاده می‌کنیم بدون اینکه بتوانیم آنها را جایگزین کنیم. وقتی نتوانستیم داشته‌های سرمایه‌ای را جایگزین کنیم یعنی قدرت تولید در کشور کاهش پیدا می‌کند. کاهش قدرت تولید یعنی ما درون چرخه فقری قرار می‌گیریم که ما را هر روز فقیرتر و فقیرتر می‌کند. این شرایطی است که باید به یک روند تعبیر شود که می‌توان گفت از نیمه دهه 80 شروع شده است و ابتدا به لطف درآمدهای نفتی زیاد روشن نبود و نمی‌توانستند آن را ببینند اما بعد از دهه 90 با وجود تحریم‌ها و کاهش قیمت نفت کاملاً این شرایط شدت گرفت و اکنون فقر کاملاً مشهود است.

 

  به نظر می‌رسد فقر در ایران پوست انداخته و چهره جدیدی از خود نشان می‌دهد. نابسامانی‌های اقتصادی زیاد شده و جامعه دارد فقیرتر می‌شود و فقر از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک‌تر در حال گسترش است اما آیا همه اینها دارد به ما می‌گوید که جامعه ایران میل به بنگلادشی شدن و پاکستانیزه شدن دارد؟

 

متاسفانه همین‌طور است و فقر دارد در ایران پوست می‌اندازد. همیشه به همین ترتیب بوده که حواشی شهرهای بزرگ مناطقی برای استقرار فقرا بوده است. شاید قبلاً در دهه 80 عمده فقرا در حواشی شهرهایی مثل تهران، مشهد، اهواز و‌... زندگی می‌کردند و تمرکز فقرا زیاد بود اما آن‌طور که اشاره شد شهرهای کوچک هم به تدریج حاشیه‌نشین شده‌اند. در حالی که مسکن در شهرهای کوچک ایران مساله و بحران اساسی نیست. بنابراین قابل مقایسه با مشکل شهرهای بزرگ نیست. با این حال عده زیادی هستند که قیمت‌های پایین مسکن را حتی در شهرهای کوچک هم نمی‌توانند تامین کنند یا حتی از لحاظ اجتماعی و فرهنگی برای این افراد به‌صرفه است که در حاشیه شهرها زندگی کنند. دلیل هم این است که خیلی از کسب‌و‌کارها در حاشیه شهرها شکل می‌گیرد و نوعی از اقتصاد آنجا به وجود می‌آید که برای افراد به‌صرفه است که مردم در آن مناطق باشند و از آن اقتصاد بهره بگیرند و البته این چیزی است که در کشورهایی که اسم بردید مثل پاکستان، بنگلادش یا کشورهایی مانند آن از آن برخوردار هستند. اینکه صرفاً یک عده فقیر در آن حاشیه‌ها نشسته باشند و منتظر کمک باشند، این‌طور نیست. حاشیه‌ها کسب‌و‌کارهای مخصوص خودشان را دارند که الزاماً کسب‌و‌کارهای قانونی نیستند و فرهنگ خاصی را شکل می‌دهند که همه اینها متاسفانه به نوعی به آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند و این روند به نوعی با فرهنگ مرکز جامعه که جامعه‌ای مدرن و قانونمند باید باشد، متضاد است.

 

  اگر زیرساخت‌های عمرانی و تاسیساتی که در گذشته در ایران وجود داشتند اکنون وجود نداشته باشند، چهره فقر چه تفاوتی با کشورهای فقیر جهان دارد؟ به طور تلویحی آیا می‌توان گفت که جامعه ایران جامعه فقیرتری شده و مثل بسیاری از کشورهای فقیر دنیا سفره‌هایمان خالی شده با این تفاوت که ما هنوز لامپ‌های خانه‌مان نورانی است ولی آنها این زیرساخت را به درستی ندارند. اگر زیرساخت‌هایی که پیشتر در کشور به‌وجود آمده نبود آیا فقر در جامعه ما شدیدتر نمایش داده نمی‌شد؟

 

مقایسه ما با کشورهایی مثل افغانستان، پاکستان و بنگلادش و کشورهایی از این دست مقایسه اشتباهی است. تفاوت زیادی میان کشوری که سالانه چند ده میلیارد دلار به راحتی از فروش نفت به دست می‌آورد با کشورهایی که چنین منابعی در اختیار ندارند، وجود دارد. یا کشورهایی که در جنگ به سر می‌برند. این کشورها ساخته‌شده قرن بیستم هستند و با کشورهای قدیمی مثل ایران که چند هزار سال سابقه دارد، متفاوت هستند. این گونه مقایسه‌ها تا حدودی باعث می‌شود که اهمیت مشکلاتی را که در آن قرار داریم کم کند. من خاطرم هست در دهه‌های 70 و 80 خود را با کره جنوبی و مالزی مقایسه می‌کردیم. الان داریم با بنگلادش مقایسه می‌کنیم. این کشورها اگر فقیر هم هستند دلایل روشنی برای فقر آنها وجود دارد. دلایل فقر آنها به نحوه اداره کشور برنمی‌گردد.

 

  به نکته درستی اشاره کردید. بحث مقایسه با کشورهای فقیر به این دلیل است که مشکلات اقتصادی منجر به فقر در ایران از قضا مثل کشورهایی که صحبت شد، روشن نیست. در ایران به نظر می‌رسد با این همه منابع دلیل فقیرتر شدن مردم فقط شیوه و نحوه اداره کشور است. ما زیرساخت‌های مهمی داریم، منابع زیادی داریم و نیروی انسانی توانمند و تحصیل‌کرده داریم. پس چرا اقتصاد ما به جای کاهش فقر به سمت بدتر شدن شرایط پیش می‌رود؟

 

ما به دلیل اینکه درآمدهای دولتی نفتی داشته‌ایم در سالیان گذشته سرمایه‌گذاری خوبی در زیرساخت‌ها صورت داده‌ایم. در ایران ما نور برق داریم و به بسیاری از روستاها برق رسانده‌ایم. چراغ‌ها در کوچه‌ها روشن است. بسیاری از روستاها آب و گاز لوله‌کشی دارند. راه‌های متناسب با استاندارد جهانی داریم و البته این جاده‌ها در مقایسه با کشورهای پیشرفته جهان نیست. مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که روستاها از سکنه خالی شده است. اشتغال و کسب‌و‌کاری در روستاها وجود ندارد. ما توانستیم برای مردم برق تهیه کنیم چون دولت به نفت دسترسی داشته است. ما برای مردم توانستیم راه بسازیم و‌... این زیرساخت‌ها با اتکا به بودجه نفت تامین شده است اما هیچ‌کدام از این زیرساخت‌ها سبب نشده که جیب مردم آن طور که جنبه شخصی به فقر می‌دهد، پر شود. بنابراین این فرآیندها و زیرساخت‌ها به خلق ثروت و تولید، شغل و تامین نیازهای مردم منجر نشده است. فقر ما فقری شخصی است. سرمایه‌گذاری‌ها عمدتاً هدر می‌روند. مشکل ما بحث اداره اقتصاد کشور است که این نحوه اداره اقتصاد نتوانسته است به درآمد برای افراد منتهی شود. تا زمانی که افراد درآمد نداشته باشند هر زیرساختی بی‌ارزش است. هر چه برق و آب و گاز به مناطق برود ولی مردم گرسنه باشند و چشمشان به دست دولت باشد، واجد ارزش نیست. این چنین شرایطی برای جامعه درست شده است. شما بنگلادش را مثال زدید. فقر آنجا هست اما در آنجا همچنان سرمایه‌گذاری خارجی صورت می‌پذیرد. همچنان مکانیسم‌های بازار عمل می‌کند و اگر زیرساختی وجود داشته باشد درست از آن استفاده می‌شود. در نهایت کسی مانع کار کردن مردم نمی‌شود. در آنجا سرمایه‌گذارها را تشویق می‌کنند آنها را مایوس نمی‌کنند و تصمیم‌گیری‌ها و عملکردهای مدیریت اقتصاد در آن کشورهای فقیر حتی مانع فعالیت سرمایه‌گذارها نمی‌شود. مشکل ما مشکل متفاوتی است. ما نباید خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم. دلایلی که ما را به این سمت برده و این مشکلات را برای ما به‌وجود آورده است با دلایل کشورهای فقیر متفاوت است. دلایل ما دلایل خودساخته است. نحوه کارکرد و عملکرد ما در اداره اقتصاد است. طبیعی است که کشوری مثل افغانستان به خاطر جنگ، نا‌امنی، موقعیت ژئوپولتیک و‌... کشوری فقیر باشد اما طبیعی نیست که ایران کشور فقیری باشد چراکه از هر نظر باید کشور ثروتمندی باشد. ما باید به این نکته اصرار کنیم.

 

  چرا جامعه ایران باید فقیر شود و علت رشد فقر در ایران چیست؟ آیا رفاه نسبی بخش‌هایی از جامعه ایران که محصول سرمایه‌گذاری در گذشته بوده، در حال کاهش است و مردم به سمت فقیرتر شدن می‌روند؟ راه مقابله با روند فقیرزایی در ایران چیست؟

 

کسانی که برای کشور تصمیم‌گیری می‌کنند، به‌خصوص کسانی که در قوای مقننه و مجریه مسوولیت دارند باید به صورت رسمی پاسخگوی وضعیت فعلی باشند چراکه سیاستگذاری این افراد برای اداره کشور باید به سمتی برود که به نوعی بپذیرند نمی‌توان کشوری و اقتصادی را اداره کرد که خارج از چرخه اقتصاد بین‌الملل بتواند به حیات خود ادامه دهد. چراکه چنین اقتصادی نمی‌تواند روی پای خودش بایستد. در دنیای کنونی همه به هم متصل هستیم و ثابت شده که تجارت می‌تواند اثر تولید را چند برابر کند. اینکه ما اثر تجارت را خارج کنیم و متکی بر تولید داخل باشیم که آن هم مشکلات خاص خودش را دارد قطعاً باعث از دست دادن خیلی از فرصت‌هاست. مشکل عمده‌ای که می‌بینم این است که ما در ایران هیچ برنامه مشخصی برای اداره اقتصاد کشور نداریم. ما برنامه مشخص نوشته‌شده و حتی نوشته‌نشده ولی منسجم و فکر‌شده نداریم. اینکه قرار است کشور و اقتصاد ایران به چه سمتی حرکت کند وجود ندارد. عمده کارها بر این ایده استوار است که اقتصاد را به عنوان یک عامل دسته چندم می‌بینند. در حالی‌که در تمام دنیا اقتصاد اولویت اول همه دولت‌ها و ملت‌هاست. در کشور ما اولویتی ندارد و ملاحظات سیاسی و عقیدتی، نظامی و‌... اولویت است و در نهایت در مورد اقتصاد صحبت‌هایی می‌شود. طبعاً نباید انتظار داشته باشیم کشور از نظر اقتصادی عملکرد خوبی داشته باشد. واقعیت این است که در سیاستگذاری‌ها به اقتصاد اهمیتی داده نمی‌شود. اهمیتی که در اولویت باشد و دغدغه‌ها در نظر گرفته شده باشد. با عوض شدن دولت و مجلس و وزیر و معاون هیچ اتفاق مثبتی نمی‌افتد و یک سیاست مدون و مشخص دنبال نمی‌شود بلکه سیاست‌ها عوض می‌شود. بنابراین در این کشور با این شرایط کسی نمی‌تواند کار اقتصادی انجام دهد. به جز کارهای بسیار کوتاه‌مدت هیچ کار بلندمدتی را نمی‌توان مدیریت کرد. کار کوتاه‌مدت هم توجه سرمایه‌گذار کلان را جلب نمی‌کند. بنابراین درآمدزایی و خلق ثروت برای جامعه صورت نمی‌گیرد. تا وقتی این شرایط را تغییر ندهیم نباید انتظار داشته باشیم که شرایط کشورمان تغییر کند.

تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: