روز گذشته در خبرها آمده بود که جناب آقای جهانگیری بعد از گذشت دو سال همچنان از سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی دفاع کرده و اظهار کردهاند: « ممکن است علم اقتصاد اتخاذ اینگونه تصمیمات را نفی کند، اما باید به طبقات ضعیف و متوسط جامعه هم توجه داشته باشیم.» بهنظر میرسد ریشه این طرز تفکر به سوءتفاهم «قیمت تمامشده» بازمیگردد.
یکی از ترجمههای غلطی که در ایران وارد و متداول شده و عملا خود را بهصورت یک سوءتفاهم در اقتصاد و سیاستگذاری نشان داده، موضوع «قیمت تمام شده» است. مشخص نیست که چه کسی اولین بار این عبارت غلط را در زبان فارسی باب کرده است؛ اما خوب است بدانیم که در علم اقتصاد، عبارتی تحت این عنوان نداریم. این عبارت احتمالا جایگزین عبارت «هزینه تمامشده» یا «بهای تمامشده» است. اصولا در اقتصاد، قیمت «تمام» نمیشود! بلکه تعیین میشود. اگر بازار رقابتی باشد قیمت توسط برآیند عرضه و تقاضا تعیین میشود و اگر بازار انحصاری باشد، قیمت توسط انحصارگر تعیین میشود.
نتیجه مهم این بحث این است که بدانیم اگر هزینه تولید یا تهیه محصول یا خدمتی کاهش پیدا کند، به این معنی نیست که لزوما قیمت آن در بازار نیز کاهش پیدا خواهد کرد. درخصوص ارز ۴۲۰۰ تومانی، این تصور وجود دارد که اگر هزینه تولید یا واردات را کاهش دهند، قیمتها نیز در بازار کاهش مییابد. در این فقره به لحاظ تئوریک، راه جایگزین این است که اگر هدف، حمایت از اقشار متوسط و ضعیف است، منابع ارزی را میتوان به قیمت بازار فروخت و درآمدهای بهدستآمده را بین مردم تقسیم کرد. البته واضح است که در این چند سطر نمیتوانیم یک نسخه جامعالاطراف و شفابخش و بدون عارضه ارائه دهیم. اما هدف بیان این نکته است که کاهش هزینه لزوما به معنی کاهش قیمت نیست. به هر حال سوءتفاهم قیمت تمامشده بلای جان اقتصاد ایران شده است و موارد زیادی از مصادیق آن را میتوان مشاهده کرد که با هدف حمایت از مردم انجام، اما درنهایت نصیب رانتخواران میشود.
دنیای اقتصاد