- وضعیت امروز مانند مزرعهای است که دانهها زیر خاک است و کود دارد، نم خورده، آماده است، اما از رو که نگاه میکنیم، زمین بایر و متعفنی را مشاهده میکنیم، اما از زیر جوانهها در حال رشد است و به زودی بیرون خواهد زد.
- آیا انقلاب اسلامی یک باخت تاریخی برای ما رقم زد، و یا یک فرصتی را هم ایجاد کرد؟ پاسخ من این است که بعد از انقلاب به عللی که توضیح خواهم داد به طور ناخواسته و پنهان راه میانبر تاریخی را به سمت توسعه گشوده است. نه جامعه این راه را خواسته بود و نه حکومت! اما تعامل بین این حکومت و جامعه راه را باز میکند. گرچه هزینههای زیادی را در این نسلها دادهایم، اما هزینههایی که ما دادیم در مقابل هزینههایی که بقیه ملل برای چنین تحولی دادهاند بسیار کمتر است.
- تاریخ در این دوره در حال ورق خوردن در روی لولای خود به روی جامعه انسانی است و تمدن بشری در حال تغییر اساسی است که در طول تاریخ چند بار چنین دوره لولا و تحولی تاریخی را تجربه کردهایم. دورهای با انرژی بینهایت، با دانش شبکهای و افزایش انفجاری قدرت خلاقیت و نوآوری (در سخنرانی دانشگاه کاشان مفصلا بحث کردم). بخت یاری ما همزمانی این تحولات با دوره لولایی تاریخی است.
- اگر جنگ خارجی رخ ندهد و انقلاب هم نشود با تغییر نسل مدیران فعلی به طور طبیعی یا غیر طبیعی جوانههای توسعه بیرون خواهد زد و فضایی برای جهت فراهم خواهد شد. من معتقدم انقلاب نمیشود، چون سه شرط لازم برای انقلاب را نداریم. این سه شرط عبارتند از: 1- وجود انرژی کافی، 2- رهبری منسجم و 3- فقدان دستگاه حکومتی قدرتمند و سرکوبگر. ولی این سه شرط در ایران را نداریم. همچنین نه ایران و نه آمریکا آماده ورود به جنگ نیستند. پس هیچکدام رخ نخواهد داد.
- نسل جدید بسیار قدرتمند است که به دلیل قدرت نظام ارتباطی و شبکهای شدن دانش، قبل از از دست رفتن سیناپسها دسترسی به منبع دانش باز دارد و بسیار متحول خواهد بود و این نسل توان ایجاد این تحول را دارد.
- جمهوری اسلامی به احتمال زیاد به طور ناخواسته دو کمک اساسی به توسعه کرده است و ایران را آماده ورود به دنیای مدرن کرده است (دقت کنید ما هنوز جامعه مدرن نیستیم و جامعه بسیار سنتی هستیم و چندان تفاوتی به لحاظ خلقیات و رفتار و ... با زمان قاجار نداشتهایم).
- جمهوری اسلامی در بعد مدرنیزاسیون عملکرد تقریبا قابل قبولی داشته است، اما در بعد مدرنتیه به خاطر کج کارکردها و خطاهایش، احتمال زیاد به طور ناخواسته، به شکل بینظری جامعه ما را برای یک تحول توسعه آفرین آماده کرده است. یعنی بسترهایی که جمهوری اسلامی برای توسعه فراهم کرده است، قطعا در زمان قاجار و در زمان رضا شاه و محمد رضا انجام نشده است.
- توسعه چیست؟ توسعه مانند بلوغ است. بلوغ یک فرایند طبیعی است و رخ میدهد و نمیتوان آن را متوقف کرد. اگر بخواهیم آن را متوقف کنیم پر هزینهاش میکنیم. ممکن است آثار منفی مانند بد اخلاقی و پرخاشگری داشته باشد، اما پس از بلوغ ارزشهای جدیدی ایجاد میشود. داستان توسعه همین گونه است که فرایند طبیعی بشری است و توقف آن امکان پذیر نیست و تنها میتوان آن را بهتر مدیریت کرد. بنابر این توسعه نوعی تحول فشرده عقلانی کمی و کیفی در تمدن است که نتیجهاش افزایش همزمان رفاه و رضایت است. همچنین معناداری متنوع نیز پس از آن رخ خواهد داد.
- برای اینکه توسعه رخ دهد باید دو تحول رخ بدهد. 1- مدرنیزاسین به عنوان لایه مادی و کمی مانند ساختمانها، خیابانها تجهیزات، فناوری و ... که نوسازی را در زندگی وارد میکند و رفاه را با هزینه کمتری ایجاد میکند. 2- مدرنیته که به عنوان لایه فکری-فرهنگی و کیفی است که در آن الگوهای فکری، روانی الگوهای فرهنگی و روابط و روحیات ما تغییر میکند و نوگرایی در آنها رخ میدهد. مدرنیته باعث میشود تا روابط ما کم هزینهتر شده و رضایت ما افزایش یابد.
- در مدرنتیه عقلانیت جایگزین سنت میشود. عقلانیت جایگزین تقلید میشود. عقلانیت جایگزین عاطفه میشود.
- سنتها مجموعه قواعد رفتاری هستند که از گذشتگان با نوعی تقدس بر ما تحمیل میشود و برخی از اوقات بسیار قوی هستند. مثلا سنت نوروز بسیار قدرتمند است و صبح نوروز کسی جرئت ندارد با لباس کهنه و کثیف بیرون بیاید. البته سنتها هرچه به مذهب نزدیک شوند و رنگ و بوی مذهبی بگیرند قویتر هم میشوند و تغییرشان بسیار مشکل میشود.
- در مدرنیته باید بتوانیم سنتها را غربال کنیم و تحولاتی ایجاد کنیم که در آنها دگردیسی رخ بدهد. آنهایی که ضد عقل هستند را حذف بکنیم، آنهایی که مفیدند را نو کنیم و با دنیای مدرن و عقلانیت سازگارشان کنیم و سنتهای بیهوده را پالایش کنیم.
- سنتها محافظان بسیار قدرتمندی دارند که جمهوری اسلامی کمک کرد تا محافظان تاریخی سنت در جامعه ما یا تضعیف شوند و یا حذف شوند و سنت بی دفاع مانده تا لاجرم جامعه ما به سمت مدرنیته یا پست مدرنیته منتقل شود و با سنت خداحافظی کند. این بحث در اروپا 400 سال طول کشید و ما در طول 40 سال این تحول را تجربه کردیم.
- جمهوری اسلامی در زمینه مدرنیزاسیون عملکرد عالی ندارد، ولی تقریبا قابل قبول است. مثلا ایران در 40 سال گذشته شاخص توسعه انسانی شامل خدمات بهداشتی، سلامت، آموزش و ... رشد بسیار بالایی در دنیا داشته و در بین رتبههای اول از لحاظ رشد این شاخص است. تاسیس دانشگاه، جادهها، شهرکهای صنعتی و ... از جمله دیگر این فعالیتها بوده است. برخی از این موارد درست و عالی بوده مانند گسترش آموزش، برخی از حوزهها را اصلا نباید انجام میدادیم، مانند توسعه صادرات کشاورزی که اصلا با اقلیم ما همخوانی ندارد. سدهای زیادی تاسیس شد که اینقدر سد نباید تاسیس میشد. برخی موارد هم به دلیل عدم عملکرد سیستمی بازده خوبی نداشته مانند گازکشی به روستاها که بسیاری از آنها به دلیل خطاهای دیگر تخلیه شدند. ولی در مجموع در این حوزه عملکرد جمهوری اسلامی بدتر از سایر رژیمهای مشابه در کشورهای دیگر نبوده است. البته این بحث هم هست که اگر هر رژیم دیگری بود همین عملکرد را میتوانست داشته باشد.
- اما در دوران جمهوری اسلامی در زمینه مدرنیته، جهشی عظیم در فراهمآوری زمینههای لازم برای مدرنیته رخ داده است که هیچ نظام دیگری به غیر نظام دینی با رهبری فقها نمیتوانست چنین تحولی را ایجاد کند. رضاشاه آن را آغاز کرد و محمد رضا ادامه داد اما شکست خوردند، چون تمام نیروهای محافظ سنت منسجم در مقابل آنها مقاومت نمود.
- مزیت جمهوری اسلامی این بود که برخواسته از سنت جامعه بود و به همین خاطر به طور طبیعی باعث شد تا حوزه سنت را متحول کند و مقاومت حوزه سنت را کاهش بدهد. البته در حال حاظر رها است، ولی بندهای تازهای در دنیای مدرن ایجاد خواهد کرد و خواهد ایستاد.
- در دوران جمهوری اسلامی ناخواسته چهار تحول رخ داده که زمینههای مدرنیته را فراهم میکند، که حتی در ترکیه، پاکستان، مصر و کشورهایی با ساختار مدرنتر از ایران رخ نداده است. سه مورد اول آن تضعیف، تخریب و حذف حافظان سنت است و تحول چهارم تحول در کیفیت دین ایرانیان است.
- اصلیترین حافظان سنت 1- زنان 2- روستائیان 3- روحانیان هستند. که زنان از بقیه قدرتمندتر عمل میکنند.
- پس از جمهوری اسلامی با ورود تلویزیون به خانهها (شرعی شدن برنامهها) دریچهای برای ارتباط با دنیای مدرن برای زنان فراهم شد، و با مشروع شدن دانشگاهها خانوادهها احساس کردند که دختران آنها میتوانند در دانشگاهها و اجتماع حضور داشته باشند و با مشارکت زنان در تظاهرات، در رای دادن، دانشگاه، رانندگی و ... که تنها تحت مشروعیت جمهوری اسلامی امکان پذیر بود، زنان با دنیای جدید آشنا شوند. همچنین با مشکلات اقتصادی که ایجاد شد، سن ازواج به تعویق افتاد و فرصت این فراهم شد که دختران بیشتری به دانشگاه بروند. تحول بسیار عمیقی که در زنان رخ داده نرخ باروری است که در آمریکا 200 سال طول کشید تا این نرخ از 7 به 2 برسد و در ایران در طول چهل سال از 7 به زیر 2 رسیده است و امکان مشارکت اجتماعی را بیشتر کرده است. موج جمعیت یعنی افزایش ناگهانی و کاهش این نرخ به طور ناگهانی باعث میشود فرصت ازدواج برای دختران به دلیل فاصله سنی ازدواج کمتر شود و به همین مشارکت اجتماعی بیشتر میشود.
- مدرنیته و تحول فرهنگی، رفتاری و روانی زمانی رخ میدهد که ما به انفرادهای هویتآفرین تبدیل شویم. میتوان مردم را به صورت قطاری مردم را به سمت توسعه منتقل کرد با نسخهای مشترک. میتوان به صورت اتوبوسی این حرکت را انجام داد، و یک روش هم روش موتورسیکلتی است. هر فردی به سمتی که درست میداند حرکت میکند و توسعه حقیقی در این روش رخ میدهد، که تک تک آنها قدرت انتخاب دارند و زمانی میتواند رخ دهد که هویتهای منحصر به فرد داشته باشیم. این مهم رخ نخواهد داد مگر اینکه مادران هویتهای منفرد پیدا کنند و زیست اجتماعی داشته باشند.
- حکومت هایی که به توسعه قطاری معتقدند افراد را به صورت شیء میبینند و میخواهند برای آنها خدمات توسعهای فراهم کنند و آنها را به توسعه برسانند. اما برخی حکومتها میخواهند دست انسان را بگیرند و به سمت توسعه حرکت بدهند. یعنی توسعه انسان را امری ذهنی میبینند. اما در توسعه حقیقی افراد باید هویت و مسیر توسعه خود را کشف کنند. با تغییراتی که جمهوری اسلامی در زنان ایجاد کرد، آنها آرام آرام به حضور در اجتماع و تحصیلات و ... خود را کشف میکنند و میتوانند کودکانی را تربیت کنند که آنها نیز هویتهای منفرد خود را کشف کنند.
- در دنیای امروز زنان ما به خط شکنان مدرنیته تبدیل شدهاند.
- روستائیان دومین دسته از حافظان سنت هستند. در ابتدای انقلاب 30 درصد شهری بود و بقیه روستایی و امروز 75 درصد شهری هستیم و بقیه روستایی. روستا به دلیل اینکه کوچک است و جامعه همبسته است و ارتباطات خانوادگی است، هیچکس حق ندارد از سنت تخطی کند. به نوعی سنت در روستاها کاشته شده است. انقلاب ما انقلاب روستائیان و فقرا بود و پس از انقلاب روستائیان به شهرها آمدند و خطاهای سیاستی ما مهاجرت روستاها را تسریع کرد. در نهایت بحران آب باعث مهاجرت اجباری نیز شده است.
- پهلوی اول قدرت عشایر را نابود کرد، پهلوی دوم زمین داران را نابود کرد و در جمهوری اسلامی عامه روستائیان شهر نشین شدند. پیش بینی من این است که تا 20 سال کمتر از 5 درصد روستائی خواهیم داشت.
- سومین حافظ سنت روحانیان بودند که در دو طراز مراجع و روحانیان محلی فعالیت میکردند. تقریبا جایگاه مراجع به عنوان سرمایههای نمادین که تحول آفرین بودند، از دست رفته است. بخشی از مراجع که با حکومت زاویه داشتند را حکومت از میان برداشت و بخشی از مراجع که مردم فکر میکردند حکومتی هستند، را مردم تخریب کردند. بنابر این عملا مراجع از مرجعیت ملی افتادهاند و قدرت اجتماعی خود را از دست دادند و دیگر مرجعی مانند میرزای شیرازی که تاثیر اجتماعی عمیق داشته باشد وجود ندارد. روحانیان محلی نیز به دلیل ورود به مسئولیتها و خطاهای آنها موجب کمرنگ شدن نقش اجتماعی و تاثیرگذاری آنها شدند. چون مشروعیت کارآمدی روحانیان در سیاست از دست رفته مشروعیت و مقبولیت مذهبی آنها هم از دست رفته است.
- ما یک سری حامیان سنت هم بودند مانند نهاد وقف، نهاد مسجد، بازاریان و ... که در پیوند با روحانیت حافظ سنت میشدند. بازاریان به علت تحولات اقتصادی و تغییر در روحانیت دیگر منبع حمایتی روحانیان نیستند. نهاد وقف نیز به دلیل دولتی شدن استقبال مردم و ادامه حیات خود را از دست داد. مسجد نیز مشارکت عمومی مردم را از دست داده است. لذا حامیان سنت نیز کمرنگ شدهاند.
- تحول بسیار بنیادیتری رخ داده است که تنها و تنها در یک حاکمیت دینی و فقهی امکانپذیر بود و هیچ حکومت دیگری نمیتوانست این تحول را ایجاد کند. عنوان تحول «جدایی ایمان از شریعت» است.
- لایه ایمان کارکرد قبلی است که رابطه من را با خدا و غیب و عالم تنظیم میکند. لایه شریعت بیرونیتر است که مناسک و آداب و احکام دینیست و بیشتر جنبه اجتماعی دارد و معاملات، رفت و آمد و ... را تنظیم میکند. لایه ایدئولوژی زمانیست که شریعت برای حکومت و قدرت استفاده شود و برای اینکه بتوانم قدرت را در جامعه تقسیم کنم و قدرت را مدیریت کنم، شریعت را سوار بر قدرت میکنم، که عنوان آن ایدئولوژیست. یعنی اگر بخواهم دینم را بر دیگران تحویل کنم باید قدرت داشته باشم و آن را تحمیل کنم که اسم آن ایدئولوژیست.
- پیامبر برای اینکه به خدا ایمان آورد پیامبر شد و ایمانی که آورد قلب و به قلب منتقل شد و در طول تاریخ سریان پیدا کرد. البته برای حفظ ایمان بخشهایی از شریعت هم ایجاد شد و ادابی فراهم شد. اما بخش عمده شریعت در طول تاریخ تولید میشود.
- در طول تاریخ ایران، ایمان و شریعت به هم چسبیده بوده است، اما جمهوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدهد که تحولی بسیار عظیم بوده است. امروز با نسل کثیری از جوانانی که ایمان دارند، ولی مناسک را انجام نمیدهند مواجهید که خانوادههای آنها نیز پذیرفتهاند که جوانان آنها تنها اخلاقی باشند.
- خلاف عدالت خداست که یک انسان زنده را بیافریند و اجازه تشکیل یک جامعه زنده را بدهد و بعد بر این جامعه زنده احکام مردهای حاکم کند. دین الهی دین زنده است و دین زنده دینی است که با تحولات و تکاملات بشری منطبق و اصلاح شود و پویایی داشته باشد.
- ایمان با توسعه سازگار است. شریعت ممکن است با توسعه سازگار باشد و ممکن است نه. در صورتی که زنده باشد و متناسب با نیاز جامعه تکامل یابد متناسب با توسعه است. اما ایدئولوژی حتما ضد توسعه است.
- نشانه جدایی دین از شریعت چیست؟ گرایش زیاد جوانان به عرفانهای متکثر که نشان علاقه به ایمان است. دیگر نشانه آن رواج ازدواج سفید است و خانوادهها بعضا پذیرفتهاند که اخلاقی عمل کنند و کاملا قواعد اخلاقی را رعایت کنند اما زمان و خطبه نداشته باشد و مناسک را نداشته باشد و مثالهای دیگر نشان میدهد که ما واقعا به نسبت چنین تحولی واقعا هزینه پایینی دادهایم.
- جمعبندی اینکه تضعیف حافظان سنت و جدایی ایمان از شریعت تحولاتی است که جمهوری اسلامی کمک کرد تا رخ دهد و بستر بسیار حاصلخیزی را برای حرکت با سرعت به سمت توسعه فراهم کرده است.
رنانی