افغانستان در مسیر آشتی ملی: امکان پذیری رهایی از وابستگی به مسیر گذشته و ردّ جبرگرایی فرهنگی
داستان زندگی مردم افغانستان در چند دههی گذشته بسیار دردناک و غمانگیز بوده است. زمانی که زیر سیطرهی شوروی سابق بود درگیر جنگ شد. سالها مجاهدین افغان در برابر حاکمیت حزب مارکسیست لنینیست دموکراتیک خلق به رهبری نور محمد ترهکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل و دکتر نجیبالله مبارزه کردند و خون دادند و خون گرفتند. در سال ۱۳۶۸، بعد از خروج شوروی از افغانستان و سرنگونی حکومت نجیبالله، جنگ داخلی میان مجاهدین افغان شروع و از اواسط دهه ۱۳۷۰، که طالبان قدرت را بدست گرفت، چنان با باورهای ارتجاعی، تسمه از گردهی مردم کشیده شد که بسیاری آرزوی بازگشت به دورهی پیشین حزب دموکراتیک خلق را کردند.
رمان نویس برجستهی جهانی افغانتبار، خالد حسینی، در رمانهای خود بهویژه "باد بادک باز" ستم بنیادگرایی دینی طالبان را به خوبی به تصویر کشیده است (از این رمان فیلمی به همین نام وجود دارد). همینطور در فیلم سنگ صبور با بازی درخشان گلشیفته فراهانی و فیلم اسامه، این دورهی سیاه و تلخ به تصویر کشیده شده است.
سیطرهی حاکمیت طالبان، دولت مستعجل بود. در سال ۱۳۸۰، با حملهی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، طالبان سرنگون شد و حامد کرزای به عنوان کاندید مجلس مشورتی (لوئی جرگه) در تبعید افغانستان، به عنوان رئیس جمهور، در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی مبتنی بر جدایی دین از سیاست، به قدرت رسید.
اما، برافتادن از قدرت به معنای حذف طالبان از ساحت اجتماعی افغانستان نبود. دورهی سیاه دیگری، بر اثر ایستادن مسلحانهی طالبان در برابر دولت جدید شروع شد که نتیجهی آن به خاک و خون کشیده شدن هزاران نفر، تاکنون، بوده است.
حالا، بعد از تبدیل این کشور به سرزمینی سوخته، اشرف غنی، با شادمانی، از شروع دورهی نوینی در تاریخ معاصر این کشور خبر میدهد. به نظر میرسد احتمالا داستان زندگی دردناک افغانستان به فصل پایانی خود نزدیک شده باشد. شاید مذاکرات آشتی ملی که با حضور نماینده ویژه آمریکا، زالمای خلیلزاد، و حامد کرزای و نمایندگان طالبان، از چندی پیش، شروع شده، در حال به بار نشستن باشد.
در خبرها آمده است، مجلس مشورتی صلح افغانستان، قطعنامه ۲۳ مادهای را تصویب و آن را در اختیار اشرف غنی، برای عملیاتی شدن، قرار داده است. قطعنامهای که راه را برای تاسیس دفتر سیاسی طالبان، باز و زمینه را برای بازگشت این نیرو به عرصهی فعالیت سیاسی، در چارچوب قانون اساسی افغانستان، فراهم میکند.
شاید این پروژه به فرجام نهایی نرسد. شاید هم برسد که احتمالش زیادتر است. در اینصورت، افغانستان از وابستگی به مسیر گذشته، مسیر جنگ و خونریزی، رهایی پیدا خواهد کرد و چشمانداز روشنی پیش رو خواهد داشت.
اگر چنین بشود، باید به نقش حامد کرزای و اشرف غنی و عبدالله عبدالله، رهبران سیاسی پرنفوذ این کشور، توجه کرد. کرزای بعد از دو دوره ریاست جمهوری، از قدرت رسمی کنار کشید؛ با درک اهمیت سنت در جامعهاش به گونهای رفتار کرده که آب به آسیاب جریانهای سنتگرای تجدد ستیز نریزد؛ و با حمایت از پروژه آشتی ملی راه را برای گذار افغانستان به دورهی جدید، فراهم کرده است. اشرف غنی به عنوان وارث کرزای در پست ریاست جمهوری، با او از این نطرها همراه است؛ علاوه بر این، اجازه میدهد تصویر رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری، عبدالله عبدالله، در کنار تصویر خود قرار بگیرد. به اینصورت، زمینه را برای کثرتگرایی سیاسی فراهم میکند.
به نظر میرسد حامد کرزای و اشرف غنی و عبدالله عبدالله، با نقشآفرینهای سرنوشت ساز برای افغانستان، در حال تبدیل شدن به مصادیق دیگری از " نقش شخصیت در تاریخ" هستند. نقشی که نشاندهندهی اهمیت درک موقعیت تاریخی و پاسخ صحیح به آن، از سوی رهبران سیاسی است.
اگر این برداشت و این پیشبینی صحیح باشد، در اینصورت، میتوان نتیجه گرفت که حتی در جامعهی بسیار سنتی با بافت فرهنگی خاص خود، امکان گذار به سیاست دموکراتیک و رهایی از وابستگی به مسیر گذشته وجود دارد. گذاری که بالاییها زمینهساز آن هستند.
علی دینی ترکمانی
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
https://t.me/alidinee