"خبر کوتاه بود". خانه مادری هوشنگ ابتهاج (سایه)، در شهر رشت، تخریب شد؛ خانهای که هم به لحاظ قدمت تاریخی و هم به لحاظ تعلق آن به یکی از نامآوران برجستهی فرهنگی و سُرایندهی بخشی از زیباترین غزلهای دورهی معاصر، حائز اهمیت فراوان است.
یلدا ابتهاج دخترِسایه در گفت و گویی با بی.بی.سی اعلام کرد «متولیان امر که پیشتر قول تبدیل این خانه به " بنیاد شعر و غزل سایه" را داده بودند، در نهایت اجازهی تخریب آن را صادر کردند". به اینصورت، یکبار دیگر متولیان میراث فرهنگی و سایر نهادهای ذی ربط، به جای حفظ بنای فرهنگ، کلنگ به پی ان زدند و به جای آبادانی و تلاش برای برندسازی هنری و فرهنگی شهر رشت، یکی از نشانههای مهم هویتساز فرهنگی آن را ویران کردند.
هوشنگ ابتهاج در ورای دیدگاههای فکری و سیاسیاش که میتواند از زوایای مختلف جای بحث و نقد داشته باشد، از زاویه ادبی و غزلسرایی، بیتردید در کنار شهریار، مطرحترین شاعر کلاسیک دورهی معاصر ایران است. با اشعاری که جزو حافظهی تاریخی جامعه ماست.
تفاوت شهریار با سایه در چیست؟ یکی سرآمد در قصیده سرایی و غزل سرایی و دیگری سرآمد در غزلسرایی با تلاشهایی قابل تحسین در شعر نیمایی. هر دو از نظر ادبی جزو مفاخر دورهی معاصرند. برای یکی، بهدرستی، (صرفنظر از رفتار و عقیده شخصی یا سیاسی قابل نقدش از منظر بخشی از افکار عمومی) مقبره ساخته میشود و برای دیگری، تلاشی جدی برای حفظ خانه تاریخی مادریش نمیشود.
مشکل در کجاست؟ در قواعد بازی که مرز میان باورهای شخصی و جایگاه تاریخی چنین افرادی را مخدوش میکند. اگر با باور سیاسی و عقیدتی خاصی مشکل دارد آن را به تیشهای برای ریشه زدن تبدیل میکند. غافل از اینکه آن کس که آسیب میبیند نه فردی چون ابتهاج که جامعه است.
پیامدهای سیطره چنین دیدگاهی در مدیریت جامعه چیست؟ در ناتوانی در مدیریت حوادثی چون سیل اخیر است؛ در فرار مغزهاست؛ در بیتوجهی به دانش و تخصص و روی آوردن به نوحه خوانی در مواجههی با سیل است. در بستن تفاهمنامه برای «مدیریت بحران» با نهادهایی است که کارکردشان ربطی به مدیریت بحران ندارد. در یک کلام، در تضعیف مدیریت و اقتصاد و فرهنگ است.
بحران ساختاری "سازمان مدیریت بحران"، آن روی سکهی تخریب خانه مادری سایه است. در جایی که ارزش فرهنگی این خانه و نظایر آن در برندسازی و ایجاد «شهر خلاق» درک نشود، امکان شکلگیری «مدیریت بحران» توانمند وجود ندارد. چرا که پیششرط دومی وجود الگوی حامی - پیروی مبتنی بر تخصصگرایی، در ورای دیدگاههای سیاسی و شخصی افراد، است. اگر چنین پیششرطی وجود داشته باشد، هم نظام مدیریتی، شایستهسالار میشود و هم، سرامدان فرهنگی چون سایه و نظایر او در حوزههای دیگر، مورد تکریم قرار میگیرند و با افتخار بر سر گذاشته میشوند.
تکمله: شهر خلاق به شهری گفته میشود که ارزش افزودهی ایجاد شده در آن، بیش از آن که ناشی از تولیدات صنعتی و کشاورزی باشد، ریشه در فعالیتهای خدماتی هنری و فرهنگی و گردشگری مبتنی بر سرمایههای فکری دارد. قونیه در ترکیه شهری خلاق است که اعتبارش را از مقبره مولانا میگیرد. درآمد گردشگران جهانی که به اشتیاق مولانا سر از قونیه در میآورند نقش بسیار مهمی در اقتصاد این شهر و کل اقتصاد ترکیه دارد. اگر خانه مادری سایه در ترکیه بود بیتردید تبدیل به مرکز هنری فرهنگی مهمی میشد.
ذکر خاطرهای در پایان بیمناسبت نیست. در سال ۱۳۸۶ برای شرکت در کارگاه آموزشی " انجمن بینالمللی اقتصاد توسعه" ، با بورس این انجمن، به دانشگاه آنکارا رفتم. مدیریت کارگاه، برنامهای برای بازدید از شهر کوچکی در حومهی آنکارا به نام «بئی بازار». گذاشته بود. در شهر، خانهی قدیمی دو طبقهی معمولی بود که از آن به عنوان اثری تاریخی نام میبردند. دکوراسیون داخل خانه سنتی بود. مانکنهای عروس و داماد با لباسهای سنتی در گوشهای، سماور و قوری در گوشهای دیگر، فرش و گلیم بر کف اتاقها،. تابلوهایی بر دیوارها با تصاویری و توضیحاتی با الفبای عربی پیش از آتاتورک و .....
آنجا متوجه شدم اهمیتی که مسئولان ترکیه به برندسازی شهر میدهند ولو از طریق مطرح کردن خانهای معمولی که در همه شهرها و روستاهای ایران نظایرش فراوان وجود دارد، مسئولان در ایران به آثار تاریخی چون تخت جمشید و پاسارگاد و عالی قاپو و غیره نمیدهند.
در این موقعیت، البته، که خانه مادری سایه، نمیتواند سرنوشتی جز این پیدا بکند. منطق قواعد حکمرانی جاری، چنین اقدامی را ایجاب میکند. جای تعجب نیست. فقط باید گریست:
"... در خاطر من
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید
چون دل من که چنین خونآلود
هر دم از دیده فرو میریزد..."
علی دینی ترکمانی
۲۴ فروردین ۱۳۹۸