در اقتصاد تلاش میکنند کیفیتها را تبدیل به کمیت کنند و به صورت گراف و نمودار شرح دهند اما چیزهایی هست که هرگز به کمیت تبدیل نمیشود.
مثل عشق،دوست داشتن و فکر میکنم مقوله «دوست داشتن وطن» هم از آن دست کیفیت هایی است که کمیتپذیر نیست.
آدمهای این زمانه دنبال چیزی که هستی نیستند،دنبال چیزی هستند که میخواهند باشی.
بیشتر این آدمها به فکر مهاجرتند و همیشه از آدمهایی که شرایط رفتن را دارند میپرسند«تو که میتونی بری، خب چرا نمیری؟»
من همیشه در پاسخ میگویم نمیروم چون هم کرمان را دوست دارم و هم ایران را؛ هردو موطن من هستند.
میدانید واکنش آنها چیست؟
چشمانشان را گرد میکنند و به لبهایشان پیچ و تاب میدهند.گاهی هم با پوزخند مواجه میشوم و بعضی ها هم سر تکان میدهند طوری که انگار به سرم ضربهای خورده یا حواسم پرت است و من متعجب میمانم که کدام اشتباه میکنیم؟ من که از ابراز علاقهام به وطن سخن میگویم یا کسی که از این ابراز علاقه متعجب میشود.
پیش خودم میگویم عجب زمانهای شده، کسی که آرزو دارد وطنش را ترک کند به کسی که آرزو دارد وطنش را ترک نکند پوزخند میزند.
به قول میرزاده عشقی؛
خاكم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟
آوخ ، كلاه نيست وطن ، گر كه از سرم
برداشتند فكر كلاهي دگر كنم
گاهی فکر میکنم ما دو ایران داریم. یعنی من دو ایران می شناسم. یک ایران همان است که دوستش داریم و دوست داشتنش قابل اندازه گیری نیست. همان که کوچه و بازارش بوی عشق میدهد و یک دم نفس کشیدن در هوایش با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. میتوانیم اسمش را بگذاریم «ایران مردم» و یک ایران هم داریم که مال سیاستمداران است. همان که خیلیها به خاطرش ترک وطن میکنند. اسمش را بگذاریم«ایران سیاستمداران». ایرانی که دوست داشتنی نیست و خیلیها از آن گریزانند.
متأسفم بگویم که قهرمانهای امروز ایران،آنهایی نیستند که کاری کردهاند یا قرار است بکنند؛ آنها هستند که کاری نکردهاند و قرار است نکنند. آنها که دزدی نکردهاند، غارت نکردهاند،خاک نفروختهاند،خونش را نریختهاند و پا روی گلویش نگذاشته اند.
برای ایران تنها کاری که میشود کرد این است که کاری نکنیم. سیاستمداران عصر ما دست به هرکاری که زدهاند خراب کاری کردهاند. بیایید از آنها خواهش کنیم هیچ کاری نکنند.
منبع: کانال تلگرامی دکتر جلالپور