حامد قدوسی
دیدم یک نفر توییتی را بازنشر کرده که نویسنده آن توییت مدعی شده است «ایران یک درصد جمعیت جهان را دارد ولی هفت درصد انرژی جهان را مصرف میکند». این جور جملات از آن جنس گزارههای بسیار غلطی هستند که متاسفانه کشش و اقبال عمومی دارند و میتوانند ناگهان تبدیل به یک باور جمعی شوند. جوری که یکی دو سال بعد ببینید همه در سخنان و نوشتههایشان آن را به عنوان یک موضوع بدیهی و اثباتشده تکرار میکنند (مثل خیلی گزارههای غلط دیگر در موضوعاتی مثل فرار مغزها و الخ). در نتیجه باید در جا نقدشان کرد که عمومیت پیدا نکند.
هر کسی که اندکی با اندازه مقیاس اقتصاد ایران و صنعت انرژی دنیا آشنا باشد فورا با دیدن چنین عدد (هفت درصد مصرف انرژی جهان) شک و تردید پیدا میکند و سعی میکند نگاه دقیقتری به آمار و ارقام داشته باشد. ما چند تخمین سرانگشتی ارائه میکنیم.
۱) ارزش اقتصادی انرژی مصرفی دنیا حدود ده هزار میلیارد دلار در سال است. هفت درصد این عدد میشود حدود هفتصد میلیارد دلار که از کل تولید ناخالص داخلی ایران ( که حدود ۵۰۰ میلیارد دلار است) بزرگتر است!! یعنی اگر ایران بخواهد هفت درصد انرژی جهان را مصرف کند باید چیزی حدود ۱.۵ برابر کل اقتصادش فقط انرژی مصرف کند!
۲) در این پست گفتیم که مصرف «انرژی نهایی» ایران معادل حدود ۳.۵ میلیون بشکه نفت در روز است. یعنی چیزی حدود ۴ درصد کل نفت خام تولیدی دنیا.البته این وسط معادل حدود ۱.۵ میلیون بشکه نفت هم در تبدیل و انتقال تلف میشود که در نتیجه «ورودی» انرژی ایران به حدود ۵ میلیون بشکه در روز میرسد. ولی نفت خام خودش چیزی حدود یک سوم از کل سبد انرژی دنیا بوده است. یعنی مصرف ایران در یک حالت بالا دست حدود ۱.۶ درصد از کل انرژی دنیا است (یعنی تقریبا یک پنجم عدد ۷.۵ درصد ادعایی).
۳) همانند استاندارد رایج در سیستمهای انرژی، در آیتم بالا ما مصرف کل گاز و نفت را به معادل بشکه نفت خام تبدیل کردیم تا بتوانیم به یک عدد کلی برسیم. ایران تقریبا مصرف ذغالسنگ ندارد که البته جای خوشحالی هم دارد چون کربن تولیدی ذغالسنگ خیلی بالا است. سهم برق آبی و انرژی نو هم خیلی کوچک است. در نتیجه جمع کل مصرف گاز (برای تولید برق و گرمایش) و نفت (بنزین و گازوییل) در ایران تخمینزن خوبی از کل انرژی مصرفی کشور است.
۴) خب پس ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان، چیزی حدود ۱.۶ درصد کل انرژی جهان را مصرف میکند. چرا این طور است؟ ماجرا دو بخش اصلی دارد.
۵) بخش بدیهی ماجرا این است که کارایی مصرف انرژی در ایران پایین است. مثلا حجم بالایی از گاز در ایران صرف گرمایش ساختمانها میشود که میتوان کارایی مصرف آن را خیلی بیشتر کرد.
۶) ولی بخشی از مصرف بالای انرژی در ایران هم به خاطر تمرکز صنایع انرژیبر مثل پتروشیمی و پالایشگاه و فولاد و مس در کشور است. این قسمت را دیگر نمیتوان تقصیر کسی دانست. در واقع جا به جایی مکانی صنایع انرژیبر این بحث را ایجاد کرده که آیا کاهش ردپای کربن کشورهای صنعتی واقعا حقیقی بوده و یا فقط حسابداری آن تغییر کرده است. مثلا با جا به جایی یک کارخانه فولاد از انگلیس به چین سهم تولید کربن انگلیس کم میشود ولی بخشی از کربن تولیدی چین به خاطر مصرفکننده انگلیسی بوده و باید دوباره آن را حساب کرد. اگر بخواهیم خیلی دقیق باشیم، باید انرژی نهفته در محصولات صادراتی ایران (مثل محصولات پتروشیمی) را کسر کرده و انرژی نهفته در محصولات وارداتی را اضافه کنیم تا به عدد واقعی مصرف انرژی ایرانیان برسیم.
جمعبندی: عدد سهم هفت درصدی ایران از مصرف کل انرژی جهان به نظر خیلی دور از واقعیت میرسد. البته مصرف سرانه انرژی ما همچنان بالاتر از متوسط جهانی (حدود ۶۰ درصد بیشتر از متوسط بقیه کشورها) است که بخشی از آن مربوط به پایین بودن کارایی مصرف و بخشی دیگر به خاطر ماهیت صنایع کشور و بالا بودن شدت انرژی فرآیند تولید آنها است.