امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4145 نوشت:
چند قرن پیش ماکیاولی گفته بود، هوشمندی شهریار را باید با مشاوران و رایزنان او سنجید، اگر آنها کارآمد و وفادار باشند، خود او را هم میتوان خردمند دانست؛ زیرا توانسته است توانمندی ایشان را بازشناسد و وفادارشان نگه دارد؛ اما اگر جز این باشد، هیچکس نظر نیکی به شهریار نخواهد داشت؛ چرا که نخستین خطای او برگزیدن چنین کسانی است. اما مرد فرزانه از سویی به شهریار هشدار میدهد که از چاپلوسان و رایزنان سودجو هم دوری کند؛ او میگوید که این کار ساده نیست؛ ولی تنها زمانی میتوان از این بلا آسوده شد که مردم بدانند، میتوانند حقیقت را با او در میان بگذارند، بدون آنکه آزرده شود. حرف او میدان دادن به هر کس و ناکس نیست که هیبت و شکوه شهریاری را از بین میبرد؛ ولی پیشنهاد میکند دستکم، اهل فن و خبرگان خیرخواه باید بدانند هرچه آزادانهتر سخن گویند نظرشان پذیرفتنیتر است. دنیای جدید البته بسیار پیچیدهتر است و شیوه عمل اهالی قدرت نیز تفاوت بسیاری کرده است؛ ولی حرف اصلی همچنان معتبر است؛ اگر سیاسیون برخی حرفهای خوب را نشنوند، تدبیر امور مملکت ایراد پیدا میکند و ساز آن، ناکوک میشود.
در این میان اقتصاد و حرفهای اقتصادی جایگاه ویژهای دارد، شاید بهترین توصیف را فون میزس در اینباره آورده است. او میگوید وقتی حرف از اقتصاد میشود، برخی میگویند از آن سر در میآورند و تعداد بسیار زیادتری هم خواهند گفت که از آن هیچ نمیدانند؛ ولی حتی همان افراد نیز هنگام رای دادن و فعالیتهای حزبی و سیاسی، در واقع کاری جز نوعی موضعگیری اقتصادی و هواداری از یک نگرش اقتصادی خاص انجام نمیدهند! در واقع اقتصاد آنچنان در سیاست امروز نقش پررنگی دارد که میتوان ادعا کرد، چه حاکمان و اهالی سیاست و چه شهروندان برای کنش سیاسی موثر به دانش اقتصادی نیاز دارند. اینجاست که باید توصیه ماکیاولی را جدی گرفت و به اندیشههای گوناگون مجال اظهار نظر و گفتوگو داد، حقیقت در جیب بغل هیچکس نیست، تنها با طرح و نقد دیدگاههای مختلف است که میتوان امیدوار به اصلاح خطاها بود و در طی زمان حرفهای خوب شنونده خودشان را پیدا میکنند. با این حال نزد بسیاری از صاحبنظران اقتصاد واژه «سیاسی» کم از ناسزا ندارد و «غیرسیاسی بودن» را پیش نیاز قضاوت درست تلقی میکنند.
در یک معنای کلی، هر اظهار نظر اقتصاددانان در فضای عمومی، چه بخواهند و چه نخواهند، پیامد و معنایی سیاسی خواهد داشت. از این رو دستکم اقتصاددانانی که از فضای مجلههای تخصصی و پژوهشی فاصله میگیرند، افزون بر جامعه علمی و دانشگاهی برای مخاطبان عام مینویسند و دانش خود را در اختیار گروههای گوناگون شهروندان و سیاستمداران قرار میدهند، دانسته و نادانسته مشغول به کار سیاسیاند. بحث مضمون و محتوای پیامها و نوشتهها هم نیست، به قول اهل فن «رسانه هم خود پیام است»، تحلیل علمی اقتصاد به محض آنکه پایش به رسانههای جمعی عمومی مانند تلویزیون، رادیو، روزنامه و سایت کشیده شد، در واقع به نوعی تحلیل سیاسی هم تبدیل شده است. این تازه بحث اظهارنظرهای به اصطلاح کارشناسی و علمی بود؛ در مورد نوشتن نامه سرگشاده اقتصاددانان به سیاستمداران و هشدار، حمایت و مانند آن که تکلیف روشن است و سیاسی بودن آنها نیازی به توضیح ندارد.
اما چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اگر از سیاست گریزی نیست، پس اقتصاددان هم به اهل سیاست بپیوندد و وارد دالانهای تودرتوی قدرت شود و در بازی سیاست و چانهزنیها نقش آفرینی کند؟ پاسخ یک نه بزرگ است، درست است که شاید از بیماری گریزی نیست؛ ولی این به آن معنا نیست که باید با سهل انگاری خود را به دامان بیماری انداخت. گام نخست شناخت واقعیتها و پرهیز از توهم «غیرسیاسی بودن» است، دستکم خود اهالی اقتصاد باید آگاه باشند، در اظهار نظرها در فضای عمومی اقتصاددان «بیطرف» وجود ندارد، به واقع فضیلتی هم در این «بیطرفی» نیست، این «بیطرفی» نه ممکن است نه مطلوب. با این حال باید بدانند کار آنها با سیاستمداران یکی نیست؛ بنا نیست بهطور مستقیم در حفظ قدرت یک طرف و پایین کشیدن طرف دیگر وارد شوند، بنا نیست بلندگوی این یا آن مقام و گروه سیاسی شوند. کار اقتصاددان پرداختن به افراد نیست، بلکه معرفی اندیشهها و نقد بیرحمانه سیاستهاست. او بیشتر از آنکه برای مسالههای پیچیده جامعهاش به دنبال پاسخهای دم دستی باشد، به فکر طرح درست مساله در فضای عمومی است. او کسی است که خود میداند بی طرف نیست و سوگیریاش را هم انکار نمیکند؛ ولی آنچه را که میداند با شواهد و استدلال عرضه میکند و از برچسبها نمیهراسد. وجیهالمله و محبوبالقلوب شدن میان مردم در حوالی ما کار دشواری نیست؛ ولی کار اقتصاددان مسوول این است که در میان بدفهمیها و سوء تفاهمها آنچه را درست میداند، مطرح کند و پای آن بایستد، محافظهکاری زیاد کمکی به بهبود اوضاع انسانها نمیکند.
اقتصاددانان مسوولیت اجتماعی دارند و عافیتطلبی زیاد، مصیبت کمی نیست؛ ولی نباید از آن سوی بام هم افتاد. از یاد نبریم که برخلاف باور بسیاری از هواداران اندیشه چپ، کار آنها در نگاه نخست توصیف جهان است، نه تغییر آن. سخن گفتن از آرمانهایی مانند برابری و حمایت از فقرا و مستضعفان البته بد نیست و شاید گوینده را محبوب دل بسیاری کند؛ ولی نباید باعث شود که اهل اقتصاد ارتباط خود را با واقعیت از دست بدهند و دنیا را کارتون تصورکنند. اقتصاددان فعال حقوق بشر و مبلغ اخلاق نیست، ناظر تیزبینی است که در پی بهبود زندگی تعداد بیشتری از آدمیان است. او چریک نیست و قرار نیست زیاد عملگرا باشد و زمین و زمان را بهصورت عملی تغییر دهد. اقتصاددان، تنها و تنها یک اقتصاددان است.