حمیدرضا برادران شرکا. اقتصاددان
آیا میتوان ریشههای گسترش تروریسم در خاورمیانه را در فقر و گرسنگی مردم محروم این بخش از جهان جستوجو کرد؟ به بیانی سادهتر و با نگاهی به حوادث تلخ تروریستی اخیر در ایران، آیا میتوان گفت داعش، طالبان و تمام گروههای افراطگرا، میوه ترور را از درختِ فقر و فاقه حاشیهنشینان میچینند؟ در پاسخ به این پرسشها که از سوی خبرنگار «شرق» مطرح شده باید به گروهی از محققان و دانشمندان علمِ اقتصاد اشاره کنم که با این نظر همراهاند. به گفته آنان، یکی از دلایل گسترش تروریسم در خاورمیانه، فقر، بیکاری و نداشتن درآمد ثابت و قابل قبول است. اما این که میزان اثرگذاری فقر در شیوع تروریسم- آن هم با نیمنگاهی به چهارشنبه خونین تهران- تا چه اندازه است، پرسشی است که نیاز به مطالعات و تحقیقات گسترده دارد.
با این حساب، گروهی از اقتصاددانان معتقدند یکی از فعالیتهای صلحطلبانه کشورهای صنعتی که باید در مناطق محرومتر جهان انجام شود، رشد و توسعه و ایجاد اشتغال است و به بیانی سادهتر، گروهی معقتدند اگر این میزان هزینهای که براي مسائل نظامی شده، در راه رشد و توسعه اقتصادی صرف میشد، جهان امروز شکل و شمایل دیگری داشت. به واقع اگر دنیا همانقدر که خرج اسلحه و مهمات میکند، خرجِ توسعه میکرد، دیگر شاهد چنین نزاعهای خونینی نبودیم. اما یک نکته را نباید نادیده گرفت و آن، سهمِ اثرگذاری مقوله فقر در گسترش تروریسم است. همانطور که میدانید، جهان امروز، جهانی است که در آن همه مسائل بهگونهای با یکدیگر در ارتباطاند و تردیدی نیست که هر مسئلهای را میتوان از بعدِ اقتصادی آن سنجید و بررسی کرد، اما سؤال این است که فقر تا چه اندازه در شكلگيري تروریسم نقش دارد و آیا میزان اثر فقر و گرسنگی در حدی هست که گروههایی بخواهند به اقدامات تروریستی رو بیاورند؟ از دیدگاه یک اقتصاددان، یافتن سهم اثربخشی فقر در این مقوله مسئلهای نیست که بدون تحقیق و مطالعه قابل اندازهگیری باشد. در به وجود آمدن آنچه امروز با عنوان داعش در ایران و کشورهای دیگر جهان شناخته میشود، مسائل مختلفی نقش داشتهاند، اما واقعیت این است که فقط مسائل اقتصادی یا به بیانی دیگر، فقر، دلیل اصلی و بنیادینِ این پدیده ضدانسانی نبوده است. گروهی در این میان معتقدند که اگرچه فقر دلیل اصلی شکلگیری داعش نبوده، اما سهمِ فقر در انگیزه افرادی که به سوی رفتارهای خشونتبارِ داعش رفتهاند، سهم بالایی است. وقتی که فقر و بیکاری در جامعهای نهادینه شود، آن جامعه خود را برای هر نوع مشکل و بزهی آماده میکند و تحت پیامدهای آشوبهای مختلف قرار میگیرد. بنابراین در دنیا، سیاستمداران مسئله بیکاری را به همین اعتبار، در اولویت فعالیتهای خود قرار میدهند تا جوامع مختلف را از آسیبهای احتمالی بیکاری دور نگه دارند. در کشور ما نیز، بیکاری دیگر فقط یک مسئله اقتصادی نیست و قطعا پیامدهای اجتماعی و ... دارد و باید برای حلِ بحرانهایی که ممکن است از این پدیده گریبانگیر جامعه شود، رسیدگی به مسئله بیکاری را به اولویت درجه یک تمام بخشهای کشور بدل کرد. بهعبارت دیگر باید تمام سیاستگذاریها، منابع، امکانات و بخشهای مختلف مجموعه نظام اعم از قوای سهگانه، نهادهای دولتی و خصوصی، دستبهدست هم دهند تا این معضل بزرگ را برطرف کرده و به این طریق، مهاجرت به شهرها و ایجاد حاشیهنشینی را کاهش دهند.