شنبه, 30 ارديبهشت 1396 18:25

کمال اطهاری در همایش بزرگداشت دکتر عظیمی: باید از آنچه بر کشور گذشته هراس داشت

نوشته شده توسط

کمال اطهاری، اقتصاددان
شرق نوشت: ابتدای صحبتم را با شعری از شاعر کارگری می‌خوانم به نام سابیر هاکا که البته اسم مستعار شاعر ایرانی است و در یکی از شعرهایش می‌گوید پدرم هم نمی‌داند من این اسم را انتخاب کرده‌ام. «می‌توانم به تمام دنیا بگویم/ به تمامی سرزمین‌ها/ و آسمان‌ها/ به هرچیز این جهان می‌توانم/ تنها به این اتاق اجاره‌ای بدون پنجره‌ی خوابگاهی در تهران/ نمی‌توانم بگویم/ وطن!» «واحد پنج/ اتاق اجاره‌ای بدون پنجره خوابگاهی در تهران/ این است تمام سهم من از وطن/ و این/ سخت ناامیدکننده است» این همان هراسی است که کارشناسان هم از آن نام می‌برند. از حمله خارجی هراسی نداریم اما به‌خوبی بیان کرده که باید هراس داشته باشی از آنچه بر این کشور گذشته. به قول هگل، پرنده خرد شباهنگام به پرواز درمی‌آید، هنگامی که غبار هیجان روزانه فرونشسته باشد. آموزه‌های آزمودنی در حوزه دانش اقتصادی نشان می‌دهد که به قول داگلاس نورث باید یک دستگاه منسجم ذهنی داشته باشیم تا بتوانیم نهاد را بسازیم و البته، شرایط بیرونی هم باید آماده باشد، اما فقدان یک دستگاه نظری منسجم یک مشکل اساسی است. ما نتوانستیم اصول انتظام‌بخش اقتصاد ایران را در یک دستگاه منسجم با هم توافق کنیم. به نظرم ما همه اقتصاددانان غیررسمی هستیم، نسبت به آنچه رسمی است. باید به این طرف برویم که دولت سایه باشیم و بتوانیم دستگاه جانشین و آلترناتیو ارائه دهیم. در غیر این صورت اغنایی به وجود نمی‌آید برای اینکه نهادی جایگزین نهاد کنونی شود. حال، دموکراسی هم به وجود بیاید. باز هم آن دستگاه را نداریم. به هر صورت فهم تاریخی از توسعه که اقتصاد سیاسی است را باید بیاموزیم. اقتصاد نوکلاسیک را هم خوب بیاموزیم و این دو را پیوند دهیم و درونی‌سازی اقتصاد توسعه را با پیوند این دو برقرار کنیم.
  انقلاب، شرط تحول نیست
این حرف را به‌عنوان یک فعال چپ می‌گویم که انقلاب شرط تحول نیست. این برداشت نادرستی است که از مارکسیست شده. تحول، شرط انقلاب است. برمی‌گردیم به هگل. او در «عقل در تاریخ» در مورد ما خیلی صادق است. به فرمانروایان و کشورداران و ملت‌ها می‌گوید از تاریخ پند بگیرید اما کسی از تاریخ پند نمی‌گیرد والا این مشکلات رخ نمی‌داد. در واقع پندنگرفتن شاید در ما هم به نوعی بوده اما پرنده خرد را باید به پرواز درآوریم. این حرف داگلاس نورث است که نهادها را گروه‌های مرجعی می‌سازند که دارای دستگاه ذهنی منسجم و فعالیت اجتماعی پیگیر باشند و حزب بلشویک را مثال می‌آورد و دلیل سقوطش را هم منعطف‌نبودن ذکر می‌کند که نتوانست نهادی که به وجود آورد ادامه دهد.
 باید از اقتصاد سیاسی برای نهادسازی استفاده کنیم چون اقتصاد سیاسی به مقوله رابطه اقتصاد با نهادها می‌پردازد و این جزء مفقوده‌های اخیر شده. وقتی می‌توانیم حدود این چهار دیوار را به مقیاس عظیمی وسعت دهیم که جامعه مدنی، تشکیلات، دموکراسی مشارکتی، بودجه‌ریزی مشارکتی که شعار آقای راغفر است را در دستور کار قرار دهیم. این ترکیب شایسته باید در دستور کار قرار گیرد و تقابل و تضاد آنتوگونیستی بین اقتصاد سیاسی و نوکلاسیک را کنار گذاشت. این شیوه است که کشورهایی مثل هند و چین را به جهش
وا داشته و توانسته‌اند اقتصاد توسعه را وابسته به مسیر گذشته‌شان سامان دهند. اگر این را در دستور کار قرار ندهیم مسلما نمی‌‌توانیم نهادی را در جامعه بسازیم و هر روز به سمت وضعیت بدتری می‌رویم. باید سیاست اجتماعی با برنامه اقتصادی هم‌افزا باشد. اگر این کار را نکنید معلوم است نمی‌خواهید عدالت را رعایت کنید. این ربطی به دموکراسی ندارد، در حوزه اندیشه اقتصادی است و در حوزه اندیشه اقتصادی همین جمع که ناقد این کار است؛ چنین سیستمی را باید ایجاد کنیم.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: