سه شنبه, 26 ارديبهشت 1396 17:18

جعفر عبادی: گزینه اقتصاد؛ شعار یا برنامه؟

نوشته شده توسط
 

جعفر عبادی
استاد دانشگاه تهران
در روزنامه ایران نوشت :
این روزها تب انتخابات ریاست جمهوری دوباره داغ شده است. در این مرحله دو دیدگاه در مقابل هم قرار گرفته‌اند. دیدگاه اول که اجرای آن نتیجه‌ای جز رسیدن به یک جامعه توسعه نیافته نیست و دیدگاه دوم در میان راه حرکت برای رسیدن به یک جامعه توسعه یافته است و عزم خود را برای رسیدن به آن جزم کرده است. ویژگی‌های هر کدام از این دیدگاه‌ها را می‌توان به طور خلاصه به شرح زیر بر شمرد:
دیدگاه اول که با دادن شعارهای‌ عوام‌فریبانه و پوپولیستی سعی در جمع‌آوری آرا دارد. وعده‌های چند برابر کردن یارانه می‌دهد. از ایجاد 5 میلیون شغل سخن می‌گوید. در حالی که به مردم نمی‌گوید که پرداخت یارانه چهل هزارتومان چه بر سر اقتصاد کشور آورد و چگونه آتش تورم را شعله‌ور کرد به نحوی که قدرت خرید همان مقدار نا چیز یارانه را بشدت کاهش داد و در نهایت چیزی برای یارانه بگیر باقی نماند. می‌گویند که 5 میلیون شغل ایجاد خواهند نمود اما به مردم نمی‌گویند که ایجاد 5 میلیون شغل نیاز به سرمایه‌گذاری به مبلغ 200 هزار میلیارد تومان دارد که با توجه به مقدار بودجه کشور چگونه این مبلغ را تأمین خواهند کرد. می‌گویند مالیات‌ها را افزایش خواهیم داد و حتی صحبت از افزایش صد برابری مالیات می‌کنند در حالی که به مردم نمی‌گویند که شرکت‌ها و مؤسسات متعددی که بعضاً تحت نظر خودشان اداره می‌شود مالیات نمی‌پردازند. به مردم نمی‌گویند که اگر بخواهند این گونه ولخرجی نمایند مجبور به استقراض و چاپ پول خواهند شد و نتیجه‌ای جز آنچه که بر سر کشوری مانند ونزوئلا با تورم 1000 درصدی آمد و کشور را در آستانه فروپاشی قرار داد، نخواهد داشت. شعار‌های عوام فریبانه در رد سیاست مذاکره سیاسی و تنش زدایی در منطقه و جهان داده و هر گونه مذاکره‌ای را به حساب ذلت و شکست می‌گذارند در حالی که خود می دانند که خطر تقابل و جنگ را می توان با در پیش گرفتن سیاست مذاکره با روشی تخصصی و با عزت خیلی مؤثرتر و کم هزینه‌تر از سیاست تهدید به پیش برد. پیروزی به دست آمده در برجام را که از صحبت‌های رئیس جمهوری امریکا بخوبی قابل مشاهده است زیر سؤال می‌برند در حالی که به مردم نمی‌گویند که اگر مذاکرات برجام به شکست می‌انجامید فروش نفت به صفر می‌رسید و فشار تحریم‌ها کمر اقتصاد را می‌شکست و آن وقت بود که جنگ بر سر ایران سایه می‌افکند.
دیدگاه دوم می‌خواهد در مسیر توسعه گام برداشته و اقتصاد ایران را از سقوط به پرتگاه ورشکستگی و اضمحلال نجات دهد و آن را به سرمنزل مقصود برساند. می‌داند که کشوری مانند ایران با سرمایه انسانی بسیار غنی در داخل و خارج ازکشورو سرمایه بالقوه فیزیکی داخلی و خارجی و معادن ارزشمند و جایگاه مناسب ژئوپلیتیک در منطقه، می‌تواند جایگاه نخست را در منطقه و جایگاهی بسیار فراتر از جایگاه فعلی در جهان داشته باشد. این دیدگاه می‌داند که با شعارهای عوام فریبانه و پوپولیستی می‌تواند جاذب رأی باشد چنانچه در انتخابات اخیر در امریکا اتفاق افتاد، اما فریبی بیش نیست. این دیدگاه می‌داند که رشد مستمر قیمت‌ها و تورم مزمن قاتل اقتصاد است و به همین علت، هم و غم خود را بر کاهش تورم در چهار سال اخیر قرار داد و توانست تورم بالای چهل درصد را در عرض چهار سال تک رقمی کند و بر خلاف آنچه مخالفان دولت ادعا می‌کنند آرامش اقتصادی را به جامعه بازگرداند. چرا که در اقتصادی که مردم هر روز نگران افزایش قیمت‌ها هستند هیچ فعالیتی جز دلالی و واسطه گری رشد نخواهد کرد. این دیدگاه می‌داند که امنیت غذایی از نیاز‌های اساسی توسعه کشور است و به همین دلیل با کوشش توانست کشور را به مرز خود کفایی در تولید گندم برساند در حالی که وقتی زمام امور را در چهار سال گذشته تحویل می‌گرفت اقتصاد کشور بشدت وابسته به واردات گندم بود و ذخیره احتیاطی گندم در مرز بحرانی قرار داشت. این دیدگاه می‌داند که عدم توفیق در تجارت بین‌الملل و مبادلات بین‌المللی موجبات شکست اقتصاد کشور را فراهم می‌کند و به همین علت با برنامه‌ریزی توانست پس از چهار دهه تراز تجاری کشور را مثبت کند.
این دیدگاه می‌داند که دلار و قیمت آن بر حسب ریال نقش عمده‌ای را در اقتصاد کشور بازی می‌کند و به همین علت با تدابیر و سیاست‌های درست توانست که افزایش نرخ رشد دلار را در طول چهار سال گذشته در حد 6 درصد کنترل کند و در سال چهارم نرخ رشد را تقریباً صفر نماید، در حالی که افزایش سه برابری و 300 درصدی نرخ ارز را در دوره 1392-1384 شاهد بودیم. این دیگاه می‌داند که آنچه  برای مردم ملموس است درآمد و هزینه‌ای است که ماهانه با آن روبه‌رو هستند. بنابراین توانست کسری بودجه متوسط سالانه یک خانوار را که در دوره 1392 -1384 بیش از 27 برابر رشد کرده بود در دوره 1394-1392 به میزان 66 درصد کاهش دهد. این دیگاه می‌دانست که بدون رشد اقتصادی و بزرگ شدن اقتصاد کشور و به قول معروف بزرگ شدن کیک اقتصاد نمی‌توان انتظار افزایش رفاه را داشت و به همین علت نتیجه و برآیند سیاست‌های اقتصادی دولت تبدیل رشد منفی هفت درصد اقتصاد در سال 1391 به حدود مثبت شش و نیم درصد در سال 1395 بود.
به هر حال مردم خود باید قضاوت کنند که کدام یک از این دیدگاه‌ها می‌تواند موجب رشد و توسعه کشور شود و کدام یک موجب عقب ماندگی کشور و حرکت به سمت بدتر شدن اوضاع خواهد شد. مردم خود باید قضاوت کنند که بی‌تفاوتی نسبت به وضعیت موجود و شرکت نکردن در انتخابات به نفع کدام دیدگاه خواهد بود و وضعیت کنونی را بدتر خواهد کرد و گرفتاری‌های دوره 1392-1384 را با شدت بیشتر تکرار خواهد کرد؟  مسلم این است که هیچ کس خواهان بدتر شدن وضعیت خود نیست. راه انتخاب روشن است؛ رهرو می‌خواهد.

 

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: