در جهان صنعت نوشت: همانگونه که حدس زده میشد، مناظره سوم نیز بیش از آنکه به موقعیتی برای عرضه برنامهها و مقایسه آنها تبدیل شود، بهطور عمده به مچگیری و افشاگری تبدیل شد. مچگیری و افشاگری شاید در بادی امر جذاب باشد اما چیزی که در بلندمدت برجا میماند، بیاعتمادی شدید به نظام سیاسی و سیاستمداران است. این ذهنیت که اگر مجالی فراهم شود سیاستمداران همدیگر را افشا خواهند کرد جا خواهد افتاد. وجه بد این قضیه آن است که معمولا مردم در این مساله دچار افراط میشوند یعنی درست برعکس دهه 60 و سالهای بعد از انقلاب که مردم در مورد پاکی و پاکدستی سیاستمداران به تفریط افتاده بودند و هیچ خطایی را احتمال نمیدادند، به نظر میرسد در آینده جامعه ایران از سمت دیگر بام بیفتند و اعتماد به حکومت به شدت کاهش یابد. پیامد منفی این بیاعتمادی به سرعت در عرصه اقتصاد ظاهر خواهد شد و اثر آن سختتر شدن اصلاحات ساختاری در اقتصاد است. مردم تنها وقتی به اصلاحات ساختاری در اقتصاد تن میدهند که از حداقل اعتماد به حکومت برخوردار باشند. حال که این اعتماد کاهش یافته، انجام این اصلاحات دشوارتر خواهد شد.
یک اشکال بزرگ این شیوه از مناظره آن است که مجری هیچ نقشی جز نگه داشتن زمان ندارد و قدرت آن را ندارد که وقتی سخنران از موضوع خارج میشود، او را متوقف و به موضوع هدایت کند. بدتر از آن این است که نامزدها یاد گرفتند رگبار اتهام را به همدیگر نشانه گیرند و اگر پیگرد قضایی بلافاصله صورت نگیرد و اتهامهای نادرست از درست مشخص نشود، سنت تهمت زدن در سیاست ایران نهادینه خواهد شد که این امر نیز میراث نامیمونی برای سیاست ایران است. صداوسیما خواسته از انتخابات آمریکا و مناظرات آنجا تقلید کند ولی این تقلید بسیار ناشیانه بوده و نتیجهاش آن شده که سیاست ایران با این مناظرات ضعیفتر شود.
نکته سومی که در این مناظره به شدت به چشم میخورد، فقدان حداقلی از سواد اقتصادی در بسیاری از نامزدهای انتخاباتی بود. بسیاری از جملات و ادعاهای مطرحشده نشان میداد که برخی نامزدها فرق بین نرخ اسمی و نرخ واقعی را نمیدانند یا هیچ شناختی از نحوه محاسبه تورم یا رشد اقتصادی ندارند و اصولا مفهوم هزینه- فرصت در دیدگاه آنها غایب بود. آقای هاشمیطبا و آقای میرسلیم این نقش را برعهده گرفتند که واقعبینی را در فضای تند مناظرات تزریق کنند اما متاسفانه آنها نیز از توانایی لازم برای ایفای این نقش برخوردار نبودند. به همین دلیل مناظرات در عین حال که به عرصهای برای رد و بدل شدن اتهامات تبدیل شد، موقعیتی برای عرضه وعدهها بود نه برنامهها و حجم این وعدهها آنقدر زیاد بود که برای توده مردم باورکردن آنها دشوار شد. بنابراین به گمان اینجانب توده مردم با خوشبینی به این وعدهها نگاه نخواهند کرد و عنصر اغراق و خدای نکرده فریب را برجسته خواهند دید.
نکته آخر که باید به این تحلیل زودهنگام اضافه کرد، ضرورت تقویت قوه قضاییه است. قوه قضاییه باید نقطه پایانی بر همه مناقشات و ادعاها باشد و این قوه باید چنان عملکرد غیرسیاسی و سالمی داشته باشد که جا برای این افشاگریها باقی نماند. اگر قوه قضاییه در گذشته عملکرد بهتری میداشت، امروز کسی ادعا نمیکرد که در گذشته اشکالاتی بوده ولی به خاطر ملاحظات سیاسی نادیده گرفته شده است. سلامت اقتصاد و سیاست در گرو عملکرد درخشان قوه قضاییه است. این مناظره به خوبی نشان داد که چرا توسعهیافتگی قوه قضاییه به توسعهیافتگی سیاست و اقتصاد منجر میشود. این نکتهای است که حداقل دو دهه است اقتصاددانان بر آن پافشاری میکنند. از دید اقتصاددانان نهادگرا نقش نهادها خصوصا قوه قضاییه در تحقق توسعه اقتصادی به مراتب بیشتر و مهمتر از دیگر قوای حکومتی است. امید است که در آینده رشد و تکامل چشمگیر در عملکرد قوه قضاییه را شاهد باشیم تا به تدریج سلامت به عرصه سیاست و اقتصاد برگردد. انشاءالله