سعید لیلاز در گفت و گو با « روزنامه اعتماد - مريم وحيديان»
مولفهها و متغيرهاي انتخابات رياستجمهوري دوازدهم در دو دسته كلي كنشگري انتخاباتي دو جناح و نتايج بررسي صلاحيتهاي شوراي نگهبان جاي ميگيرد. حسن روحاني تنها نماينده اصلاحطلبان در انتخابات آتي است؛ اگرچه اين جريان از تاكتيك كانديداي پوششي به عنوان ضربهگير نامزد اصلي خود بهره برده است. جريان اصولگرا اما هنوز در مورد نامزد اصلي خود در انتخابات آتي سردرگم است. اين جريان سياسي هنوز نتوانسته استنباط درستي از اقبال عمومي به دست آورد. سعيد ليلاز، عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران به «اعتماد» از سناريوهاي محتمل انتخابات آتي ميگويد.
تحليل شما از آرايش سياسي انتخابات آتي چيست؟
تا زماني كه نتايج بررسي صلاحيتهاي شوراي نگهبان اعلام نشود تعيين تكليفي كلي از شرايط انتخابات نميتوان كرد. با توجه به شرايطي كه ممكن است در وضعيت اجتماعي سياسي ايران وجود داشته باشد، سه گرايش عمده و قابل اعتنا در كشور ديده ميشود كه يكي كوچكتر، يكي بزرگتر و يكي از آنها بزرگترين است. يكي از اين گرايشها در آقاي رييسي متبلور است كه نامشان را راستگرايان سنتي ميگذارم. به آنها اصولگرا ميگويند در حالي كه اصولگرا نيستند و بهتر است آنها را به نام راستگرا يا جناح راست سنتي بخوانيم. گرايش دوم راديكالها را شامل ميشود كه آقاي احمدينژاد نمايندگيشان ميكند. گرايش سوم نيز اصلاحطلبان و اعتداليون هستند كه آقاي روحاني نماينده آنها است. اين سه گرايش عمده را قطبهاي ممكن و موجود انتخابات آتي در ايران ميدانم. به نظر من بهترين حالت ممكن اين است كه آقايان رييسي، احمدينژاد و روحاني در انتخابات حضور داشته باشند. اين سه نفر ميتوانند نزديك به 90 درصد تمامي گرايشها و تفكرات موجود ايران را از لحاظ تنوع فكري پوشش دهند و انتخابات رياستجمهوري آينده را به يك انتخابات پرشور و تاريخي تبديل كنند. ممكن است كه در اين صورت تا چهل ميليون نفر پاي صندوقهاي راي بيايند و ركورد همه مشاركتهاي قبل را نيز بشكنند. البته من اطميناني ندارم كه هر سه گرايش بتوانند خود را در انتخابات پيش رو بازتاب دهند چرا كه نظر شوراي نگهبان را نميدانم.
در صورتي كه احمدينژاد تاييد صلاحيت نشود چه اتفاقي براي پايگاه راي اين طيف ميافتد؟ آيا انتخابات را تحريم ميكنند؟
من فكر ميكنم عمدهترين و بزرگترين گرايش در بين مردم به اصلاحطلبان اختصاص دارد كه آقاي روحاني آنها را نمايندگي ميكنند. بعد از آقاي روحاني دومين گرايش نيرومند از آن آقاي احمدينژاد است نه آقاي رييسي. بنابراين عدم امكان حضور آقاي احمدينژاد در انتخابات پيش رو يك خسارت بزرگ به پايگاه مشاركتي مردم خواهد بود. هم به اين دليل بسيار روشن و هم به علت پايبندي اصلاحطلبان به اصول خود به هيچوجه از ردصلاحيت آقاي احمدينژاد حمايت نميكنيم. ولو اينكه مهمترين رقيب آقاي روحاني هم باشد. آرزو ميكنم كه آقاي احمدينژاد حتما تاييد صلاحيت شود و هر سه گرايش بتوانند در انتخابات آتي حاضر باشند. اگر هر كدام از كانديداهاي اين سه گرايش نتوانند به عرصه انتخابات بيايند و درصدي از پايگاههاي راي آن گرايشها اساسا در انتخابات مشاركت نخواهند كرد. اينكه برخي سالها 75 درصد واجدان شرايط در انتخابات شركت ميكنند و برخي سالها به زور به 50 درصد ميرسد نشاندهنده آثار منفي ردصلاحيتها است. بنابراين در پاسخ به شما ميتوانم بگويم عدم حضور آقايان احمدينژاد يا روحاني يا رييسي آسيب جدي به مشاركت مردمي انتخابات ميزند. البته ردصلاحيت احتمالي در مورد اصلاحطلبان به اين دليل كه نيرومندترين گرايش هستند، آسيب جديتري خواهد بود. در مورد حذف دو فرد ديگر اين آسيب كمتر است.
علاوه بر آقاي رييسي، ديگر چهرههايي نيز از جناح راست نامزد انتخابات شدهاند. سناريوي محتمل اصولگرايان چيست؟
نميدانيم كه پشت پرده اصولگرايان چه تصميماتي گرفته ميشود. من آقاي رييسي و آقاي قاليباف را داراي دو پايگاه متفاوت راي نميدانم. به همين دليل يا يكي از اين دو نفر انصراف خواهد داد يا در صورت تداوم حضور ميخواهند از طريق تعدد كانديداها در مناظرات به عملكرد دولت آقاي روحاني حمله كنند و سبد راي او را هدف قرار دهند. از اين طريق ممكن است بكوشند رايدهندگان به آقاي روحاني را كم كنند و انتخابات را به دور دوم بكشند. اين دو سناريو محتمل است.
در چه حالتي ممكن است آقاي رييسي از انتخابات انصراف دهد؟
اگر آقاي روحاني تاييد صلاحيت شود آقاي رييسي هيچ شانسي براي پيروز شدن ندارد. عاقلانه اين خواهد بود كه از حضور در انتخابات انصراف دهد. به اين دليل كه او سمت مهمتري داشته است. يادمان باشد كه آقاي رييسي نخستين منصوب مقام معظم رهبري در تاريخ ايران است كه در انتخابات شركت ميكند. اگر آقاي روحاني در انتخابات حاضر باشد، عاقلانه اين خواهد بود كه آقاي رييسي انصراف دهد.
آيا اصلاحطلبان از كانديداتوري آقاي احمدينژاد يا بقايي استقبال ميكنند؟
حتما بايد استقبال كنند. يك اصلاحطلب به اصول خود بايد پايبند باشد. اصولگراي واقعي يك اصلاحطلب است كه پاي اصولش ميايستد. هويت ما حكم ميكند كه آقايان روحاني، خاتمي يا موسوي را دوست داشته باشيم اما دموكراسي را هزار بار بيشتر از اينها دوست داشته باشيم. بنابراين به لحاظ شعور اصلاحطلبي هرگز نميتوانيم راضي باشيم كه رقباي ما ردصلاحيت شوند و هرگز نميتوانيم به داشتن استاندارد دوگانه رضايت دهيم.
آيا اين انتخابات را داراي اهميت ويژهاي نسبت به ادوار انتخاباتي پيشين ميدانيد؟
نه؛ اهميت اين انتخابات در تداوم سياستهاي اقتصادي است كه به اعتقاد من به درستي انتخاب شده است؛ به خصوص كه در شرايط بغرنج بينالمللي هستيم. واقعيتهاي خاورميانه و سردرگمي جهان به دليل بروز و ظهور دولت دونالد ترامپ انتخاب رييسجمهور بعدي را مهم ميكند. ما احتياج به تدوام ثبات و پيشبينيپذيري اقتصادي و سياسي ايران داريم. همچنين تداوم خويشتنداري و دورانديشي تيم ديپلماسي كشور لازم است. اين امر فقط از دولت آقاي روحاني برميآيد.
مبتني بر چه فرضيات و احتمالاتي جهانگيري كانديدا شدند؟
ما رفتار شوراي نگهبان را نميدانيم و نميتوانيم پيشبيني كنيم. گمانهزني بسيار است اما خبر دقيق يا پيشبيني صددرصدي از رفتار شوراي نگهبان وجود ندارد. يعني كمتر از يك ماه مانده به برگزاري انتخابات اصلاحطلبان هنوز اطمينان ندارند كه كانديدايشان چه كسي ميتواند باشد. يك علت اين است و ديگر علت اين است كه ما تاكتيك جناح راست را در طول تبليغات و در مورد هجمه به دولت نميدانيم. اگر قرار باشد كه جناح راست با تعدد كانديداها به ميدان بيايد و به جاي اينكه برنامههاي خودشان را ارايه بدهند، تمركز بر اين داشته باشند كه عملكرد دولت را تخريب كنند، در اين صورت لازم است كه يك كانديدا كنار آقاي روحاني باشد كه بتواند عملكرد دولت را تبيين كند و در دفاع از كارنامه درخشان دولت يازدهم به آقاي روحاني كمك كند.
پس كانديداتوري جهانگيري اين سود را دارد كه ميتواند ضربهگير آقاي روحاني در انتخابات باشد؟
آقاي جهانگيري به هيچوجه مستقل از آقاي روحاني كانديدا نشده است. به نظر من او در نهايت فداكاري و همكاري با آقاي روحاني حاضر شده است كه كانديداي انتخابات باشد.
شما به فوايدي از كانديداتوري جهانگيري اشاره كرديد. آيا اين امر هزينههايي نيز دارد؟
حتما وجود دارد. آقاي جهانگيري يك شخصيت ملي است كه به تنهايي كاملا شايسته براي رياستجمهوري است. اينكه او پذيرفته است كه كانديداي كمكي و پوششي براي آقاي روحاني باشد به اين معنا است كه از جايگاه ممتاز خود عدول كرده و حاضر شده است كه اين جايگاه را تاحدي تنزل دهد. من فكر ميكنم اين هزينه بزرگي است كه آقاي جهانگيري در حال پرداختن آن است و آن را براي تقويت جريانات اصلاحطلب و اعتدالگرا ميپردازد.
اگر تعداد كانديداهايي كه در انتخابات و در روز رايگيري حاضر ميشوند، زياد باشد انتخابات چه شمايلي خواهد داشت؟ روحاني چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد؟
چه انتخابات با شش نفر برگزار شود؛ چه شصت نفر، بيش از سه گرايشي كه نام بردم گرايش تعيينكننده ديگري نخواهد بود. كمتر از سه گرايش ممكن است در انتخابات نقش داشته باشد اما بيشتر نه. نهايتا يكي از اين سه گرايش پيروز انتخابات خواهد بود. در انتخابات سال 84 هفت كانديدا داشتيم اما آنها نماينده سه گفتمان بيشتر نبودند. يك گفتمان توسعه اقتصادي بود كه آقاي هاشمي نمايندهاش بود. يك گفتمان توسعه سياسي را پيگيري ميكرد كه آقاي دكتر معين نماينده آن بود و بقيه آن پنج نفر گفتمان توزيع منابع را پيگيري ميكردند.
پس اگر اصولگرايان با سه يا چهار كانديدا در مقابل آقاي روحاني رقابت كنند، همچنان نميتوانند انتخابات را به دور دوم بكشانند؟
آنها ممكن است براي اجرايي كردن اين تاكتيك تلاش كنند اما فكر نميكنم بتوانند انتخابات را به دور دوم بكشانند. چراكه از آراي همديگر خواهند برد، نه از آراي اصلاحطلبان. در اين صورت آراي خودشان پخش ميشود. ضمن اينكه من عنوان اصولگرايان را خيلي قبول ندارم و فكر ميكنم بايد آنها را به نام جناح راست خواند. اصولگرا كسي است كه حاضر باشد به خاطر افكارش هزينه دهد. آنها در انتخابات از هيچ روشي براي رسيدن به اهدافشان فروگذار نميكنند و به جاي برنامه ارايه كردن، اقدامات دولت را تخريب ميكنند.