شفقنا- شیما مفیدی راد: از تیزی طعنه ها ابایی ندارد و حقیقت را قربانی مصلحت این جناح و آن گرایش نمی کند. این روزها نگران است و همّ و غم اش را بر دفاع از اصل انقلاب اسلامی و یادآوری واقعیات آن دوران گذاشته است. فرشاد مومنی که در اوایل انقلاب از اعضای حزب جمهوری اسلامی بود، رابطه نزدیکی با شهید بهشتی داشت؛ به گونه ای که تأثیر پذیرفتن از افکار بهشتی در جملاتش خودنمایی می کند.
او در گفت وگویش با خبرنگار شفقنا با به یادآوردن کارهای بسیار بزرگ انجام شده در ابتدای انقلاب برای توسعه روستایی و همراهی مردم با جمهوری اسلامی می گوید که اگر امروز متوجه شویم آن سرمایه ی اجتماعی در آن اندازه وجود ندارد، به جای این که دیگران را متهم کنیم، باید برگردیم و اقداماتی که ما را از سیره ی امام خمینی و سیره ی شهید بهشتی و سایر شهیدان انقلاب اسلامی، کم یا زیاد دور کرده است را اصلاح کنیم. برداشت شخصی من این است که باز هم می توانیم در معرض تکرار آن تجربه های خارق العاده و به یاد ماندنی باشیم.
در ادامه گفت وگوی شفقنا با دکتر فرشاد مومنی را می خوانید:
دکتر فرشاد مومنی در گفت وگو با شفقنا درباره چگونگی مشارکت چهره های کلیدی انقلاب در پیشبرد اهداف آن با وجود اختلاف نظرها با اشاره به کتاب «مقاومت شکننده» اظهار کرد: نزدیک به ربع قرن پیش، کتابی به نام «مقاومت شکننده» به زبان فارسی انتشار پیدا کرد. نویسنده ی این کتاب یکی از مطرح ترین، پرکارترین و در عین حال عمیق ترین ایران شناسان معاصر به نام جان فوران است؛ منشاء پدید آمدن این کتاب هم فراخوانی بود که شورای روابط خارجی آمریکا -بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- برای کلیه ی ایران شناسان دنیا اعلام کرد. در این فراخوان از آنها خواسته شده بود با یک پشتوانه ی مالی قابل اعتنا به این سوال پاسخ دهند که «در الگوی روابط میان دولت آمریکا با دولت دست نشانده ی محمدرضا شاه چه اشکالی وجود داشت که باعث شد آمریکا یکی از متحدین استراتژیک خود را در یک منطقه ی بسیار حیاتی از دست بدهد».
فوران: ایرانی ها بسیار زود بر سر آنچه نمی خواهند به تفاهم نسبی می رسند
او با بیان اینکه کتاب مقاومت شکننده برای پاسخ به این سوال، تلاش کرده است که از سرآغاز سلسله ی پهلوی تا شروع دولت دوم آیت الله فقید، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی را مورد بررسی قرار دهد، گفت: بدون تردید هر محصول فکری بشری، هرقدر هم نقاط قوت خارق العاده داشته باشد، قابل نقد هم هست. کما اینکه بسیاری از پژوهشگران ایرانی از زاویه های متعددی، نقدهای بسیار جدی بر این کتاب نوشته اند، اما این کتاب با یک مرور تاریخی تقریباً ۴۰۰ ساله یک مسأله ی بسیار بزرگ و حیاتی را خیلی خوب صورت بندی کرده است. آن هم عبارت از این است که در طول این دوره ی طولانی مورد بررسی، نشان داده است که در مقاطع بی شمار تاریخی، ایرانی ها بسیار زود می توانند بر سر این که چه چیزی نمی خواهند، به طور نسبی به تفاهم برسند.
او ادامه داد: بنابراین آنها بر اساس این تفاهم با یکدیگر متحد می شوند و آنچه را که نمی خواهند، سرنگون می کنند، اما از فردای سرنگون کردن آنچه نمی خواهند، بر سر این که چه چیزی جایگزین شود، شروع به اختلاف ورزی می کنند. در نهایت نیز چون به دلایل گوناگون تاریخی، تمرین ایرانی ها در زمینه ی برخورد مردم سالارانه و مبتنی بر آرامش و غیرخشونت آمیز برای حل و فصل اختلافات، تمرین های زیادی نیست، در حالی که وحدت آنها بر اساس مخالفت با آن خشونت ورزی های قبلی بوده است، اما بعد از پیروزی، آرام آرام شروع به بازتولید همان مناسبات قبلی می کنند. این یک مساله ی بسیار حیاتی است که به شرحی که اشاره کردم، اگر جان فوران به دوره ی صفویه و قبل تر هم می رفت مساله در ابعاد جدی تری همچنان قابلیت مطرح شدن داشت.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه با نگاه به سوابق ایران در طول تاریخ از این زاویه، به وضوح می توان فهمید که پدیده ی انقلاب اسلامی یک گام بسیار بزرگ در جهت برون رفت از این دور باطل بوده است، گفت: شاید یکی از وجوه خارق العاده بودن رهبری امام خمینی(ره) و اینکه مورد عنایت خداوند بوده، همین است که ایشان هم خود، صلاحیت های قابل اعتنا و تجربه های بسیار عمیقی داشتند و هم از طیف بسیار متنوعی از همراهان، همفکران و مشاورانی برخوردار بودند که با وقوف تاریخی به این اشکال اساسی کوشش های اصلاح گرایانه ی مردم، شیوه هایی به کار بردند که در گذشته ایران، هرگز به این صورت تجربه نشده بود و افق های جدیدی را به روی ایرانیان باز کرد. افق هایی که ایرانی ها بتوانند به شیوه ی مبتنی بر علم و خرد کارشناسی و در چارچوب های مبتنی بر همکاری به جای منازعه و حذف یکدیگر و خشونت ورزی، دور هم جمع شوند و راجع به نظم جایگزین همفکری کنند. حتی اگر ما به گذشته های دور هم نرویم، این پدیده در میان کل نهضت های آزادی بخش جهان در قرن بیستم منحصر به فرد است.
اولین بار در انقلاب ما این اتفاق افتاده که مردم پس از پیروزی کنار گذاشته نشدند
او با اشاره به اینکه برای اولین بار در انقلاب اسلامی این اتفاق افتاده است که مردم پس از پیروزی کنار گذاشته نشده اند، اظهار کرد: از مردم خواسته شده است که در انتخابات شرکت کنند، خبرگان مورد نظر خود را انتخاب کنند و آنها به جای خشونت ورزی و حذف، عقل ها را روی هم بگذارند و با تکیه بر موازین عقل سلیم و اخلاق متعارف، درباره ی خطوط کلی نظم مطلوب و جایگزین همفکری کنند. در کل نهضت آزادی بخش قرن بیستم، حتی یک مورد هم نداریم که نهضت آزادی بخش در فاصله ی کمتر از یک سال پس از پیروزی توانسته باشد یک قانون اساسی را تدوین کند که هم در فرآیند انتخاب خبرگان خود و هم در فرایند تصویب نتایج کار آن خبرگان به مردم مراجعه کرده باشد.
دست اندرکاران اصلی انقلاب تا جای ممکن کسی را از قطار انقلاب پیاده نمی کردند
مومنی تصریح کرد: اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، در این مسیر، آرام آرام کسانی بودند که چون احساس می کردند حداقل بخش هایی از خواسته های آنها در این طراحی نظم جایگزین مورد توجه قرار نگرفته است، خود را کنار کشیدند. در عین حال به طور نسبی می توان گفت برای یک دموکراسی نوپا درصد هایی از جمعیت که شامل کسانی می شود که شرکت کردند و آنهایی هم که اعلام موافقت کردند، مشارکتی بی سابقه در کل منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا را نشان می دهد. بر این اساس ما یک گام خیلی بزرگ رو به جلو برداشتیم. منش و شخصیت و اساس کار در میان کل دست اندرکاران اصلی انقلاب این بود که تا آنجایی که امکان دارد کسی را از قطار انقلاب پیاده نکنند.
او با تأکید بر اینکه به طور یقین مثل هر کوشش بشری دیگر، اینها نتوانستند به همه ی آن خواسته برسند، گفت: اما وقتی به طور نسبی در یک پهنه ی تاریخی با هر افق زمانی دلبخواه، این تلاش را نگاه می کنیم، متوجه می شویم که انصافاً گام های بسیار بزرگی در این زمینه برداشته شده است. این که بعداً نسبت به این میراث ارزشمند، چگونه برخورد شد و چه سهل انگاری ها، چه خطاهای راهبردی و چه دور زدن های این میراث، شکل گرفت موضوع بعدی است. در پاسخ به این سوال که دیدگاه ها و برداشت های متفاوت، چگونه توانستند چنین کار خارق العاده ای را در ایران شکل دهند، به این بلوغ فکری در سطح رهبران انقلاب اسلامی بازمی گشت.
در میان همه پیشگامان انقلاب، جایگاه شهید بهشتی، استثنایی و منحصر به فرد بود
مومنی با بیان اینکه انصاف این است که در میان همه ی آنها، جایگاه آیت الله شهید دکتر بهشتی، یک جایگاه استثنایی و منحصر به فرد بود، گفت: به اعتبار این که این توفیق را داشته ام که از سال های پایانی حکومت پهلوی تا زمان شهادت این رادمرد بزرگ و استثنایی تاریخ معاصر ایران در جریان تلاش ها و اندیشه های ایشان قرار داشته باشم، می خواهم نکته ای را مطرح کنم؛ شهید بهشتی، به بعضی از کسانی که حرف هایی برای گفتن داشتند، اما به دلایل گوناگون مثل فقدان تشکیلات یا شناخته شده نبودن و از این قبیل در معرض انتخاب شدن از سوی مردم هم قرار نداشتند، با وجود آگاهی نسبت به تفاوت دیدگاه ها با آن افراد، شخصاً از آنها تقاضا می کردند که اجازه دهند حزب جمهوری اسلامی که مورد اعتماد مردم است، آنها را کاندیدا کند تا صدای آنها هم در مجلس خبرگان قانون اساسی شنیده شود. این شیوه، دقیقاً شبیه شیوه ایست که پیامبر اکرم هم در فرایند نهضت نورانی و با عظمت خود به کار می گرفتند و با همین شیوه توانسته بودند اعراب جاهلی را جذب کنند.
او این نکته را یک مساله ی راهبردی از طرف شهید بهشتی خواند و افزود: این رفتار، وجوهی واقعاً زیبا و کمتر شناخته شده دارد. به طور مثال ایشان چندین سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در آلمان، دانشجوهای مسلمان ایرانی مقیم اروپا را تربیت می کردند. در آن هنگام، در یکی از کلاس های آموزشی، نکته های بسیار خارق العاده ای از اولین لحظاتی که پیامبر گرامی اسلام به رسالت مبعوث شدند، تا زمانی که حکومت تشکیل دادند را با دقت زیر ذره بین گذاشتند و در آنجا درس هایی را مطرح می کنند که شاید سابقه اش به نزدیک ۱۰ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می رسد. این موضوع، نشان دهنده ی آگاهی و آمادگی فکری بسیار جدی شهید بهشتی بوده است. خوشبختانه محتوای آن کلاس، به همت فرزندان گرامی ایشان با عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» انتشار عمومی هم پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه با اعتقاد بر اینکه این کتاب که حجم بسیار اندکی هم دارد، اگر امروز مجدداً در معرض دید و قضاوت عامه ی مردم و حتی حکومت گران قرار بگیرد، سازندگی های استثنایی و منحصر به فرد دارد، گفت: ایشان توانسته اند در یک متن کمتر از ۵۰ صفحه، راهبردهای اساسی موفقیت آمیز کردن تلاش های پیامبر گرامی اسلام را مطرح کنند؛ به نظر می رسد امروز، این جزوه برای سران قوا و مسوولان اصلی کشور، بیش از عامه ی مردم می تواند راهگشا باشد. آنچه شهید بهشتی به عنوان روح پیام و اقدامات پیامبر گرامی اسلام در این آموزش مطرح می کنند، دو محور اساسی دارد. محور اولی، انصاف پیامبر است.
او ادامه داد: شهید بهشتی در بعضی دیگر از آثار خود، هنگامی که در معرض این سوال قرار می گیرند که «اگر از شما به عنوان یک اسلام شناس بپرسند که در یک کلام، کل اسلام را معادل چه می دانید؟» می فرمایند: «معادل انصاف» یعنی به تعبیر فیلسوفان علم، انصاف داشتن یا نداشتن یک متغیر کنترلی است برای سنجش اعتبار ادعاهای کسانی که خود را مسلمان می دانند. اگر ما در رفتارهایمان انصاف را رعایت نکرده باشیم یعنی از روح اسلام و سیره ی پیامبر دور شده ایم. یک وجه راهبردی که شهید بهشتی انتخاب کرده بودند، به این مساله برمی گشت که اسلام را معادل انصاف می دانستند و انصاف حکم می کرد همه ی آن هایی که در کادر خواسته ی اکثریت قاطع جمعیت یعنی اسلام، تلاش های فکری کرده بودند ولو این که برداشت های متفاوت داشتند، حق دارند که در ساختن خطوط کلی نظم جدید، نقش ایفا کنند و صدای آنها شنیده شود.
مومنی تصریح کرد: محور دومی که ایشان به شکلی خارق العاده از سیره ی پیامبر آموخته بودند و آن را در عمل هم نشان دادند، همان شعار معروفی است که از ایشان به یادگار مانده است. این شعار که سیره ی پیامبر و خواسته ی پیامبر از مسلمان هاست در برخوردهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این است که جاذبه ها را در حداکثر ممکن و دافعه ها را در حداقل ضرور قرار دهند. این هم یک متغیر کنترلی بسیار مهم است، امروز شرایطی را تجربه می کنیم که برداشت های شبه طالبانی، شبه داعشی و شبه القاعده ای نیز داعیه اسلام دارند؛ این که آنها در تنظیم دافعه و جاذبه چگونه عمل می کنند، در این زمینه اهمیت دارد. اگر از این مشی استنباط شده از سیره ی پیامبر عدول کرده باشند یعنی آنچه آنها انجام می دهند، به اسلام ربطی ندارد و این یک متغیر کنترلی بسیار خارق العاده است. با این اصول و مبانی که مهم ترین آنها انصاف و جاذبه و دافعه به شرحی که اشاره کردم بود، شهید بهشتی می توانستند حرکت کنند و آن دستاوردهای خارق العاده هم به دنبال چنین رویکردی حاصل می شد.
شهید بهشتی با قدرت اقناعی خود، می توانست مخاطب ها را قانع کند
او با بیان اینکه شهید بهشتی به واسطه ی قدرت اقناعی خارق العاده خود، می توانستند بر اساس موازین اسلامی، علمی و اخلاقی، مخاطب های خود را قانع کنند، گفت: به همین دلیل مشاهده می شود تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند، کارها به طور نسبی -در استانداردی که در تاریخ ایران وجود داشته- به طرز خارق العاده ای خوب پیش می رفت و گام ها یکی پس از دیگری با استواری همراه با متانت برداشته می شد. عده ای تا زمانی که شهید بهشتی در قید حیات بودند، با آن مشی پیامبرگونه ی شهید بهشتی همراهی می کردند، اما بعداً مسیرهای دیگری را انتخاب کردند. تغییر مشی بسیاری از این افراد، در درجه ی اول به ضعف بنیه ی فکری آنها برمی گردد، چون قدرت اقناعی نداشتند، شیوه ی حذف را در پیش گرفتند و طبیعتاً آنچه بعدها درو شد هم نتیجه ی این تغییر راهبرد بود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه از این زاویه بسیار خوب می توان متوجه شد که کانون های اصلی قوام بخش به نظام جمهوری اسلامی و ایجادکننده ی آن پشتوانه ی مردمی چه بود، گفت: وقتی هم که از آن مسیر عدول کردیم، عیناً آثار آن مشاهده می شود. امروز شما نمی توانید باور کنید که شهید بهشتی در استاندارد یکی از رهبران اصلی انقلاب اسلام، آنقدر به طرز عمل خود اعتماد داشتند و آنقدر اعتماد به نفس داشتند که می توانستند در جلساتی زنده به مناظره با رادیکال ترین رقبای فکری خود بپردازند. آن مناظره ها به طور مستقیم از تلویزیون پخش شود و مردم هم به قضاوت بنشینند. در هیچ دوره ای از تاریخ مکتوب ایرانیان، چنین برخوردی در این سطح از سوی یکی از اعضای اصلی رهبری یک نظم اجتماعی مشاهده نشده بود.
او تصریح کرد: نمی توان تصور کرد که یک نفر چقدر به راه خود ایمان داشته و چقدر از درستکاری و امانت داری خود مطمئن بوده است که می توانسته به صورت آزاد، رو در روی طیف بسیار متنوعی از مخالفین فکری و سیاسی نظام جمهوری اسلامی بنشیند و قهرمانانه در استانداردی پیامبرگونه از حقانیت راهی که انتخاب شده است دفاع کند. ایشان بر فطری بودن مردم ایران هم ایمان داشتند و اصلاً نگران این نبودند که اگر مثلاً نورالدین کیانوری بخواهد رفتاری فرصت طلبانه انجام دهد، مردم به انحراف می افتند. این شیوه ی برخورد ایشان، من را به یاد یک یادگاری اندیشه ای بسیار خارق العاده از استاد شهید مرتضی مطهری می اندازد.
مومنی با اشاره به یکی از مباحث شهید مطهری درباره جمهوری اسلامی، اظهار کرد: شهید مطهری در یکی از مباحثی که مبانی جمهوری اسلامی را توضیح دادند، هشداری به این مضمون مطرح می کنند که در طول تاریخ اسلام همواره وقتی حکومت ها می خواسته اند آزادی های مشروع و قانونی مردم را محدود کنند، پشت ارزش ها پنهان می شدند و به بهانه ی حمایت از ارزش ها، آزادی های مشروع و قانونی را مخدوش می کردند. بعد ایشان می فرمایند که تجربه ی تاریخ اسلام نشان می دهد که اتفاقاً هربار آزادی های مشروع مردم محدود شده است، اولین و بزرگترین قربانی همان ارزش ها بوده است. وقتی از این زاویه به سیره ی امام خمینی نگاه شود، به طور مکرر، مضامینی از قبیل آن چه آیت الله العظمی فقید موسوی اردبیلی مطرح کردند، مشاهده می شود.
او ادامه داد: ایشان می فرمایند که بارها و بارها برخی از اعضای شورای انقلاب از امام خمینی می خواستند که طیف هایی مانند نهضت آزادی و از این قبیل را محدود کنند و آزادی های مشروع و قانونی آنها را سلب نمایند و امام خمینی پاسخ می دادند که به هیچ وجه چنین چیزی جایز نیست. آیت الله موسوی اردبیلی همچنین می فرمودند که یکی از نزدیکترین افراد به امام در یکی از جلسات به امام گفته بودند که «اینها شما را هم قبول ندارند» و امام پاسخ داده بودند که در هیچ جای متون اسلامی، اسم من در زمره ی اصول دین نیامده است، بنابراین اگر من را قبول نداشته باشند، هیچ توجیهی برای سلب آزادی های قانونی و مشروع آنها به وجود نمی آید.
مومنی، آزادی های مشروع و قانونی را نیز در ادامه ی آن میراثی که از سیره ی شهید بهشتی مطرح کرد، یک رکن دیگر دانست و گفت: وقتی این آزادی های مشروع و قانونی با هر انگیزه، هر بهانه و به هر شیوه ای مخدوش شود، بازنده ی اصلی، نظام اسلامی است. این مساله، امروز در سطح نظریه های پیشگام توسعه، پشتوانه های نظری و تجربی خارق العاده و منحصر به فردی هم پیدا کرده است که من دیگر وارد جزییات آن نمی شوم.
او تصریح کرد: اگر کسانی علاقه مند بودند در این زمینه مطالعه کنند، آن بحث های بسیار خارق العاده ای در این زمینه وجود دارد که در چارچوب رویکردهای جدید به رابطه ی میان محدود کردن فرصت های مشارکت مردم در سرنوشت خود با افزایش هزینه های هماهنگی و ناممکن کردن توسعه می پردازد. این موضوع می تواند واقعاً نشان دهنده ی آن باشد که دقیقاً «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل…». این یکی از میراث های اندیشه ای بزرگ است که ما در تجربه ی انقلاب اسلامی هم آن را به وضوح دیده ایم.
وقتی مردم، همراه بودند، هزینه های اداره ی کشور بسیار ناچیز بود
این استاد دانشگاه با بیان اینکه وقتی مردم، همراه بودند، هزینه های اداره ی کشور بسیار ناچیز بود، گفت: مردم، ایثارگرانه هم در جبهه های دفاع مقدس و هم در جبهه های جهاد سازندگی، حضور فعال داشتند. این گونه بود که تا وقتی مردم، جمهوری اسلامی را از خود می دانستند و با آن احساس قرابت و نزدیکی داشتند، کارهای بسیار بزرگی صورت گرفت که یک نمونه ی آن این بود که مجموع زیرساخت های فیزیکی ایجاد شده برای توسعه ی روستایی در ۱۰ ساله ی اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به آن چه از رژیم پهلوی تحویل گرفته شده بود، ۱۱.۵ برابر شد. عظمت و اهمیت این مساله را زمانی می توان درک کرد که به این نکته توجه داشته باشیم که یکی از شگفتی های بزرگ دوران پس از انقلاب اسلامی، همین پدیده یعنی توجه و اولویت قایل شدن به توسعه ی روستایی بود.
او با اشاره به اینکه این مساله، همزمان نوعی برخورد صدق ورزانه و متعهدانه با شعارهای مردم و آرمان های انقلاب اسلامی هم بود، اظهار کرد: بر اساس مطالعه ی آقای دکتر پناهی، بیش از ۹۰ درصد شعارهای مردم در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی، مضمون عدالت خواهانه و اعتراض به بی عدالتی ها و نابرابری ها و تبعیض ها داشته است. تقریباً همه ی نظریه پردازان پیشروی توسعه نیز بر این مساله توافق نظر دارند که مناطق روستایی در کشورهای در حال توسعه، کانون اصلی فقر، عقب ماندگی و انواع نابرابری ها هستند. بر این اساس در ابتدای انقلاب، از طریق جهاد سازندگی به طور همزمان به محروم ترین گروه های اجتماعی، کمک مولد شد، یعنی زیرساخت های فیزیکی توسعه ی روستایی مثل راه، حمام، مدرسه، درمانگاه و از این قبیل برای آنها ساخته شد و آب و برق در اختیار آنها قرار گرفت. این اقدام، همزمان شعار عدالت اجتماعی و همچنین استقلال را به این نیت نزدیک می کرد.
در همه سال های جنگ، رشد و تولید در بخش کشاورزی ایران مثبت بوده است
مومنی درباره آثار این رویکرد در رسیدگی به مناطق روستایی اظهار کرد: آثار این رویکرد اصولی در زمان آغاز جنگ تحمیلی روشن شد. در نگاهی به داده های حساب های ملی ایران، مشاهده می شود در کل سال های جنگ تحمیلی، با این که شش استان کشور، بخش هایی از خود را در اشغال دشمن می دیدند یا بخش هایی معرکه ی نبرد بود و بخش هایی هم جنبه ی پشتیبانی داشت یعنی اختلال های جدی در فرایند تولید کشاورزی پدیدار شده بود، اما در اثر آن احساس همدلی که میان دولت و ملت بوجود آمده بود، در همه ی سال های جنگ تحمیلی به قیمت های واقعی، رشد و تولید در بخش کشاورزی ایران مثبت بوده است.
او با تاکید بر اینکه در آن شرایط بسیار خطیر و پیچیده ی تاریخی، اگر چنین امکانی در داخل وجود نداشت، به طریق اولی امکان آن دفاع قهرمانانه از مام میهن فراهم نمی شد، گفت: بر این اساس از هرکدام از این زوایا که وارد می شویم و این تجربه ها را نگاه می کنیم، مشاهده می شود که وفای به عهد، شفافیت، صدق ورزی در ادای تعهدات، جاذبه ی در حد اعلا و دافعه ی در حداقل ضرور، چگونه کمک کرد که ما بتوانیم به شکلی افتخارآمیز، هم کارنامه های درخشان رقم بزنیم، هم از تمامیت ارضی کشور، قهرمانانه دفاع کنیم و هم نوعی احساس نشاط و احساس تعلق در بخش اعظم جمعیت کشورمان مشاهده کنیم. اینها موضوعاتی است که از سطح نظری فراتر رفته و جنبه ی عینی پیدا کرده است و ما عملاً آنها را مشاهده کرده ایم.
مومنی تصریح کرد: اگر امروز متوجه شویم که آن سرمایه ی اجتماعی در آن اندازه وجود ندارد، به جای این که دیگران را متهم کنیم، باید برگردیم و اقداماتی که ما را از سیره ی امام خمینی و سیره ی شهید بهشتی و سایر شهیدان انقلاب اسلامی، کم یا زیاد دور کرده است را اصلاح کنیم. برداشت شخصی من این است که اگر روندی چیزی اتفاق بیفتد، باز هم می توانیم در معرض تکرار آن تجربه های خارق العاده و به یاد ماندنی باشیم.
راه نجات ما بازگشت به اسلوب روش شناختی شهید بهشتی در فهم و تبلیغ اسلام است
او در پاسخ به این پرسش که چه ویژگی هایی در مشی عملی و فکری شهید بهشتی، بیش از دیگر شخصیت ها وی را تحت تأثیر قرار داده است، گفت: یک بنیه ی روش شناختی منحصر به فرد و بر اساس معلومات تا امروز من، بی نظیر در شهید بهشتی وجود داشت که من در مناسبت هایی به اندازه ی درک خودم، اسلوب روش شناختی ایشان را توضیح دادم. این مساله کاملاً نمود دارد و حتی امسال در مراسم بزرگداشت سالگرد شهادت ایشان، این را مطرح کردم که مساله ی داعش، طالبان و القاعده، فقط تجهیز دلاری و نظامی گروهی از افراد نیست. وقتی افراد به عملیات انتحاری دست می زنند، به این معنا است که بخشی از این قضیه هم به کج فهمی هایی از اسلام بر می گردد. در آنجا هم با شواهد بی شمار سعی کردم نشان دهم که آن بستر اندیشه ای در جامعه ی ما هم وجود دارد و اگر ما می خواهیم جمهوری اسلامی را در برابر اندیشه های شبه طالبانی، شبه داعشی و شبه القاعده ای واکسینه کنیم، راه نجات ما بازگشت به اسلوب روش شناختی شهید بهشتی در فهم اسلام و در تبلیغ اسلام است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر شما ملاحظه می کنید که من اینقدر تحت تأثیر ایشان قرار گرفتم، به این دلیل است که شهید بهشتی در اسلوب اندیشه ای که عرضه می کنند، گام های استوار و منحصر به فردی را برداشته اند. اگر آن را جدی بگیریم و کار اساسی درباره ی آن انجام دهیم، می تواند برای ما تکرار نمونه های جدیدی از شهید بهشتی را هم امکان پذیر کند. به طور مثال شهید بهشتی در طرز نگاهی که به اسلام دارند، این ایده را مطرح می کنند که آیات بی شماری در قرآن، به گونه های متفاوتی به صراحت می گوید که مخاطب پیام قرآن فقط مسلمان ها نیستند.
او با بیان اینکه آیاتی با این مضمون که «یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا» در قرآن کم نیست، اظهار کرد: این نشان دهنده ی آن است که مخاطب پیامبر قرآن، مطلق ناس یعنی همه ی انسان ها در همه ی زمان ها و همه ی مکان هاست. این مساله را تا اینجا تقریباً تمام اسلام شناسان ما در قرآن دیده اند و به آن اذعان می کنند اما پیشگامی شهید بهشتی در این است که ایشان این را هم می فرمایند که دلالت های روش شناختی این مساله برای فهم ما از قرآن، آنگونه که موردنظر خداونده بوده است، چیست. بعد پاسخ های متعددی دادند که منظومه ی فکری ایشان را شکل می دهد.
مومنی در مثالی به توضیح برخی از پاسخ های ایشان پرداخت و گفت: ایشان می گویند یکی از دلالت های روش شناختی بسیار مهم این است که پس ما هم در فرایند فهم اسلام و هم در عرصه ی تبلیغ آن باید اسلام را به گونه ای بفهمیم و عرضه کنیم که هر انسان منصف غیرمسلمانی این پیام را شنید، خود را ناگزیر به تسلیم در برابر این حق بیابد. بعد همینطور، این را ادامه می دهند و می فرمایند که بر فرض اگر ما بخواهیم با تکیه بر نقل، اسلام را به همه ی انسان ها که اکثریت قاطع آن ها غیر مسلمان هستند، عرضه کنیم، مقبولیت ایجاد نمی کند، بنابراین ایشان عقل محوری را به عنوان یکی از ستون های اصلی و از ارکان شناخت عالمانه ی اسلام مطرح می کند.
او با بیان اینکه در کوشش های مختصری که در این زمینه داشته ام، توانستم ۷ رکن از روش شناسی شهید بهشتی را شناسایی کنم، اظهار کرد: هر یک از آن ارکان به اندازه ی کافی خارق العاده و نجات بخش است. به همین دلیل است که فکر می کنم آنهایی که در مخالفت با داعش و طالبان، صادق هستند، حتی در بین غیر شیعیان باید به اسلوب روش شناختی شهید بهشتی تمسک جویند، تا بتوانند یک تفسیر مورد رضایت خداوند از قرآن و اسلام را ارائه دهند. تأکید می کنم که این مساله، منحصر به شهید بهشتی نیست و تقریباً همه ی یاران امام، سطوحی از آن را داشته اند، اما تا آنجا که من می توانم متوجه شوم، این رویکرد به فهم اسلام و قرآن در شهید بهشتی به اوج بلوغ و روش مندی خود رسیده است و اگر ما آن را خوب عرضه کنیم، جانانه ترین، موثرترین، مردمی ترین و مقبول ترین شیوه ی دفاع از اسلام است و به شکلی اقناعی و مستدل، راه را بر اندیشه های انحرافی و افراطی می بندد.
مومنی در پایان تصریح کرد: شعار شهید بهشتی، همیشه این بود که ما باید اسلام را به گونه ای بفهمیم و عرضه کنیم که هر انسان منصف غیرمسلمانی، آن را شنید، بپذیرد. این دقیقاً سیره ی پیامبر اسلام بوده است و شهید بهشتی، شواهد آن را هم در آثار خودشان منعکس کرده اند.