رئیسجمهور جدید آمریکا به کدامیک از اسلافش شبیه است
دکتر محمد طبيبيان
اقتصاددان
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3912 نوشت:
نتيجه انتخابات آمريكا در ميان تعجب و حيرت جهانيان اعلام و دونالد ترامپ راى بالايى را به خود اختصاص داد و برخلاف تمام نظرسنجىها برنده انتخابات شد. اين نتيجه نه تنها در آمريكا بلكه سراسر جهان موجب حيرت، ناباورى و شوك شد. در مورد سابقه، شخصيت و روش و منش اين فرد كمتر نكتهاى است كه در اين حدود يكسال و نيم مبارزه انتخاباتى پوشيده مانده باشد. به قول معروف طشت نام و ننگ او از سر بام افتاده و كمتر كسى است در جهان كه صداى آن را نشنيده باشد و بر حسب شرايط و انديشه خود تفسير نكرده باشد. بنا بر اين موضوع انتخاب شدن او به عواملى ريشهدارتر و عميقتر بر مىگردد كه نه در شخصيت ترامپ بلكه در ويژگى كنونى جامعه آمريكا بايد جستوجو كرد.
شايد بتوان دو مقاله را كه در شماره روز دهم نوامبر ٢٠١٦ نيويورك تايمز چاپ شد از جمله بهترين تفسيرها در اين مورد تلقى كرد.
اين دو مطلب يكى از سوی اقتصاددان مشهور پال كرو گمن و ديگرى توسط روزنامهنگار مشهور و معتبر توماس فريدمن نوشته شده است. کروگمن با ناباورى مىنويسد كه بسيارى از ما تصور مىكرديم عقايد «آزادىخواهانه و برابرى طلبى» و «اعتقاد به ارزشهاى دموكراتيك و حكومت قانون» را كه بسيارى از ما با آن آشنا بودهايم و جزئى از فرهنگ ذهنى ما است همه مردم آمريكا در آن اشتراك دارند. نتيجه انتخابات نشان داد كه در اشتباه بودهايم. بسيارى هستند در اين كشور خصوصا در مناطق غيرشهرى كه اين ارزشها را مادون اعتقادات نژادپرستانه و مذهبى مسيحي تندروانه خود مىدانند. اينكه سفيدپوستان مذهبى بيش از سايرين به صندوقها هجوم بردند، با هدف به كرسى نشاندن اينگونه باورها بود. اين نظر كروگمن در تعيينكننده بودن عامل نژاد و مذهب مورد توجه بسيارى ديگر از مفسران نيز قرار گرفته است.
توماس فريدمن استدلال مىكند كه نتيجه اين انتخابات بيش از آنكه مربوط به موضوعاتى مانند تجارت و درآمد باشد مربوط به اين عامل فرهنگى است كه بسيارى از آمريكايىها در كشور خودشان احساس بىخانمانى دارند كه احساس عميقا ناخوشايندى است.
اين سخن فريدمن به اين معنا است كه كشور آمريكا اكثريتى از اقليتهاى مختلف و مهاجران شده و اين روند در چند دهه اخير شدت يافته است. مجموعه اقليتهاى مختلف از نظر تعداد بيش از سفيدپوستان است. به نظر مىرسد زبان اسپانيايى در بسيارى از شهرها بيش از زبان انگليسى صحبت مىشود و رنگينپوستان مختلف مانند لاتينوها (مهاجران اسپانيایى زبان از كشورهاى آمريكاى لاتين)، آسيايىها و آفريقايىها هر كدام فرهنگ خاص خود را در گوشهاى از شهرها پياده كردهاند و زبان خود را صحبت مىكنند. نمونه ايرانىهايى كه چهل سال در لسآنجلس زيستهاند و چند جمله انگليسى هم نمىتوانند صحبت كنند، شهروند هم شدهاند و امتحان شهروندى را به همراه مترجم و وكيل انجام دادهاند، در بين ساير اقوام هم فراوان است. اين كدواژه ترامپ كه كشورمان را دوباره مطالبه و تصاحب كنيم در گوش سفيدپوستان، خواه دموكرات يا جمهورىخواه، طنين و معنايى بيش از آنى دارد كه براى سايرين قابل درك است.
اجازه دهيد مواردى را مرور كنيم. در 11 سپتامبر سال ٢٠٠١ عدهاى عرب كه در آمريكا زندگى يا تحصيل مىكردند چند هواپيماى مسافرى را ربوده و با چند صد نفر مسافر از همه جا بىخبر به دو برج تجارى در نيويورك كوبيده و موجب مرگ هزاران نفر شدند. دو برادر، برادران سارنايوو كه از شرايط جهنمگونه چچن گريخته و به آمريكا پناهنده شدهاند در سال ٢٠١٣ در يك مسابقه دو عمومى در شهر بوستون بمبگذارى كردند و باعث مرگ و مجروح شدن تعدادى شدند. در سال ٢٠١٦ يك افغانتبار كه پدر و مادر او از افغانستان گريختهاند در يك كلوپ شبانه در شهر اورلاندو حدود 50 نفر را به ضرب گلوله از پا در مىآورد. در همين سال يك افغانتبار ديگر در شهر نيويورك چند بمب قرار مىدهد كه يكى عمل مىكند و منجر به مجروح شدن عدهاى مىشود. در آمريكا جامعه مهاجران سوماليايى كه از بدترين شرايط بىقانونى و هرج و مرج و فقر گريختهاند موجب نگرانى دائمى هستند چون اين جامعه تامينكننده كادر جهادىها و كادرهاى تروريستى مختلف بوده است. ملاحظه مىشود مردمى كه از شرايط ناهنجار خاص كشورهاى خود گريختهاند به نظر مىرسد مىخواهند آن شرايط را براى ميزبان خود به ارمغان آورند. چنين مىشود كه برخى با خود بگويند آزادمنشى بس است. نويسنده نيويورك تايمز تعجب مىكند كه عدهاى به مبانى ليبراليسم و آزاد منشى پشت كردهاند، اما بايد عنايت داشت كه اين پديده داراى ريشههاى عميق است. يك داستان عامیانه يادم آمد كه گويای این مطلب است. مىگويند در قديم كه مردم با اسب مسافرت مىكردند جوانى سوار بر اسب در راه بيابان به پيرمردى رنجور و خسته برخورد. بر او دل سوزاند و او را بر اسب خود سوار كرد كه بخشى از راه را من پياده طى مىكنم تو سوار باش. پيرمرد چون بر زين نشست به تاخت از او دور شد و راه گريز در پيش گرفت. جوان فرياد زد حال كه از من دور هستى لحظهاى تامل كن سخنى با تو دارم. چون پيرمرد ايستاد جوان به او گفت حال كه اسب مرا بردى از تو خواهشى دارم و آن، اينكه چون به شهر رسيدى، اين داستان براى كسى مگو كه رسم جوانمردى از جهان بر مىافتد. ملاحظه مىشود كه حوادث اروپا و آمريكا و عواقب بمبگذارىها در شهرهاى فرانسه و آلمان و ساير نقاط ديگر به كمك رسانهها همه جا گفته مىشود و براى مردم عادى اين كشورها ضرورت بستن درها و محدود كردن اين مقوله را از اهميت بيشترى برخوردار مىكند.
بعد از چند روز كه از اعلام اين خبر گذشته، معلوم مىشود نگرانى و ترس گسترده از عواقب تصميمها و اقداماتى كه اين فرد خواهد گرفت و با اهرمهاى حكومتى پرقدرت دولت فدرال به اجرا خواهد گذاشت، در داخل آمريكا و در سطح جهان گسترده است. چند سخنرانى مسالمتآميزى كه بعد از انتخابات ايراد كرد نيز ترديدها را برطرف نكرده. بعضى از خود مىپرسند ترامپ واقعى كدام است؟ پاسخ واقعگرايانه نيز اين است كه ترامپ واقعى همان ترامپ اوليه است كه مواضع خود را در مبارزات انتخاباتى بيان كرد و مواضع واقعى او همان است كه در آن زمان مطرح شد.
در اين زمان به نظر مىرسد كه هر كس از جمله مقامات دولتهاى سراسر جهان به ارزيابى زيانهاى محتمل يا فرصتهاى محتمل براى خود مشغول هستند و در انديشه تدابير لازم. در روز دهم نوامبر فقط دو روز گذشته از اعلام نتايج يكى از شاهزادههاى عرب ميلياردر كه در آمريكا سرمايهگذارى دارد در يك مصاحبه تلويزيونى گفت كه از ترامپ وقت گرفته تا او را ملاقات كند و به او تبريك بگويد. هر بازیگرى در صحنه، راهى براى دفع شر يا كسب منفعت در اين وضعيت جديد را پيگيرى مىكند. از اين ميان، شرايط براى اتحاديه اروپا و چين قابل توجه است، زيرا ترامپ قصد دارد هزينههاى ناتو را به گردن اروپا بيندازد و در روابط تجارى وجوه مقابله با واردات را مد نظر قرار دهد. ترامپ چين را به دستكارى در نرخ ارز خود در جهت پايين نگه داشتن ارزش پول ملی براى حفظ برترى صادرات متهم كرده و براى چين خط و نشان كشيده است. دوستى او با پوتين هم براى اروپا و هم براى چين و ژاپن اسباب نگرانى خواهد بود. در مورد عراق و به طور ضمنى ساير كشورهاى نفتخيز منطقه گفته است كه ما بايد نفت آنان را به عنوان غنيمت جنگى تصاحب كنيم. برخى ناظران با خوشبينى تصور مىكنند كه معاون او، مايك پنس با همكارى پل رايان، رئيس سنا مىتوانند او را كنترل كرده و عدم اطمينانى را كه در سطح جهان ايجاد شده، كاهش دهند. بهطور خلاصه مىتوان گفت كه قدرت مانور او در داخل آمريكا تا حدودى محدودتر از آن ميزانى خواهد بود كه قلدر مآبى وی طلب مىكند. در سطح بينالمللى نيز مقابله سياسى و اقتصادى با چين و اروپا پرهزينه و بنابراين محدود خواهد بود. خارج از اين موارد افق كار كرد او براى جهان بسيار پرهزينه و پرزحمت و رنجآور به نظر مىرسد. براى درك اين امر مىتوان پرسيد كه كاركرد او بيشتر شبيه كدام يك از روساى جمهور پيشين خواهد بود؟ پاسخى كه مىتوان ارائه كرد اين است كه به احتمال قوى روش و منش دولتهاى ترومن و آيزنهاور بر كاركردهاى بينالمللى او سايه خواهد افكند. دورانى كه با تسلط برادران دولز (يكى وزير خارجه و ديگرى رئيس سازمان سيا در زمان آيزنهاور) برسياست خارجى و سازمان جاسوسى آمريكا شناخته مىشود. دوران كودتاها (از جمله درگواتمالا، ايران، كوبا، كلمبيا و...) و توطئههاى مخفيانه و اقداماتى كه آتش آن ملتهاى مختلفى را در بر گرفت و آثار ناهنجار آنان هنوز ادامه دارد. اين دو برادر يكى از دو امپراتورى شيطانى زيرزمينى را ايجاد كردند كه آثار آن هنوز بهصورت آتشهاى افروخته به جان ملتها افتاده است. دومی نیز نظام جاسوسی بلوک شرق خصوصا شوروی بود.
براى آشنايى بيشتر با اين تاريخچه مىتوان به كتاب برادران؛ جان فوستر دالز، آلن دالز و جنگ جهانى مخفى آنان (The Brothers: John Foster Dulles, Allen Dulles, and Their Secret World War) نوشته استفن کیزنر (Stephen Kinzer) چاپ ٢٠١٣ و كتاب «نطع ابليس: آلن دولز، سيا و عروج حكومت مخفى آمريكا» (The Devil’s Chessboard: Allen Dulles, the CIA, and the Rise of America’s Secret Government).، نوشته ديويد تالبوت (David Talbot) چاپ ٢٠١٦ مراجعه كرد.
از جمله بسيارى از مواضع بينالمللى ترامپ و تيمى كه به نظر مىرسد تيم روابط بينالمللى او خواهند بود شبيه گفتهها و مواضع اعلام شده آن دو برادر سياهكار است. از جمله تيم روابط بينالمللى او پرورشيافتگان آن مكتب هستند. شرايط نسبت به زمان ترومن و آيزنهاور تغییرات بسيار كرده البته در جهت بدتر شدن، ازجمله در حيطه ابزارهاى جنگ نرم. ديگر اينكه در آن زمان براى برخى رهبران سياسى كشورهاى جهان سوم اين تصور مطرح بود، البته به اشتباه چنان كه دكتر مصدق هم دچار آن شد، كه مىتوانند بين بلوك شرق و غرب براى حفاظت خود تعادلى ايجاد كنند. در حال حاضر هر كشورى كه در تارعنكبوت غرب يا شرق (روسيه و چين)گرفتار شود، نمىتواند مانند دوران جنگ سرد انتظار كمكى از جانب ديگر داشته باشد. بلكه برعكس طرف ديگر هم از اين فرصت براى بهرهبردارى و امتيازگيرى استفاده خواهد كرد چنان كه تجربيات اخير به وفور نشان مىدهد. اين شرايط تعمق بيشترى نسبت به آنچه رايج است را طلب مىكند.
حس استثناگری آمریکاییها
پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016، برخی نگرانیها درخصوص آینده آمریکا و حتی جهان به وجود آمد. در این بین کارشناسان و تحلیلگران از یکسو پیشینه بروز چنین رویدادهایی و از سوی دیگر عوامل به وجود آورنده آن در شرایط کنونی را بررسی میکنند. محمد طبیبیان، اقتصاددان برجسته ایرانی نیز با ارزیابی دو تحلیل از پال کروگمن، اقتصاددان مشهور و توماس فریدمن روزنامهنویس نیویورکتایمز، عوامل موثر بر رای جامعه آمریکایی به ترامپ را بررسی کرده است. طبیبیان در مقاله خود دوران رئیسجمهوری ترامپ را با دولتهاى ترومن و آيزنهاور که تحت تسلط برادران دالس بودند بررسی کرده است. جان فاستر دالس و برادرش آلن، نمونه و زاده یک موسسه آمریکایی تمام عیار بودند. جان فاستر دالس از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ وزارت امور خارجه آمریکا را به عهده داشت، ریاست سی.آی.ای نیز در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ بر عهده برادرش بود. اما تاثیرگذاری آنها پیش از آنکه به این مقامات رسمی دست یابند نیز احساس میشد. جهاننگری دو برادر در برابر پیچیدگیهای عصر پسااستعماری بسیار ضعیف و ناکارآمد بود. رهبرانی همچون لومومبا و مصدق حاضر بودند با آمریکا همکاری کنند، چرا که آمریکا را متحدی در برابر دشمنان استعمارگر خود میشمردند، اما برای برادران دالس و اکثریت دولت آمریکا هرگونه تهدیدی برای منافع شرکتها و کمپانیها، تحت عنوان حمایت از کمونیسم دستهبندی میشد. جان فاستر دالس اینگونه بیان میکرد: «برای ما تنها دو دسته در جهان وجود دارند: کسانی که مسیحی هستند و به رقابت آزاد عقیده دارند و دسته دیگر.» امروزه نام برادران دالس از حافظه جمعی آمریکا پاک شده است. در حالی که این دو مرد حس «استثناگرایی آمریکایی» را شکل دادهاند.