افزايش شديد تراكم جمعيت تهران تا سال 1430
الهام فتحي
رييس گروه آمارهاي جمعيت مركز آمار
شهر و شهرنشيني داراي تاريخچهيي بسيار قديمي است و بيش از پنج هزار سال قدمت دارد. تا سال 1900 ميلادي از هر 8 نفر، فقط يكي در مناطق شهري زندگي ميكرد. اما در حال حاضر نيمي از جمعيت جهان شهرنشين (54درصد) هستند. در سطح جهاني تا سال 2050 از هر 10 نفر 7 نفر ساكن شهرها خواهند شد. يعني از مجموع 5/9ميليارد جمعيت جهان در سال 2050 ميلادي، بيش از 3/6ميليارد نفر ساكن شهرها خواهند شد. در حالي كه اكنون جمعيت شهرها بيش از 9/3ميليارد نفر است.
به علت توسعه صنعت در كشورهاي غربي، افزايش جمعيت شهرهاي آنها قابل توجيه است اما مهاجرت از روستا به شهر در كشورهاي در حال توسعه يكي از چالشهاي موجود اين كشورها محسوب ميشود.
براساس مطالعهيي كه توسط يكي از مراكز پژوهشي فرانسه انجام شد، تاكيد شد كه گرايش به سكونت در شهرهاي قارههاي آفريقا و آسيا روزبهروز در حال افزايش است و تا سال 2030 بزرگترين شهرهاي جهان از آن آسيا و آفريقا خواهد بود (شكورپور، 1386) .
ايران نيز داراي سابقهيي ديرين در تاريخ شهرنشيني است. سابقه سرشماري عمومي نفوس و مسكن در ايران مربوط به سالهاي 1335، 1345، 1355، 1365، 1375، 1385 و 1390 ميشود. بنابراين نخستين آمار رسمي از تعداد جمعيت شهري مربوط به سال 1335 ميشود. لذا در اين مقاله، روند شهرنشيني در كشور از سال 1335 تا 1390 بررسي ميشود. دادههاي سرشماريهاي عمومي نفوس و مسكن نشان ميدهد، در نيمقرن اخير روند شهرنشيني در ايران سير صعودي داشته است. در سال 1390 جمعيت شهري ايران از مرز دوسوم كل جمعيت كشور فراتر رفت. انتظار ميرود روند شهرنشيني در ايران همچنان به سير صعودي خود ادامه داده و در سال 1430 به حدود 85درصد برسد.
به نظر ميرسد در صورت اجراي سياستهاي افزايشي جمعيت، تمركز جمعيت در مناطق شهري پرجمعيت به ويژه تهران و ساير كلانشهرها بيش از پيش خواهد شد. بديهي است رشد سريع جمعيت شهري به ويژه در كلانشهرها به همراه عدم برنامهريزي و فراهم نمودن زيرساختهاي لازم، سبب آسيبهاي جدي و متعدد اقتصادي و اجتماعي در مناطق شهري خواهد شد. بنابراين مناسب است اكثر برنامهريزيهاي كلان كشور با هدف جلوگيري از رشد بيرويه كلانشهرها از جمله شهر تهران صورت پذيرد.
روند شهرنشيني ايران و مقايسه با جهان
بررسي نتايج سرشماريها نشان ميدهد كه نسبت شهرنشيني ايران از 31درصد در سال 1335 به 74درصد در سال 1390 رسيده است. به اين ترتيب طي نيمقرن گذشته تعداد جمعيت مناطق شهري بالغ بر 9 برابر شده، درحالي كه طي همين مدت جمعيت روستايي 7/1 برابر شده است.
از جمله عوامل موثر در اين امر تمركز سرمايه در شهرهاي بزرگ، ادغام تعداد بسيار زيادي از نقاط روستايي اطراف شهرها به مجموعه شهرها و تبديل برخي نقاط روستايي به شهر، عدم ايجاد فرصتهاي شغلي و كمبود فرصتهاي تحصيلي در سطوح متوسطه و عالي در مناطق روستايي، گسترش فعاليتهاي خدماتي در مناطق شهري، ايجاد برخي صنايع در حاشيه شهرها و مكانيزه شدن كشاورزي در برخي از نقاط روستايي و در نتيجه مهاجرت روستاييان به شهرها و... هستند. شايان ذكر است در سطح جهاني در سال 2008 براي نخستينبار، انتقال شهري به وقوع پيوست، به بياني ديگر بيش از نيمي از جمعيت جهان (3ميلياردو300ميليون نفر) در مناطق شهري زندگي ميكردند، براين اساس سازمان ملل، سال 2008 را سال شهرنشيني ناميد. اين موضوع درحالي است كه انتقال شهري براي ايران در سال 1359 رخ داد. به بياني ديگر در طي نيمقرن گذشته روند شهرنشيني و روستانشيني در ايران يك الگوي ضربدري را به تصوير ميكشد (شكلهاي 1 و2) .
روند تغييرات تعداد نقاط شهري
مطالعات نشان ميدهد كه تعداد شهرهاي كشور از 199 نقطه در سال 1335 به 1139 نقطه در سال 1390 افزايش يافت. از سال 1335 تا 1355 تهران تنها كلانشهر كشور بود، اما از سال 1365 به بعد تعداد كلانشهرهاي كشور رو به افزايش گذشت. بهگونهيي كه پرجمعيتترين شهرهاي كشور در سال 1390 به ترتيب تهران، مشهد، اصفهان، كرج، تبريز، شيراز، اهواز و قم بودهاند كه در مجموع 4/19ميليون نفر يا 2/36درصد از جمعيت شهرنشين و 8/25درصد از كل جمعيت كشور را در خود جاي دادهاند.
بررسي جمعيت 8 شهر بزرگ كشور (بالاي 1ميليون نفر) ودرصد آن نسبت به كل جمعيت شهرنشين طي سالهاي 1390-1335 نشاندهنده ناهماهنگي بين اندازه شهرها و تمركز جمعيت شهري در چند شهر بزرگ است (جدول 2). بهطوري كه در سال 1335 حدود 2/46درصد و در سال 1345 معادل 1/47درصد، در سال 1355 برابر 0/48درصد و در سالهاي 1365، 1375، 1385 و 1390 به ترتيب 6/43، 9/39، 9/39 و 2/36درصد كل جمعيت نقاط شهري كشور در اين 8 شهر متمركز بودهاند.
علاوه بر اين در كلانشهرهاي ايران نيز نوعي ناهماهنگي ديده ميشود به اين ترتيب كه جمعيت كلانشهر تهران به عنوان پرتراكمترين شهر كشور3 برابر دومين كلانشهر كشور يعني شهر مشهد است. كلانشهر تهران به عنوان بزرگترين شهر كشور محسوب شده كه حدود 11درصد از جمعيت كشور و بيش از 15درصد جمعيت شهري ايران را درون خود جاي داده است. اين مركزيت علاوه بر تمركز جمعيت با تمركز خدمات، فرصتهاي شغلي، منابع، سرمايهگذاري و بطور كلي توزيع نابرابر امكانات و منابع نيز همراه بوده است. همانگونه كه در جدول 3 مشاهده ميشود، (با فرض صحت نتايج يا ثبات ميزان خطا در سرشماريها)، متوسط ميزان رشد سالانه جمعيت شهري كشور در فواصل سالهاي سرشماريها يكسان نبوده است. حداكثر ميزان رشد سالانه در طي اين سالها مربوط به سالهاي 1365-1355، با مقدار 4/5درصد و حداقل آن مربوط به سالهاي 1390-1385، با مقدار 14/2درصد بوده است. ارقام نشان ميدهند در 55 سال گذشته ميانگين جمعيت شهرهاي كشور از الگوي معيني پيروي نكرده است. به اين ترتيب كه از سال 1335 تا 1370 روند افزايشي داشته و سپس از سال 1370 به بعد سير نزولي خود را طي كرده است.
طبقات جمعيتي شهرهاي كشور و تحولات آن
بررسيهاي صورتگرفته در مورد جمعيت شهري كشورهاي مختلف جهان نشان ميدهد كه تعداد جمعيت از شهري به شهر ديگر متفاوت است. به ندرت ممكن است در يك كشور دو شهر از نظر تعداد جمعيت همانند باشند. به همين دليل و براي تسهيل در مطالعات جمعيتي، جمعيتشناسان و برنامهريزان شهرها را طبقهبندي ميكنند.
از ويژگي جمعيت شهرهاي ايران، وجود تعداد كمي كلانشهر (8 كلانشهر) با جمعيت زياد (بالغبر 36درصد جمعيت شهري) و نيز تعداد زيادي شهر كوچك (972 شهر كمتر از 50هزار نفر) با جمعيت كم (حدود 8/19درصد از جمعيت شهري كشور) است. جدول 4 نشان ميدهد در سالهاي 1375 و 1385 و 1390 بيش از نيمي از جمعيت شهرنشين كشور در شهرهايي با جمعيت بالاتر از 250هزار نفر جمعيت زندگي ميكردهاند. علاوه بر اين، اين جدول نشان ميدهد كه تعداد شهرهايي كه داراي جمعيت كم هستند در حال افزايش است.
توزيع استاني جمعيت شهرنشين در ايران
بررسي روند شهرنشيني در استانهاي كشور نيز حاكي از افزايش اين ميزان در تمامي استانهاي كشور است. در سال 1390، روستانشيني فقط در يك استان 50درصد بوده در حالي كه در 30 استان ديگر شهرنشيني چهره غالب جمعيتي بوده است. البته تفاوتهاي فاحشي در اين زمينه بين استانهاي كشور ملاحظه ميشود به اين ترتيب كه ميزان شهرنشيني از 2/95درصد در استان قم تا 49درصد در استان سيستان و بلوچستان در نوسان بوده است.
مركزيت شهري با تمركز بسيار بالاي جمعيت در شهرهاي مركزي استانها و به ويژه شهر تهران (به عنوان پايتخت) از ابعاد مورد بررسي در فرايند شهرنشيني در ايران است. اين مركزيت علاوه بر تمركز جمعيت با تمركز خدمات، فرصتهاي شغلي، منابع، سرمايهگذاري و بطور كلي توزيع نابرابر امكانات و منابع نيز همراه بوده است (مالمير، 1389). براساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1390، حدود 5/7درصد شهرهاي كشور بالاي صدهزار نفر جمعيت داشتهاند. استان تهران به عنوان پرجمعيتترين استان كشور به تنهايي 21درصد (بالغ بر يكپنجم) از جمعيت شهري كشور را درون خود جاي داده است. در مقابل كمترين سهم جمعيت شهري كشور مربوط به استان زنجان با مقدار 4/0درصد (يكبيستوپنجم) جمعيت شهري كشور را به خود اختصاص داده است.
از نظر تعداد شهرها، استان اصفهان با تعداد 101 شهر رتبه اول را به خود اختصاص ميدهد. به عبارتي حدود 9درصد شهرهاي كشور در استان اصفهان استقرار يافتهاند. در مقابل استان قم با 6 شهر رتبه آخر را به خود تخصيص داده است.
نتيجهگيري
نسبت شهرنشيني در كل كشور در طي نيمقرن گذشته روندي صعودي داشته است. تعداد جمعيت در نقاط شهري بالغ بر 9 برابر شده، در حالي كه طي همين مدت جمعيت روستايي 7/1 برابر شده است. براساس مطالعات نگارنده روند شهرنشيني در ايران همچنان به سير صعودي خود ادامه داده و احتمالا در سال 1430 به حدود 85درصد خواهد رسيد. به اين ترتيب در سالهاي آتي بر تراكم جمعيت كلانشهرها و از جمله شهر تهران بهشدت افزوده خواهد شد.
بررسيها نشان داد بيشترين رشد جمعيت شهري كشور مربوط به كلانشهر تهران و چند كلانشهر ديگر كشور بوده است. از ويژگي شهرنشيني در ايران وجود تعداد كمل كلانشهر (8 كلانشهر) با جمعيت زياد و نيز تعداد زيادي شهر كوچك (972 شهر كمتر از 50هزار نفر) با جمعيت كم است.
از نظر توزيع استاني از نظر تعداد شهرها، استان اصفهان با تعداد 101 شهر رتبه اول را به خود اختصاص ميدهد. به عبارتي حدود 9درصد شهرهاي كشور در استان اصفهان استقرار يافتهاند. در مقابل استان قم با 6 شهر رتبه آخر را به خود تخصيص داده است.
توضيح اينكه بازتوزيع نامتناسب جمعيت در كشور به علل مختلفي از جمله شرايط متفاوت اقليمي و جغرافيايي و تاريخي در نقاط مختلف سرزمين پهناور ايران و تمركز سياسي و اقتصادي و برنامهريزيهاي نامناسب در گذشته به گونهيي بوده كه چنين شرايطي منجر به تمركز بيش از حد جمعيت در برخي شهرها ازجمله كلانشهر تهران شده است. جمعيت شهر تهران در سالهاي 1355، 1365 و 1370 بيش از جمعيت مجموع شهرهاي كوچك (شهرهاي داراي جمعيت كمتر از 50هزار نفر) و در سال 1390 جمعيت اين شهر از مجموع جمعيت شهرهاي داراي جمعيت 100هزار نفر جمعيت نيز فراتر رفت. بدينترتيب جمعيت ساكن در شهر تهران، به تنهايي معادل با 2/15درصد جمعيت شهرنشين كشور در سال 1390 بوده است. چنين وضعيتي در اكثر كشورهاي درحال توسعه و نيز كشورهاي كمتر توسعهيافته ملاحظه ميشود. بديهي است، رشد نامتوازن جمعيت و تراكم آنها در پايتخت كشورهاي درحال توسعه يا توسعهنيافته يكي از مشكلات بزرگ پيشروي اين كشورهاست. اين شهرها علاوه بر مشكلات عديده زيست محيطي از قبيل آلودگي هوا، تخريب منابع زيستي، مشكلات حمل و نقل و ترافيك سرسامآور معمولا با حد بالايي از جرم و جنايت و بزهكاري نيز روبهرو هستند. همچنين در اطراف اين شهرها حاشيهنشيني، زاغهنشيني و حلبيآبادها مشكل عمده ديگري است كه با آن دست به گريبانند.
بنابراين اكثر برنامهريزيهاي كلان در كشورهاي كمتر توسعهيافته يا درحال توسعه بايد با هدف جلوگيري از رشد بيرويه كلانشهرها از جمله پايتخت آنها باشد. توزيع منابع اعتباري و سرمايهيي در اطراف و اكناف كشور و با توجه به نيازهاي واقعي كشور بر طبق يك الگوي فراگير ملي ميتواند از رشد بيرويه و بزرگ شدن اين شهرها جلوگيري كند. بديهي است معكوس كردن مهاجرت در اين شهرها كاري است سخت و زمانبر كه تنها با داشتن يك برنامه ملي و عزم نخبگان جامعه در جهت رسيدن به توسعهيي پايدار ممكن خواهد شد.
منبع: روزنامه تعادل