سنگفرش خیابان انقلاب از کاغذهای رنگی است. آثار این کفپوشها و تابلوهای سفید، سبز، زرد و قرمز در اطراف آن هم دیده میشود؛ کاغذهایی که با فاصله کم از همدیگر و گاه در کنار هم، به تعداد زیاد و با عجله به دیوارها چسبانده شده و روی زمین پهن شده اند. کاغذهایی که روی آنها این عبارات دیده میشود: «همهچیز با یک تماس شروع میشود»، «فنی- مهندسی تخصص ماست»، «مقاله علمی از ایده تا چاپ»، «مشاوره از ابتدا تا انتها»، «پایاننامه، پروپوزال و ISI»؛ با چند شماره تلفن، آدرس وبسایت و دفتری با هویت موسسه فرهنگی و مرکز مشاوره علمی-تخصصی و آموزشی- فرهنگی.
تقاطع خیابانهای کارگر و انقلاب، پر شده از هیاهویی که عابران را به سمت خود فرامیخواند و جوانانی که تراکتهایی را به اصرار به دست رهگذران میدهند؛ تراکتهایی با یک دنیا حرف و سکوت. حرف از «بازار شبهعلم» و سکوتی که کمتر از ترکخوردن آن نشانی برجای مانده.
همهچیز با کارت ویزیت موسسه... شروع میشود که جوانکی 15-16ساله در ظهری دمکرده به دستش میدهد: «همین حالا با ما تماس بگیرید؛ تماس از شما، کار از ما.» خانمی پشت تلفن از رشته و مقطع تحصیلیاش میپرسد و چند عدد و رقم را پشتسرهم و سریع تکرار میکند و قبل از قطعکردن تلفن، به مراجعه حضوری به شعب موسسه در میدانهای انقلاب و توحید دعوت میکند.
طبقه دوم ساختمان قدیمی و رنگورورفته، با تعدادی کارمند و چندین خط تلفنی که پشتسرهم به صدا درمیآیند و منشی کارآزمودهای که شماره تلفن و رشته تخصصی و علت تماس «مشتریان» را میپرسد، حوالی میدان انقلاب واقع شده. آنها پشت تلفن درخواست خود را برای رشتههای روانشناسی، مهندسی کامپیوتر، عمران، صنایع، مکانیک، مدیریت، علوماجتماعی، امور مالی، ادبیات، تاریخ، زیستشناسی، دندانپزشکی و غیراز اینها، مطرح میکنند و چند سوال هم درباره هزینه نهایی کار و زمان تحویل مقاله و پایاننامه پرسیده میشود. در نهایت، مسوول یا منشی موسسه پاسخ میدهد که «پژوهشگر ما تا چندساعت دیگر با شما تماس خواهد گرفت و شما میتوانید سوالات تخصصی خود را از ایشان بپرسید.»
آقایی خود را فوق لیسانس علوم سیاسی معرفی میکند: «دست از سر ما بردار. بیخیال. با این کارتان نان ما را آجر میکنید؛گیر میدید. خداوکیلی مراجعهکنندههای ما از دانشگاههای آزاد، پیام نور و علمی-کاربردی هستند. ما کار مشاوره انجام میدهیم و اصلا پایاننامه نمینویسیم. پایاننامهنویسی یک فن است. کار ما علمی-آموزشی است و هروقت کسی بخواهد یاد میگیرد. کسانی که خودشان پایاننامه مینویسند فکر میکنید به غیراز کپیکردن کار دیگری انجام میدهند؟ عدهای کارمند هستند و برای ترفیع درس میخوانند. پایاننامه خود من، چهارسال طول کشید. خوانش من، شبیه خوانش هابرماس بود. تصمیم داشتم در دانشگاههای آمریکا یا کانادا دکترا بخوانم. حوصله درسخواندن ندارم. از کشورهای خارجی بدم میآید. نگاه آنها از بالا به پایین است... .»
تلفن موسسه به صدا درمیآید و او پاسخ میدهد: «رشته روانشناسی؟ چه مقطعی؟ تا 10دقیقه دیگر با شما تماس میگیرم.» و با خنده تلفن را زمین میگذارد.
خیابان کارگر شمالی، پلاک... واحد2. دفتر کارش در یکی از ساختمانهای چندینساله و چندطبقه واقع شده. در و دیوار ساختمان از همان جنس آجرهای دودگرفته دیرآشناست. نشانی از هویت «موسسه فرهنگی» بر سردر ساختمان دیده نمیشود و تنها تابلو نصبشده، مربوط به خدمات ارتباطی و اینترنت پرسرعت است. زنگ در ساختمان خراب است و باید با تلفن همراه صاحب موسسه تماس گرفت. بلافاصله درِ ورودی ساختمان، به سمت راهروی تاریکی باز میشود. راهرویی که در طبقه دوم آن دفتر کاری با هویت دوگانه خدمات دندانپزشکی- موسسه تحقیقاتی فعالیت میکند.
جوانی به نظر سی و چندساله، در اتاق مقابل تعارف به نشستن میکند. اتاق کوچکی که اسباب و اثاثیه آن چند صندلی و یک میز مرتب و یک دستگاه کامپیوتر است. زینت دیوارهای اتاق چند تابلوی تزیینی چوبی است و مرد از اینکه چند دقیقه پیش یکی از آنها به زمین افتاده و شکسته، شکوه میکند. به غیراز بنری نسبتا بزرگ که در گوشه اتاق دیده میشود و روی آن چند کلمه ISI، ISC، Tomsun Routers نوشته شده، چیز دیگری که ناشی از هویت یا نام موسسه باشد بر گوشه دیوار اتاق به چشم نمیخورد.
«الف. ق» مسوول موسسه میگوید: «هدف و کار ما بهینهسازی و استفاده مناسب از فرصتهاست.» او بیوقفه به صحبت خود ادامه میدهد: «من دانشجوی دکترای رشته صنایع در دانشگاه... هستم. پنج، شش کتاب دارم و هشت مقاله ISI , ISC و چند مقاله ارایهشده در سمینارهای بینالمللی و البته مدرس چند دانشگاه.» از رشته علوم انسانی و اهمیت آن میگوید و اینکه چندین سال است که به طور تخصصی در حوزه مقالهنویسی کار میکند. میگوید: «کار ما پایاننامهنویسی نیست. بهتر است موضوع مقاله و پایاننامه در دوره کارشناسی ارشد کلی باشد. باید با تیزبینی یک پژوهشگر واقعی آن را انتخاب کرد تا در دوره دکترا به طور جزیی و دقیق مورد بررسی قرار گیرد. استادان در انتخاب دانشجو برای دوره دکترا به آینده و رتبه علمی خود فکر میکنند؛ دانشجو هم باید زرنگ باشد و نشان دهد که میتواند مقالهنویس و آیندهنگر خوبی باشد.»
برای انجام کار قرارداد میبندند؟ «الف. ق» میگوید: «ما تنها موسسهای حرفهای هستیم و در مدت دو ماه با پذیرش(accept) مقاله در بهترین ژورنالها، به همراه ویرایش علمی و نسخه فارسی-انگلیسی آن را به مشتری تحویل میدهیم. ما برای مقالهها در ژورنالهایی با «ایمپکت 2» پذیرش میگیریم؛ مجلههایی که در بانک اطلاعاتی «Tomsun Routers» ثبت و تایید (certificate) شدهاند. در موقع عقد قرارداد 50درصد مبلغ توافقی (750هزارتومان) را در اول میگیریم.»
او میگوید مراجعهکنندگانش از دانشگاههای سراسر ایران هستند. برای جلب اعتماد، فهرست افرادی را که در دو ماه گذشته با آنها قرارداد امضا کردهاند، نشان میدهد و اسم و دانشگاه و رشته تحصیلی خیلی از آنها را میخواند: «... دانشگاه تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، پلیتکنیک، دانشگاه اراک، علوم پزشکی کرمانشاه، تبریز، اردبیل، دانشگاه آزاد، پیامنور، دانشگاه ترکیه. کارشناسی ارشد، دکترا، استادیار دانشگاه، معاون سازمان... که با سه مقاله الان مدیرکل شده. رشتههای دندانپزشکی، اکثر رشتههای علوم انسانی، فنی- مهندسی و چند رشته علمی دیگر.»
او میگوید: «همکاران ما از میان دانشجویان و فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد، دانشجویان دکترا، استادیار، دانشیار و یک استاد تمام هستند که الان در ایران نیستند.» اضافه میکند: «من برای تهیه فهرست استادان و پژوهشگران اینجا خیلی تلاش کردهام و موقع عقد قرارداد با آنها در اول پنجمیلیون سفته میگیرم اما اسامی همکاران ما کاملا سری است.» به تدریج تواناییهای خود را به رخ میکشد: «اسم هر استادی را که بخواهید در مقاله شما میآوریم و میتوانید این موضوع را با استاد در میان بگذارید.»
اگر استاد اعتراض کند چه اتفاقی میافتد؟ ق. میگوید: «این اتفاق غیرممکن است اما برای اطمینان، موضوع کلی را با استاد خود در میان بگذارید تا دست شما برای ادامه کار باز باشد. یکبار هم در وسط کار، میتوانید مقاله را به ایشان نشان دهید اما حتما این خواسته باید در قرارداد ذکر شود.» اعتقاد دارد که بهترین رشته برای بازار کار آنها «رشته روانشناسی، مدیریت، کامپیوتر، علوم سیاسی، امور مالی و دندانپزشکی است.»
بازار داغ پایان نامه نویسی
حمید فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد دانشگاه «علامه طباطبایی» و به قول دوستش، «پایاننامهنویس حرفهای» است؛ او میگوید: «عرضه و تقاضا در کنار هم هستند. بیکاری و بیپولی بهانه خوبی برای پاسخ مثبت به مراجعهکنندههاست.» مریم فارغ التحصیل یکی از دانشگاههای سراسری، گفتههای حمید را تکمیل میکند: «دلیل این بازار داغ، بیکاری فارغ التحصیلان و کمارزششدن کار پژوهشی است. مقصر من نیستم. کسی که کارش را به دیگری میسپارد باید پاسخگو باشد. خانه از پای بست ویران است» و لیلا فارغ التحصیل رشته تاریخ چند سال قبل پایان نامه دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی را با 500هزارتومان انجام داد. زمانی که به پول نیاز داشت و بیکار بود.
نجیبه دانشجوی دانشگاه تهران است. میگوید: «پایان نامه و مقاله دوست من با دومیلیونتومان در یکی از موسسات خیابان انقلاب انجام شد. او با نمره 18 یا 18/5 از آن دفاع کرد و فارغ التحصیل شد اما دوست ندارد در این رابطه با کسی صحبت کند.» اما عده ای از دانشجویان چون سعید و فاطمه که اخیرا از پایان نامه خود دفاع کردهاند، باور دارند که این مساله «اپیدمی» نشده و خود با تردید میپرسند مگر ممکن هست که کسی کارش را به بیرون بسپارد؟ خیلی از دانشجویان کارهای آماری پایان نامه را خودشان انجام نمیدهند اما این خیلی عجیب است که کل کار را به کس دیگری بسپارند.»
علیرضا دانشجوی دوره دکترا است که پایاننامه کارشناسی ارشد خود را با نمره «19/25» تمام کرده. او درباره ارزیابی نهایی پایاننامهها و غیرعادلانهبودن شیوه آن میگوید: «گاهی ارزیابی با حاشیههایی همراه است و در عمل، کسی که پایان نامه خوبی ارایه میدهد با کسی که پایان نامه اش ضعیف است، خیلی تفاوتی نمیکند.»
دکتر حسین افخمی، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی، ریشه پایان نامه و مقاله نویسی در بازار آزاد را در مشق شب نویسی توسط والدین و انشانویسی توسط همکلاسیها جستوجو میکند. او میگوید: «ترفندهای جامعه علمی امروز ریشه در رشد کمی و بیرویه دانشجو، شرایط حاکم بر جامعه، مکانیسم تشویق و تنبیه علمی توسط دولت برای تولید مقاله علمی، تغییر شیوه آزمون دکترا از آزمون تشریحی- مصاحبهای به آزمون تستی، ارتقا و ترفیع کارکنان مراکز آموزشی و پژوهشی با چاپ مقاله و وجود خریداران متاع جعلی دارد.»
افخمی بر تقویت و اصلاح سازوکار و روشهای نظارتی تاکید میکند و میگوید: «من در 15سال فعالیت آموزشی در دانشگاهها، به خاطر ندارم که رسالهای دانشجویی در مقاطع ارشد یا دکترا رد شود؛ چه برسد به کشف تقلب یا گشودن رمز «بازارنویس بودن» یک رساله؛ اما در دوره دانشجویی در یک دانشگاه اروپایی، شاهد بودم که از شش دانشجوی دکترا یک نفر مردود و یک نفر تجدید شد. باید شرط چاپ مقاله برای ورود به دوره دکترا را حذف کرد و به همان شیوه، مصاحبههای علمی و امتحان کتبی برای دکترا بازگشت و شرط اتمام دوره کارشناسی ارشد در دو سال برداشته شود. وقت کم برای نوشتن پایان نامه، پیش شرط مقاله برای گرفتن نمره کامل پایان نامه کارشناسی ارشد و پذیرش در دکترا، مقالهنویسی بازاری را رونق میبخشد.»
پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (IRANDOC) با برگزاری دو میزگرد تخصصی درباره «آثار و پیامدهای سرقت علمی و راههای جلوگیری» مسبب بازاریسازی آموزش عالی را استاد راهنما، کمیت دانشجویان، بهخصوص در رشتههای علوم انسانی و درک نادرست آنها از مضرات سرقت علمی میداند. در میزگرد تخصصی این موسسه گفته شد که «فرآیند رسیدگی به جرایم در دادگستری ایران، برخلاف برخی کشورها، پیچیده است و بسیاری در مواجهه با چنین فرآیندی از گرفتن حق خود، منصرف میشوند و در مواجهه با این برخورد روند جرایم علمی و حرفهای سریعتر صورت میگیرد و متخلفان به انجام آن تشویق هم میشوند.»
مشخص نیست که موسسات تهیه پایاننامه و مقالات علمی، با چه عنوانی فعالیت میکنند. کارشناس بخش «ثبت شرکتها و موسسات غیرتجاری» سازمان ثبت میگوید: «این شرکتها با موضوع و عنوان کلی شغل خود مجوز دریافت میکنند.» «جواد هروی»، رییس کمیته آموزش عالی در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، هم میگوید: «در آموزش عالی ما، براساس نیازسنجی کار نمیشود و بیشتر به جداول آماری و کمیت توجه میشود؛ نه کیفیت کار. آموزش عالی با رشد ناموزون و رفتار سیاسیگرایی، شتابزده، با حجم نامتوازن و نامتعارف و با نابسامانی همراه بوده است. از طرفی، با وجود همه شعارها به پژوهش اعتنای چندانی نداشتهایم. طوری که امسال بودجه یک تا سهدرصدی پژوهش از لایحه بودجه سال 93 حذف شد. نمایندگان مجلس، مرکز پژوهشهای مجلس و دیوان محاسبات دلیل میآوردند که بودجههای پژوهشی صرف هزینههای غیرپژوهشی میشود و به غیر از معاونت پژوهش وزارت علوم هیچ نهادی اعتراض نکرد. باید توجه داشت که خطاهای حوزه علمی و فرهنگی مضرتر از حوزه سیاسی و اقتصادی است اما به آن توجه نمیشود.»
او درباره اینکه چقدر در مذاکرات مجلس درباره مشکلات حوزه پژوهشی صحبت شده است، میگوید: «رسالت مجلس قانونگرایی، سیاستگذاری و طبق اصل 84 قانون اساسی نظارت است و ما نمیتوانیم به مصداق ورود کنیم.» نهادهایی مانند «مجلس شورای اسلامی»، «شورایعالی انقلاب فرهنگی»، «معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری» و «معاونت پژوهشی وزارت علوم»، مسوول بخش پژوهش کشور به شمار میآید و هروی میگوید که «بی توجهی و موازی کاری صورتگرفته و تلفیق وظایف نهادها مانع پیشرفت کار است.»
در میان این سازمانها، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نقش ویژه را ایفا میکند. دکتر جعفر توفیقی، وزیر سابق علوم و مشاور فعلی وزیر علوم میگوید: «هر پدیده اجتماعی نوظهور با آسیبهایی دستبه گریبان است. امروزه توسعه کمیت دانشجویی در دورههای تحصیلی متعدد، به خصوص در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا و نیاز آنها به مقاله و پایاننامهنویسی و از طرفی عدم تناسب تعداد استاد به دانشجو از مسایل جدی حوزه علم و آموزش است. یکی از نقشهای اصلی وزارت علوم نظارت است که به نظر میرسد به این نقش خیلی توجه نشده است. اگر به پدیده نوظهور بازاریبودن پژوهش توجه نشود به حیثیت علمی کشور لطمه میزند. باید این مساله به طور دقیق بررسی شود تا مشکلات ریشهیابی شود. آن وقت ما متوجه میشویم که ریشه این مشکلات کجاست؟»
توفیقی میگوید: «باید براساس بازبینی در سیاستها، مقررات گذشته راهکارهای درستی ارایه داد. ما در 20سال گذشته برای رشد علمی کشور از سیاستهایی مثل ارتقای علمی، تشویق و ترفیع استفاده میکردیم اما الان وقت بازبینی و بازنگری در این سیاستها رسیده است. گاهی خواستههای غیرمنطقی، زمان محدود برای انجام پژوهش و بعضی سیاستها مشکلآفرین است. البته این مسوولیت مشترک تمام اعضای نهاد علمی کشور از دانشجو، استاد، دانشگاه گرفته تا وزارت علوم است تا جلوی خطای علمی در سطح عمومی جامعه را بگیرد.»
توفیقی درباره اینکه چقدر نهادهای علمی غیردولتی میتواند در حوزه نظارت نقش داشته باشد، میگوید: «کارویژه اصلی انجمنهای علمی هر رشته، توجه به کیفیت علمی حوزه کار و تخصص خود است. باید انجمنهای علمی در جهت ترویج ارزش علمی خود اقدام کنند؛ در حالی که به این مساله خیلی توجه نشده است. فکر میکنم انجمنها باید در این راه نقش جدی برای خود تعریف کنند.»
عصر چهارشنبه است و آسمان در حال ریختن باران بر تکههای کاغذ پخششده بر روی زمین خیابان انقلاب. در یک طرف میدان انقلاب، کارگری کاغذها را از روی دیوارها میکند و در سویی دیگر تراکتزنها مشغول کار خود؛ عابران کمحوصله هم کاغذهایی را که به آنها میدهند، نقش زمین میکنند. کارگر شهرداری میگوید: «دفتر کار ما در خیابان کارگر شمالی-اول کوچه رهنماست.» سرکارگر تعارف به نشستن میکند. اتاقی ساده و قدیمی که پر شده از صدا. اینجا محل استراحت کارگران خدمات شهری است. مرد چایی را با هورت بالا میکشد و بریده بریده و از روی بیمیلی و بیاعتمادی پاسخ میدهد. میگوید: «ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم جز جمعکردن کاغذها. درگیری با اینها هیچ فایدهای ندارد. از این طرف ما میکنیم و از طرفی آنها میچسبانند. ما نتیجه کار را به مرکز گزارش میکنیم. آنها میگویند ما از طریق چسبانیدن این اطلاعیهها خرج خانواده خود را درمیآوریم. شهرداری چند بار برای چسباندن آگهیها تابلو اعلاناتی را در سطح شهر نصب کرد اما خیلی کارساز نبود.» چند کارگر وارد ساختمان میشوند و جاروهای خود را روی زمین رها میکنند...
تنها پاسخی که در تماس با بخشهای مختلف سازمان زیباسازی شهرداری تهران دریافت میشود، این است: «در صورت وجود شاکی خصوصی، تا قطع تلفن و جریمه نقدی این موسسات پیش میرویم.»
منبع: روزنامه شرق