لوئیزا کلوپ با ۲۶ سال سن بهتازگی با مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت مد و فروش فارغالتحصیل شده است. مثل بسیاری از همدورهایها و همسنوسالانش، باهوش است، بااستعداد است و نسبت به حرفه جدیدی که میخواهد در آن به فعالیت بپردازد، شور و شوق دارد. با این حال هنوز استخدام نشده و بیکار است و نسبت به شغل و کاری که پنج ماه دارد دنبال آن میگردد، احساس ناامیدی میکند.
لوئیزا، که برای مشاوره نزد من آمد، برنامه فارغالتحصیلیاش را با این دید که بهعنوان مامور خرید در یک فروشگاه مد و لباس در آلمان استخدام شود، آغاز کرد. اما چند ماه بعد از شروع کاریابی، او پیش من آمد و گفت که هیچ امیدی نسبت به پیدا کردن کار ندارد. او برای همه مشاغل مامور خرید بدون سابقه کاری در آلمان درخواست فرستاده بود، و بعد از پر کردن ۲۵ فرم استخدام و شرکت در ۴ مصاحبه، احساس پوچی میکرد. و حالا، او اعتراف کرد که دیگر به گزینههای کاریاش فکر نمیکرد.
اما آیا لوئیزا باید بیخیال شغل رویاییاش شود؟ آیا او باید به همین راحتی از رویاهایش برای ورود به صنعت مد و لباس به خاطر اینکه در حال حاضر نتوانسته شغل مناسبی پیدا کند، دست بکشد؟ جواب دادن به این سوال مشکل است.
با وجود اینکه هیچ کس نمیخواهد رویاهای یک آدم را خراب کند، شواهد و مدارک زیادی وجود دارد که نشان میدهد که دنبال علاقه قلبی رفتن، توصیه خیلی اشتباهی است، یا جستجو کردن شغلی که دوست داری، یا جستجوی کاری که دوست داریم برای خیلی از ما خارج از دسترس است.
ما به افراد تازه فارغالتحصیل توصیههای ارزشمندی ارائه میدهیم. دنبال آرزوهات برو! چیزی رو که ازش لذت میبری پیدا کن! کاری رو که دوست داری انجام بده! یک کار متفاوت توی دنیا انجام بده! آه و البته، باید به خاطر انجام دادن آن کار درآمد کسب کنی.
این توصیه گمراهکننده است. لذت، عشق، رویا، تاثیر، اینها شروط تاثیرگذاری هستند در مورد افرادی که برای اولین بار به دنبال کار مورد علاقهشان میروند و توجهشان به پولهایی است که قرض گرفتهاند.
و با وجود اینکه هیچ کس نمیخواهد رویاهای یک آدم را خراب کند، شواهد و مدارک زیادی وجود دارد که نشان میدهد که دنبال علاقه قلبی رفتن، توصیه خیلی اشتباهی است، یا جستجو کردن شغلی که دوست داری، یا جستجوی کاری که دوست داریم برای خیلی از ما خارج از دسترس است.
دری در آسمان
برای افرادی مثل لوئیزا میتواند سخت باشد که بفهمند که یا باید هر کاری را که پیدا میکنند، انجام دهند و یا منتظر یک کار مناسب شوند. اما شاید «یا» نباشد. به جای اینکه دنبال یک شغل رویایی بگردید، از خودتان بپرسید: چه کاری میتوانم انجام دهم که به من کمک خواهد کرد تا با گذشت زمان شغلی را پیدا کنم که به آن علاقه دارم، مرا سرگرم میکند و استعدادش را دارم؟
به این دلیل که -بگذارید واقعبین باشیم- وقتی که در ابتدای دهه بیست سالگیتان قرار دارید، دانستن دقیق اینکه چه کاری میخواهید انجام دهید، همیشه امکانپذیر نیست. خیلی بهندرت اتفاق میافتد فردی را ببینم که میدانست بعد از فارغالتحصیلی چه کاری میخواهد انجام دهد، و همچنان بعد از ۱۰، ۲۰، و یا ۳۰ سال در همان زمینه مشغول به کار باشد. من از سپاه صلح (Peace Corps) به گلدمن ساکس (Goldman Sachs) رفتم و از آنجا به سازمان حفاظت محیط زیست (EPA) و از آنجا هم به اکسان موبیل (Exxon Mobil) رفتم و امروز، کارآفرین و مشاور ارتباطات هستم که برای خود ۲۲سالهام غیرقابلتصور بود.
زمان آن رسیده که این مبحث را برای تازه فارغالتحصیلان بازتعریف کنیم. به جای کم کردن انتظارات و توقعاتتان یا بیخیال شدن آرزوها و رویاهایتان، دیدتان را گسترده کنید، از فشار روند پیدا کردن کار رویاییتان کم کنید، و قبول کنید که در انجام دادن هر کاری ارزش و یادگیری وجود دارد.
فرصتها را ارزیابی کنید، نه بر اساس اینکه اهداف بلندمدت شما «درست» یا «کامل» هستند بلکه بر اساس اینکه چیزی که در زمان حال به دست میآورید بعدها برایتان مفید خواهد بود. بهخصوص، در مورد این سه معیار فکر کنید: آیا شغلی که در نظر دارید برای شما تجربه، اعتبار یا درآمد دارد؟
تجربه
وسوسهکننده است که نگاهتان به «بهترین» شغلها یا شرکتها باشد اما بعضی وقتها میتوانید از یک شغل در هر شرکتی چیزی یاد بگیرید. از خودتان بپرسید: انتظار دارید چه چیزی یاد بگیرید؟ میخواهید چه مهارتهایی کسب کنید؟
اگر میخواهید مهارتهای نویسندگی را تقویت کنید، نباید در یک شرکت رسانهای معروف کشوری یا یک شرکت بازاریابی دیجیتال مشهور دنبال کار بگردید. شاید بتوانید شغل روابط عمومی در یک انجمن تجاری یا یک سازمان غیرانتفاعی را در نظر بگیرید، یا شغل نویسندگی را برای یک مجله دیجیتال کمتر شناختهشده برعهده بگیرید.
و روی شغلی که در نهایت میخواهید به آن برسید، خیلی تمرکز نکنید. در عوض به مهارتهایی که برای قبول شدن در آن شغلها نیاز دارید، فکر کنید. برای مثال، اگر آرزوی این را دارید که در تبلیغات فرد بزرگی شوید، به شغلهای کپیرایتینگ یا پستهای مدیریت حساب در زمینههای خلاقانه فکر کنید.
اما خودتان را فقط به شرکتهای ردهبالا محدود نکنید. اگر تجربه چیزی است که به دنبال آن هستید، اسم شرکت باید اهمیت کمتری از کاری که هر روز انجام خواهید داد، داشته باشد.
به همین شکل، اگر میخواهید روزی شرکت خودتان را تاسیس کنید، در یک استارتاپ کارآموزی کنید. همهفنحریف بودن و یادگیری آنچه برای کسب سرمایه در کسبوکار لازم است، از اعتبار بنیانگذاران یا از اینکه شرکت واقعا در مرحله بعدی چقدر سرمایهگذاری میکند، مهمتر است.
اعتبار
البته، شرکتهایی هست، مثل مد و لباس لوکس، محصولات مصرفی یا سرمایهگذاری بانکی، که در آنها اعتبار اهمیت دارد. برای مثال، پی اند جی از دیرباز استاندارد جهانی طلا در محصولات مصرفی بوده است، بنابراین ورود به این شرکت -در هر شغل و پستی- برای کسی که به دنبال جلب نظر در دنیای بازاریابی یا مدیریت برند را دارد، یک پیروزی بزرگ است.
لوئیزا میخواست یک مامور خرید باشد، فقط مامور خرید، تا وقتی فهمید که قدم گذاشتن به هر شرکت خردهفروشی یا برند معروفی میتواند با شانس و اقبال بد او مصادف باشد. در نهایت او دامنه جستجوی کارش را گسترده کرد تا مشاغل مدیریت بازاریابی و برند شرکتهای ردهبالا در آلمان و سراسر اروپا را دربربگیرد. همچنین او شرکتهای غذاهای بستهبندیشده و کنسروی را نیز در دامنه جستجوهای کاریاش قرار داد. مدت زمان کوتاهی بعد از اینکه این کار را انجام داد، او با شور و شوق به من زنگ زد تا بگوید که بیش از ۵۰ فرصت شغلی پیدا کرده است.
فارغالتحصیلان دانشگاه
اگر اعتبار چیزی است که در پی آن هستید، پس دنبال شغل در شرکت معتبری بگردید که بقیه افراد آن را بشناسند، اگر این شرکت دیلیوت، دراپباکس، یا دلتا ایرلاینز باشد، میتواند بعدها به کارتان بیاید. مطمئنم که وجود اسم گلدمن ساکس در ابتدای شروع به کار در رزومهام، درهایی را بعدها رو به من باز کرد.
نگران مسائل کوچک و پیشپاافتاده نباشید. دنبال فرصتهایی باشید که به شما تجربه، اعتبار و درآمد میدهند و باور داشته باشید که در طی زمان شغل مناسبتان را پیدا خواهید کرد (یا شغل مناسبتان شما را پیدا خواهد کرد.)
درآمد
قدرت حقوق و دستمزد را هیچ وقت دستکم نگیرید. تقریبا هر کسی که میشناسم مدت زمانی را بهعنوان پیشخدمت مشغول بوده است، یا در یک کافیشاپ یا فروشگاه کار کرده است یا با حقوق ناچیز کارآموزی کرده است. در حالی که دارید دنبال شغل «مناسب» میگردید، هر کاری را که برای کسب درآمد میتوانید، انجام دهید.
وقتی که سالها پیش برای سازمان حفاظت محیط زیست درخواست شغلی فرستادم، به من گفته شد که آنها فکر میکردند که من یک متقاضی درجه یک هستم اما استخدام مسکوت ماند و میتوانست ۶ تا ۱۲ ماه طول بکشد تا مراحل استخدام را طی کنم. آنها فرض کردند که من مودبانه از استخدام شدن صرفنظر کردم اما چمدانم را بستم، به واشینگتن دیسی رفتم، با یکی از دوستانم یک آپارتمان اجاره کردم، در بانک توسعه آمریکا و جهان مشغول به کار شدم. وقتی که شغل سازمان حفاظت محیط زیست تمام شد، از اینکه این مرحله را پشت سر گذاشتم، هیجانزده شدم.
این احتمال وجود دارد که حرفه شما دچار پیچ و تابها و فراز و فرودهایی شود، که همه این پستی و بلندیها باعث میشود شغلتان جالب و چالشبرانگیز شود و در نهایت پاداشی به همراه داشته باشد.
موفقیت شغلی شما به اندازه اشتباهاتی که انجام میدهید، بستگی دارد. اولین کار وحشتناک یا یک شغل رویایی که پیدا نکردهاید فقط برای پی بردن به این موضوع است که آن شغل برای شما نبوده، همان طور که انتخابهای درستی که در طول دوران حرفهای داشتهاید، باعث موفقیت شما شده است.
نگران مسائل کوچک و پیشپاافتاده نباشید. دنبال فرصتهایی باشید که به شما تجربه، اعتبار و درآمد میدهند و باور داشته باشید که در طی زمان شغل مناسبتان را پیدا خواهید کرد (یا شغل مناسبتان شما را پیدا خواهد کرد.)
منبع: تجارت نیوز