بررسي «اعتماد» از دو تجربه يكسانسازي نرخ ارز
«هر چند يكسان شدن نرخ ارز يكي از ضرورتهاي رشد اقتصادي كشور است اما در شرايط كنوني اين امر ميتواند به بحران تورمي منجر شود.» اين ديدگاه بسياري از اقتصاددانان است كه اين روزها درباره سياستي كه اجراي آن تا پايان سال وعده داده شده، به دولت هشدار ميدهند. سياست تزريق پول كه ظرف سه سال گذشته دنبال شد، هر چند در دوران ركود اثري بر نرخ تورم نداشته اما اين امر بدان معنا نيست كه تاثير آن از بين رفته، بلكه با تغيير شرايط ميتواند دوباره اقتصاد كشور را تكان دهد. نخستين بار نيست كه طرح ارز تك نرخي در اقتصاد ايران به مرحله اجرا در ميآيد. اين سياست دوبار در دهههاي ٧٠ و ٨٠ شمسي اجرا شد؛ يك بار در دوران رياست محمدحسيني مهدوي عادلي بر بانك مركزي با شكست مواجه شد و بار ديگر توسط مرحوم دكتر محسن نوربخش موفق بود؛ يعني يك طرح با دو نتيجه متفاوت. از همين روست كه كارشناسان نسبت به نتايج اجراي اين طرح بهشدت حساس هستند و به دولت نسبت به پيامدهاي احتمالي آن هشدار ميدهند.
اقتصاد ايران و تجربه تك نرخي شدن
تحولات اين روزهاي بازار ارز به خصوص پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور امريكا، يكبار ديگر بازار ارز ايران را متحول كرد. در حالي كه در تمام دنيا اين انتخاب منجر به كاهش ارزش دلار امريكا در بازارهاي جهاني شد، در ايران قيمت ارز بالا رفت. حالا در اين شرايط دولت براي اجراي سياست ارز تك نرخي مصمم شده، چه آنكه وليالله سيف اجراي اين طرح را موجب افزايش توان صادراتي ايران ميداند. در گزارشي كه اتاق بازرگاني تهران درباره عوامل تغيير نرخ ارز در دو دهه گذشته پرداخته، آمده است: «در اقتصاد ايران، در مقاطعي يكسانسازي نرخ ارز صورت گرفته كه با توجه به عدم رعايت الزامات آن و نبود ثبات در تصميمگيريها گاهي موفق و گاهي ناموفق بوده است. براي توضيح بهتر اين موضوع ميتوان به دلايل موفقيت يكسانسازي نرخ در سال ١٣٨١ و عدم موفقيت در سال ١٣٧١ اشاره كرد. در سال ٧١، زماني تصميم به يكسانسازي نرخ ارز گرفته شد كه دولت سياست مالي انبساطي را پي گرفته بود و اين مساله در كنار عدم هماهنگي لازم در اعمال سياستها در بخشهاي گوناگون و همچنين كافي نبودن ذخاير ارزي به پاشنه آشيل اين سوگيري منجر شد. در كنار اين موارد، قوه مجريه توجه كافي به ترتيب سياستهاي اقتصادي نداشت و با توجه به اينكه چند سالي بيشتر از پايان جنگ نگذشته بود، بستر و شرايط كلان اقتصادي، شرايط مناسبي براي اجراي سياست يكسانسازي را نداشت. در سال ١٣٨١، با توجه به تجربه ١٠ سال قبل از آن متفاوت بود. دولت اصلاحات سياست پولي انقباضي را در پيش گرفته بود كه نرخ تورم را كنترل كرد، همچنين انضباط مالي و كاهش كسري بودجه، در كنار فقدان كسري تراز پرداختها وضعيت را براي اجراي سياست يكسانسازي مهيا كرده بود. در آغاز دهه ٨٠ ذخاير ارز به اندازه كافي وجود داشت كه منجر به ايجاد حساب ذخيره ارزي شده بود و در اجراي اين سياست هم دولت نظام شناور مديريت شده ارز را در پيش گرفت.» كارشناسان ميگويند، مهمترين عوامل مشكلساز در يكسانسازي نرخ ارز، عدم قطعيت در مورد آينده نرخ است كه به هيچ عنوان به سود اقتصاد و ثبات كلان سياسي و اقتصادي نيست. درواقع به گفته آنان نبود نظام تك نرخي ارز و شكاف ميان نرخ ارز رسمي و آزاد ضمن افزايش مداخلات اختلالزاي دولت در اقتصاد، باعث شكلگيري فساد و رانتهاي دامنه در كشور هم ميشود. براي جلوگيري از انحراف علامتدهي قيمتها در بازار، ارايه تصوير روشن از وضعيت نرخ ارز در اقتصاد كشور ضروري است.
تاثير نوسانات بر قيمت حقيقي ارز
گزارشها نشان ميدهد كه نرخ ارز در دهه ٨٠ بهطور سالانه تنها سه درصد افزايش پيدا كرده بود، اما در سال ١٣٩١ اين افزايش به ٩٢ درصد رسيد. شوك نرخ ارز به همراه تحريم مبادلات بانكي آسيب قابل توجهي بر بخش توليد كشور وارد كرد. عدم توازن در عرضه و تقاضاي ارز به دليل محدوديت درآمدهاي ارزي و دشوار بودن انتقال، در كنار سهم پايين صادرات غير نفتي از عوامل اثرگذاري بالاي شوك ارزي در اين دوره بود. چنانچه وفق قوانين برنامههاي توسعه كشور هر سال متناسب با تفاوت نرخ تورم داخلي و خارجي، نرخ ارز افزايش مييافت و توزيع متوازني از افزايش نرخ ارز در سالهاي گذشته صورت ميگرفت، بيترديد منافع آن نه تنها به توليدكنندگان، صادركنندگان و ساير فعالان اقتصادي ميرسيد بلكه از شدت ضربه تحريم بر اقتصاد كشور ميكاست. در بسته خروج غير تورمي از ركود دولت آمده بود: « سياستهاي ارزي دولت در سال ١٣٩٣ بر مبناي كاهش نوسانات نرخ ارز، حفظ رقابتپذيري بنگاههاي داخلي مقابل بنگاههاي خارجي، زمينهسازي براي اجراي برنامه يكسانسازي نرخ ارز تا پايان سال ١٣٩٤ و تسهيل دسترسي به خدمات ارزي استوار است.» با اين وجود همچنان بازار ارز كشور وضعيت مطلوبي ندارد و عدم قطعيت در مورد آينده آن وجود دارد و هنوز هم نرخ ارز تك نرخي نشده است. بررسي روند سياستهاي ارزي كشور نمايانگر اين است كه با وجود تجربه گذشته درخصوص ناكارآمدي رژيم ارزي چندگانه، اتخاذ سياستهاي نامتناسب اقتصادي و ارزي موجب نوسانات قابل توجه شده است. اكنون پس از برجام، شرايط براي رشد صادرات مهيا شده اما تحليل اين مساله مستلزم يكسانسازي و واقعي كردن نرخ ارز است. هر چند در برنامه پنجم توسعه ذكر شده كه نرخ ارز متناسب با اختلاف تورم داخل و خارج تعديل ميشود؛ اما مهم محقق نشده كه منجر به كاهش نرخ ارز حقيقي در كشور شده است. نتيجه كاهش نرخ ارز حقيقي ضعيف شدن بخش خارجي اقتصاد و كاهش رقابتپذيري در سطح بينالمللي است. در شرايط فعلي اين مساله با كاهش رشد شاخص قيمت كالاهاي خارجي همراه شده كه اين عوامل باعث اخلال در روند رشد صادرات كالا نيز شده است. بررسيها نشان ميدهد كه افزايش نرخ نه تنها آسيب چنداني به كل صنعت كشور وارد نميكند، بلكه ميتواند باعث افزايش درآمد صادراتي در بسياري از صنايع شده و از اين راه ارزش افزوده كل صنعت را ارتقا دهد. از طرفي افزايش نرخ ارز متناسب با تورم داخل و خارج، تاثير زيادي بر سطح عمومي قيمتهاي داخلي ندارد؛ به گونهاي كه هر ١٠ درصد افزايش نرخ ارز تنها ٦/٢ درصد نرخ تورم را افزايش دهد. لذا براي آنكه بتوان سرمايهگذاري خارجي جذب كرد و صادرات را افزايش داد؛ ضروري است ترتيبي اتخاذ شود كه يكسانسازي نرخ ارز هر چه سريعتر اجرايي شود.
ترديد اصلي نسبت به تك نرخي كردن
در اين ميان برخي كارشناسان هم با اشاره به افزايش بيش از ٩١درصدي نقدينگي ظرف سه سال گذشته و افزايش بيش از ٤٨ درصد پايه پولي، يكسانسازي نرخ ارز را عامل تورم افسار گسيخته در كشور ميدانند. اين كارشناسان باور دارند كه يكسانسازي خواه ناخواه با خود تورم به همراه ميآورد و اين امر در شرايط كنوني كشور ثبات اقتصادي را زير سوال خواهد برد. به بيان ديگر، هنگامي كه در شرايط ركود اقتصادي، نقدينگي سالانه ٣٠ درصد افزايش پيدا ميكند، تاثير تورمي خود را به جا نميگذارد بلكه شرايط تورمي را انباشت ميكند تا در دوره رونق خود را نمايان سازد.