کتاب اقتصاد تحریم نفت: جدال بر سر تجربه مصدق
نوشته گروه نویسندگان،
مترجم: بهرنگ رجبی،
انتشارات دنیای اقتصاد، 1394
تعداد صفحات: ۱۴۴ صفحه
قیمت: ۱۰ هزار تومان
معرفی کتاب توسط ناشر
کتاب «اقتصاد تحریم نفت: جدال بر سر تجربه مصدق» ترجمه و گردآوری بهرنگ رجبی از مجموعه مقالاتی است که توسط افرادی چون پاتریک کلاسن، سیروس ساسانپور، کامران دادخواه، محمدقلی مجد و حاجمحمد نمازی نوشته شده و توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر خواهد شد.
این کتابِ مختصر شرحِ مباحثهای است میانِ اقتصاددانانی از طیفهای مختلفِ فکری دربارهی میزانِ توفیقِ تدابیری که محمد مصدق برای رویارویی با تحریمِ نفتیِ حاصل از ملی کردنِ صنعتِ نفتِ ایران در پیش گرفت. ملی کردنِ صنعتِ نفت در ایران عملی قهرمانانه انگار شد اما فراتر از این مرزها، قَدَرقدرتانی جهانی آن را تهدیدی برای منافعِ خود و شاید مهمتر، آغازِ روندی میدیدند که میتوانست همهی دنیا را درنوردد و به ملی شدنِ منابعِ طبیعی همهی کشورهای محروم و توسعهنیافته بینجامد. طبیعی بود که به مقابله برآیند و مهمترین ابزارشان برای اِعمالِ فشار، تحریم بود. حالا بیشتر از شش دهه بعدِ همهی آن منازعات و نتایج و پیامدهایش، مرورِ تجربهی قبلی حتماً بیفایده نیست.
نخستین مقالهی کتاب را پاتریک کلاسِن و سیروس ساسانپور بهسفارشِ بانکِ جهانی و صندوقِ بین المللیِ پول نوشتهاند. هر دو از مشاوران ِاین دو نهاد بودهاند و نتیجهی تحقیقشان در فوریهی 1987 منتشر شد. نظریهی محوریِ بحثشان این است که هر کشوری در مواجهه با فشارهای اقتصادیِ بینالمللی، جهتِ تطبیق با شرایطِ تازه تغییراتی در سیاستهای داخلیاش میدهد که اگر این روند هوشمندانه و بهسامان پیش برود، فشارها عملاً بیاثر خواهند شد و سرنوشتِ بازی در جایی دیگر رقم خواهد خورد، پای میزِ مذاکره، یا چنان که در موردِ ایران شد، در خیابان و با کودتای نظامی.
مقالهی دومِ کتاب اگرچه یک سالی بعدتر منتشر شد اما واکنشی به اولی نیست. هدفِ نوشتهی کامرانِ دادخواه، استادیارِ آنزمانِ دانشگاهِ نورثایستِرنِ بوستُن، همانی است که کلاسِن و ساسانپور داشتند، بررسیِ کارآمدیِ اقداماتِ واکنشیِ مصدق در برابرِ فشارهای غرب، اما او اگرچه از بسیاری دادهها و اسنادِ مشترک استفاده میکند اما به نتیجهای کمابیش معکوس میرسد و نهایتاً نتیجه میگیرد اگر کودتا هم نشده بود باز فرقی نمیکرد: دولتِ مصدق بختی برای دوام نداشت و دیر یازود زیرِ فشارها درهم میشکست و اگر قدرتهای خارجی هم کنار مینشستند، مردمِ ناراضیِ داخل کنارش میزدند.
مقالهی سوم که هفت سالی بعدِ این دو مقاله نوشته شده، بررسیِ تطبیقیِ نتایجی است که نویسندههای قبلی بر اساسِ دادههایی مشترک ارائه دادهاند. محمدقلی مجد روشهای استفاده از اطلاعات، تخمینها، و محاسباتِ هر دو مدعا را میسنجد، با کمکِ منابعی دیگر درستیِ پیشفرضهای هرکدام را میآزماید، و به دلایلی میپردازد که چرا در مواردی بعضی دادهها نادیده گرفته شده یا تحریف شدهاند. مقالهی مجد بحثِ فنیِ اقتصاددانهای قبلی را بهروز میکند، با بحرانهای تازهترِ گریبانگیرِ نفتِ ایران پیوند میزند، و در انتها روی دلالتهای امروزین و بعضاً خطرناکِ برخی ادعاها در موردِ توانِ داخلیِ تأکید میگذارد.
مقالهی چهارمِ کتاب را کامران دادخواه پنج سال بعدِ انتشارِ متنِ مجد نوشت و هرچند اشارههایی به هر سه نوشتهی پیشین دارد اما بنایش بر متنی است که بهتازگی در تحقیقاتش برخورده بود، نامهای متعلق به تیرماهِ 1330 از حاجمحمد نمازی، دوست و مشاورِ شاه در امورِ مربوط به نفت، خطاب به حسین علا، وزیرِ وقتِ دربارِ. دادخواه اگرچه از کسی اسم نمیبَرد اما روی سخنش با منتقدانی است که طیِ همهی این سالها برخوردی چون برخوردِ او را بیتوجهی به شرایطِ خاصِ آن زمانه خواندهاند، اینکه تحلیلهای او صرفاً بر مبنای نتایجِ اتفاقات است و آنزمان نمیشده تحولاتِ بعدی را حدس زد و کاری دیگر کرد، و از این مدعا هم نتیجه میگیرند که در آن ظرفِ زمانی، مواضع و اقداماتِ مصدق درستترین تصمیمهایی بوده که میشد گرفت. دادخواه در ردِ این مدعا رئوسِ نوشتهی نمازی را مرور میکند که بسیاری از تحلیلهای بعدیِ او را پیش از وقوعِ همهی اتفاقاتِ بعدی هشدار داده و نخستوزیر را نه به رویارویی و سرکشی بلکه به مچ انداختن پای میزِ مذاکره فراخوانده بوده.
پیوستِ پایانیِ کتاب هم متنِ کاملِ همان نامهی حاجمحمد نمازی است، که کمک میکند به سنجشِ نوشتهی دومیِ دادخواه و مدعاهای همهی آن منتقدانِ پیشین.
کتابی است کوچک دربارهی مسئلهای آنقدر خطیر و مهم و اثرگذار که تا همین امروز ممتد شده و سیاستِ ایران زیرِسایهاش مانده. ادعای زیادی هم ندارد؛ اگر ذهنِ مخاطبانش را اندکی روشنتر کند، به مقصودش رسیده.
معرفی کتاب توسط دکتر علی سرزعیم
منتشره در سایت الف کتاب، 18 خرداد 1395
شاید بسیاری از ایرانیان تصور کنند که تنها در سالهای اخیر بوده است که ایران دچار تحریم نسبتاً شدید شده است ولی واقعیت امر آنست که کشور عزیز ما یک بار دیگر هم چنین تجربهای را از سر گذراند و آن وقتی بود که مصدق تصمیم به ملی کردن صنعت نفت گرفت. این اقدام مصدق واکنش انگلیس را به دنبال داشت و برای منصرف کردن ایران انگلیس تصمیم گرفت تا تحریم نفتی ایران را در دستور کار قرار دهد و مانع شود تا کشورهای دیگر هم از ایران نفت خریداری کنند و محدودیتهایی را نیز در استفاده ایران از پوند استرلینگ برقرار کرد. این امر موجب شد تا درآمد ارزی ایران به شدت کاهش یابد. سوالی که بلافاصله مطرح میشود این است که این تحریم بر اقتصاد ایران در آن زمان چه اثری داشته و واکنش دولت وقت در برابر آن چه بوده است. همچنین باید توجه داشت که یک فرضیه نیز در میان سیاستمداران وقت و حتی تاریخنگاران مطرح است و آن اینکه اثرات این تحریم چنان شدید بوده که راه را برای سقوط مصدق باز کرده است. در مقابل گروهی از هواداران مصدق معتقدند که وی در آن مقطع الگویی از حکمرانی کارآمد را به نمایش گذاشت. واقعیت امر کدام است؟ کتاب «اقتصاد تحریم نفت» پاسخی است به این سوال مهم و تاریخی. حسن این کتاب آنست که به ما ایرانیان کمک میکند تا به شخصیتهای تاریخی نگاهی ورای گرایشات سیاسی داشته باشیم و به جای اینکه در دایره حب یا بغض شدید نسبت به آنها قرار گیریم، اقدامات و تصمیمات اجرایی آنها در عرصه حکمرانی را نیز مدنظر قرار دهیم. برای اینکه قادر به چنین کاری شویم ناگزیر هستیم از اینکه به آمار و ارقام مراجعه کنیم و روشن است که رجوع به آمار و ارقام زمینهای فراهم خواهد کرد تا نگرشها از حالت احساسی بیرون آید و جنبه خردمندانه پیدا کند.
کتاب اقتصاد تحریم نفت مشتمل بر چند مقاله است که مواضع مختلفی در قبال این موضوع دارند. یک دلیل اختلاف مواضع آنها این است که آمار رسمی از حسابهای ملی تنها از سال 1338 تدوین و منتشر شد و نویسندگان مقالات از منابع مختلفی برای تخمین آمارهای کلان آن مقطع استفاده کردهاند. مقاله اول به تفصیل نشان میدهد که واکنشهای دولت مصدق به کاهش درآمدهای نفتی به شکل تغییر هزینههای دولت، تغییر نرخ مالیات و تعرفه واردات و همچنین تغییر نرخ ارز موجب گردید تا تحریمها اثر فلجکنندهای بر اقتصاد ایران نداشته باشد. جمله کلیدی در این مقاله چنین است: «دولت به هیچ وجه تاثیر مشکلات خارجی را که ایران داشت از سر میگذراند، دست کم نگرفت و اقدامات اصلاحی را هم به امید به نتیجه رسیدن مذاکرات در مورد ملی کردن نفت به تاخیر نینداخت به عکس دولت کوشید و تا حد زیادی هم توانست به عامه مردم بفهماند که سیاستهای تطبیقی شان و سختگیرانه اجتناب ناپذیرند و اینکه به تاخیر انداختن این سیاستها در بلندمدت حتی بیشتر به ضرر اقتصاد خواهد بود». مقاله دوم متعلق به دکتر کامران دادخواه است و ایشان در این مقاله تلاش میکند با بهرهگیری از دادههایی دیگر به نتیجهای خلاف مقاله اول دست یابد. ایشان به طور مشخص نشان میدهد که سیاستهای به کار گرفته شده توسط دولت وقت تورم زا بود و مردم عادی تبعات منفی این تورم را متحمل شدند و همین امر به سرنگونی مصدق از قدرت کمک کرد. مقاله سوم، مقاله مختصری است که منابع آماری دو مقاله قبل را مورد کنکاش قرار میدهد. مقاله چهارم مبتنی است بر نامهای از شخصی به نام نمازی به یکی از یاران مصدق به نام حسین مکی. در این نامه آقای نمازی برای مصدق تبیین میکند جدالی که وی در ملی کردن صنعت نفت شروع کرده فاقد توجیه اقتصادی است. این نامه از آن جهت اهمیت دارد که اطرافیان مصدق از جمله حسین مکی همواره وی را متقاعد میکردند که ورود ایران به عرصه جدل با انگلیس بر سر ملی کردن صنعت نفت موجب خواهد شد تا در نهایت کشور به لحاظ اقتصادی منتفع شود. یکی از مفروضات آنها این بود که اقتصاد جهانی چنان به نفت ایران وابسته است که نخواهد توانست تاب تحریم نفت ایران را بیاورد و این تحریم شکست خواهد خورد. این نامه سعی میکند تا به تفصیل و دقت نشان دهد که بسیاری از این پیشفرضها صحیح نیست و در عمل نادرست از آن درخواهد آمد. مقاله چهارم گزارشی از این نامه ارائه میکند و در پایان کتاب اصل این نامه آورده شده است.
کتاب چندان حجیم نیست و در مجموع 143 صفحه است که بخشی از صفحات به ارجاعات و پانویسها اختصاص دارد. مطالب کتاب بسیار روان است و خیلی فنی نیست و کتاب از ترجمه خوبی برخوردار است و شاید تنها یک اشکال در ترجمه وجود داشته باشد و آن این که احتمالا adjustment policy را سیاست تطبیقی ترجمه کرده در حالیکه ترجمه صحیح سیاست تعدیل است. کتاب از طبع خوب و زیبایی برخوردار است و تفاوت نظر هر مقاله جذابیتی برای کتاب به وجود آورده که خوانندگان را به دنبال کردن مباحث متقاعد میکند. خواندن این کتاب را به همه علاقهمندان تاریخ معاصر توصیه میکنم.