یکی از بزرگترین و شاید مهمترین مشکلات اقتصاد ایران آن است که وابسته به نفت است. اقتصاد نفتی موجب شده است که به تعبیر رهبر انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان، این منبع خدادای را «از زیر زمین بکشیم بیرون، خام خام بفروشیم به دنیا، پولش را بگیریم و صرف امور جاری کشور بکنیم.» از نظر ایشان یکی از راهکارهای برونرفت از این وضعیت، آن است که سازوکار نظام مالیاتی در کشور را سامان دهیم: «قلم اوّل از کارهای مهمّی که باید انجام بگیرد، این است که بودجهی کشور، ادارهی دولت، بهوسیلهی درآمدهای از درون مردم باشد، یعنی از همین مالیات، که مالیات هم مربوط میشود به تولید و کسب و کار.» دکتر محمد قاسمی، معاون پژوهشهای اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس و یکی از کارشناسان خبره در حوزهی بودجه است. محمد حسین وزارتی با این اقتصاددان دربارهی وابستگی بودجهی کشور به نفت، و همچنین دلایل اهمیت اخذ مالیات، به گفتوگو نشسته است.
ما در طول این دو دهه، بارها از سوی مسئولین عالیرتبهی نظام شاهد تأکیداتی بودهایم مبنی بر کاهش وابستگی اقتصاد و بودجه به نفت، اما این اتفاق نیفتاده است. شما دلیل آن را چه میدانید؟
در ابتدا باید روشن کنیم که وابستگی به نفت عارضه است یا خودِ آن مشکلی که قرار است حل شود. از دیدگاه کارشناسی، وابستگی به نفت، یک عارضه است و نه خود مشکل. به این دلیل که دولت (البته منظور از دولت تنها قوهی مجریه نیست، بلکه کل حاکمیت است)، مجموعهای از وظایف را برعهده دارد و در حال انجام این وظایف است، ما باید راجعبه شیوهی تأمین مالی منابع یا تجهیز منابع برای انجام این وظایف، گفتوگو کنیم.
ما در کشور دچار مسئلهای هستیم که انتظار میرفت با پیروزی انقلاب اسلامی، برطرف شود. متأسفانه سیر تحولات تاریخی، فرهنگی را ساخت که شما اوج آن را در زمان پهلوی دوم میبینید؛ و آن اینکه دولت رجوع چندانی به مردم برای گرفتن مالیات نداشت و از درآمد نفت استفاده میکرد، برای اینکه برای خود مشروعیت ایجاد کند.
زمانی که نفت به مفهوم گسترده وارد اقتصاد شد، عملاً دولتها شروع به گسترش وظایف خودشان کردند. به بیان سادهتر، قیدی در خرج کردن وجود دارد، چه برای خانوار خصوصی و چه برای دولتها، که آن قیدِ بودجه و منابع است. بدین معنا که هر خانوار کارهایی میتواند انجام دهد که در محدودهی بودجهاش باشد. یک دولت هم همین است. در جایی که نفت وجود ندارد، بهطور طبیعی قید محدودهی وظایف آنها بهاندازهی مالیاتی است که میتوانند از مردم بگیرند، ولی این قید از زمانی در کشور ما کمرنگ شد؛ عمدتاً از دههی چهل. قبل از آن هم نفت وجود داشت، اما از بودجه جدا بود. یک شورای عالی برنامه وجود داشت که این منابع نفتی را صرفاً در طرحهای عمرانی صرف میکرد. از دههی چهل با تجمیع بودجهی جاری و عمرانی در سازمان برنامه و بودجه، منابع حاصل از نفت هم با بقیهی منابع دولت ادغام شد. به این ترتیب، قید منابعی که قبلاً برای تعریف وظایف دولت وجود داشت، با توجه به اینکه روند درآمدهای نفتی هم روندی صعودی داشت، عملاً برداشته شد. در نتیجه و بهتدریج، مجموعه وظایفی برعهدهی دولتها گذاشته شد که با منابعی که از اقتصاد ملی جمع میشود، مانند مالیات، نمیتوانیم این مجموعه وظایف را پوشش دهیم.
بُعد دوم هم این است که وجود درآمد نفتی موجب شده است ما نتوانیم برای عموم مردم هزینهی تأمین کالاها و خدمات عمومی را بهصورت شفاف و روشن بیان کنیم؛ یعنی کسی که فرزندش به مدرسه میرود یا کسی که بیمار خود را به بیمارستان میبرد و کسی که خدماتی در حوزهی امنیت، در حوزهی قضایی و... دریافت میکند، واقعاً تصور دقیق ندارد که آن کار چقدر برای دولت هزینه دارد. این هم در طول زمان موجب شده است که مردم آمادگی برای مشارکت در تأمین هزینههای دولت نداشته باشند. به دلایل مزبور، با یک عارضهی وابستگی به نفت مواجهیم که چون راجعبه دلایل ایجاد این عارضه، هدفگیری نکردهایم و راجعبه خود عارضه هدفگذاری کردهایم، به نتیجه نرسیدهایم.
یک تلقی در جامعه وجود دارد و آن اینکه دولتها خیلی بدشان نمیآمده و نمیآید که از نفت در بودجه استفاده کنند.
طبعاً نه تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا، دولتها بدشان نمیآید از این منابع استفاده کنند؛ یعنی اگر سراغ منطق خودمان برویم، طبعاً همهی مردم دوست دارند بالاترین سطح آموزش، بهترین سطح بهداشت و درمان، بالاترین مزایای بازنشستگی، بهترین سطح امنیت و در حقیقت همهی آن چیزی که ما بهعنوان کالاهای عمومی و... از آن یاد