وقتی ویروس شروع به گسترش کرد، سیاستمداران، سیاستگذاران و بازارها بر اساس اطلاعاتی که درباره بیماریهای همهگیر در تاریخ در دست داشتند، تنها نظارهگر بودند به این امید که راه حل اولیه، یعنی همان حفظ فاصله اجتماعی که هم موثرتر بود و هم کمهزینهتر، جواب دهد. اما حالا، همزمان که بیماری در مسیر خود پیش میرود، هزینههای اقتصادی بیشتر شده و پیشبینی آینده تقریبا غیرممکن، چرا که ابعاد این بحران هم بیسابقه است و هم ناشناخته. در این دوره ابهامآمیز، صحبت درباره رکود جهانی باعث میشود اوضاع را کمی شفافتر ببینیم و از تعیین انتظارات و پیشبینیها در شرایط رشد اقتصادی منفی، کمی فراتر برویم. مهمترین مسائلی که باید به آنها بپردازیم از این قرارند: مسیر شوک و احیا به چه شکلی خواهد بود؟ آیا اقتصادها قادر به بازگشت به سطح خروجی اقتصادی قبل از کرونا خواهند بود؟ آیا امکان بازگشت به نرخ رشد قبلی وجود خواهد داشت؟ آیا از بحران کرونا، یک میراث ساختاری به جای خواهد ماند؟ به عبارت دیگر، آیا این بحران، ممکن است ساختار اقتصاد را برای همیشه تغییر دهد؟
دورنمای تاریکتر، دید کمتر
طرح فاصلهگذاری اجتماعی، تنها راهکار موثر و شناخته شده برای مقابله با این بیماری، برای مدت معینی جواب خواهد داد. در استان هوبی چین، از این راهکار استفاده نشد، اما بقیه شهرهای چین از آن غافل نشدند. در ایتالیا و سایر کشورهای اروپایی نیز، این روش در ابتدا جدی گرفته نشد. در ایالاتمتحده که در روزهای اول، هنوز با محدودیتها و کمبود کیت مواجه بود نیز، این روش چندان جدی گرفته نشد. همزمان با تکثیر بیماری، فاصلهگذاری اجتماعی باید بهطور گستردهتر و برای مدت طولانیتر و بهصورت یک قانون به اجرا درآید تا همان قدر موثر باشد که ویروس، روی اقتصاد تاثیر گذاشته و باعث توقف فعالیتهای اقتصادی شده.
احتمال موج جدید ابتلا به کرونا همچنان وجود دارد این یعنی حتی کشورهایی که در مهار بیماری، نسبتا عملکرد سریعی داشتهاند، هنوز هم در خطرند: هر زمان که فعالیتهای اقتصادی را دوباره از سر بگیرند. در اواسط ماه مارس، گزارشها حاکی از شیوع مجدد ویروس در سنگاپور و هنگکنگ بود. به همین علت، تنها گذر زمان مشخص میکند که آیا واکنشهای اولیه و تهاجمی این کشورها برای مقابله با ویروس، نتیجهبخش بوده یا نه.
در حال حاضر، دورنمای اقتصادی برای کشورهایی که دیر دست به کار شدهاند، اصلا خوشایند نیست و همین باعث شده سیاستمداران، سیاستگذاران و بازارهای مالی، غافلگیر و سردرگم شوند. اتفاقی را که طی دو ماه گذشته افتاده هیچ کس پیشبینی نمیکرد و در محاسبات ریسک هیچ سازمانی، نیامده بود. در حال حاضر، پیشبینیها هیچ کمکی نمیکنند. مثلا آمارها تخمین میزدند که درخواست کمک هزینه بیکاری در ایالاتمتحده در هفته آخر مارس، حدود 6/ 1 میلیون خواهد بود اما بعد از ماجرای کرونا، این رقم به 28/ 3 میلیون افزایش یافت که در تاریخ بیسابقه است. پیشبینیها که حتی در حالت ایدهآل هم قابل اعتماد نیستند، حالا کاملا مشکوک به نظر میرسند، بهخصوص که جنبههای ناشناخته این بحران، یکی دو تا نیست، از جمله:
- ویژگیهای ویروس هنوز کامل شناخته نشده و ممکن است تغییر کند.
- نقش بیمارهای بدون علائم، هنوز کاملا معلوم نیست.
- بنابراین، نرخ واقعی ابتلا و ایمنی هنوز نامشخص است، بهخصوص وقتی امکانات برای تست، محدود است.
- در واکنشهای سیاستی، ناهماهنگی، تاخیر و خطاهایی وجود خواهد داشت.
- واکنشهای شرکتها و خانوارها نامشخص است.
شاید تنها چیزی که با اطمینان میتوان گفت این است که هر گونه تلاشی بر اساس برآوردهای قطعی، شکست خواهد خورد. اما ما فکر میکنیم که آزمایش سناریوهای مختلف، در این فضای گرگ و میش، میتواند ارزشمند باشد.
آزمایش: این شوک چه شکلی است؟
رکود، یک مفهوم مبهم و دوگانه است. تنها چیزی که به ما میگوید این است که پیشبینیها، دستکم برای دو فصل متوالی، از رشد مثبت به رشد منفی تبدیل شده. به اعتقاد ما، سوال اصلی، حول محور «شکل شوک» است که ما نامش را «هندسه شوک» و میراث ساختاری آن گذاشتهایم. چه عامل یا عواملی، مسیر اقتصاد یک کشور پس از شوک را تعیین میکنند و بحران کووید-19، به کدام یک نزدیکتر است؟ برای آنکه تصویر بهتری داشته باشیم، بیایید یک شوک را در نظر بگیریم: بحران مالی جهانی در سال 2008-2007. و ببینیم چطور این بحران در سه کشور به رکود منجر شد (در شکل زیر میبینیم روند پیشرفت و بهبود این کشورها کاملا با هم متفاوت بود):
- کانادا، نمودار V شکل: در سال ۲۰۰۸، کانادا از یک بحران بانکداری جلوگیری کرد: گردش اعتبار، همچنان ادامه داشت، و اختلال قابل توجهی در تشکیل سرمایه ایجاد نشد. جلوگیری از یک فروپاشی عمیقتر، کمک کرد که نیروهای کار در اشتغال بمانند و از کمبود مهارتها جلوگیری شود. تولید ناخالص داخلی کاهش یافت، اما پس از مدتی به میزان قبل از بحران بازگشت. این یک نمونه از نمودار شوک V شکل است که تولید ناخالص در آن برای مدتی جابهجا شده، اما رشد به مرور به مسیر قبلی خود برگشته است.
- آمریکا، نمودار U شکل: مسیر ایالاتمتحده به میزان قابل توجهی متفاوت بود. رشد اقتصادی به سرعت افت کرد و هرگز به مسیر قبل از بحران بازنگشت. توجه کنید که «نرخ رشد» بهبود یافت (چون شیب رشد اقتصادی در هر دو حالت، یعنی قبل و بعد از بحران، یکی است) اما فاصله میان مسیر قبلی و مسیر فعلی، همچنان زیاد است که نشاندهنده خسارتی است که یک بار و برای همیشه، به بخش «عرضه» وارد شد و کاهش بازده اقتصادی را بهدنبال داشت، آن هم برای مدتی نامعلوم. این، ناشی از یک بحران بانکداری عمیق بود که واسطهگری مالی و اعتباری را مختل کرد. رکود، همزمان با پیشرفت، ضربات بیشتری به عرضه و بهرهوری نیروی کار وارد کرد. وضعیت آمریکا در سال ۲۰۰۸، نمونه یک نمودار U شکل است که در مقایسه با نمودار کانادا، بسیار هزینهبر است.
- یونان، نمودار L شکل: یونان، آخرین مثال و تا الان، بدترین نمونه است. این کشور نه تنها هرگز بهبود نیافته و به بازده اقتصادی سابق برنگشته، بلکه نرخ رشدش رو به کاهش گذاشته. فاصله میان مسیر قبلی و فعلی در حال افزایش است. این یعنی بحران، آسیب ساختاری پایداری به بخش عرضه وارد کرده. یونان میتواند نمونه بارز یک نمودار L شکل باشد که تاکنون، نموداری مخربتر از آن نداشتهایم.
حالا سوال اینجاست که چه چیزی «هندسه شوک» را شکل میدهد؟ عامل کلیدی و تعیینکننده، «توانایی شوک در ایجاد اختلال در بعد عرضه است»، بهطور مشخص در تشکیل سرمایه. وقتی واسطهگری اعتبار مختل میشود و ذخیره سرمایه، رشد نمیکند، احیای اقتصادی روند کندی خواهد داشت، کارکنان از نیروی کار خارج میشوند، مهارتها از بین میروند و بهرهوری با افت مواجه میشود. اینجاست که شوک، ساختاری میشود. اما شوک ناشی از کرونا در کدام گروه قرار میگیرد؟ شدت شوک، بر اساس ویژگیهای اصلی ویروس، سیاستهای اعمالشده و رفتار مشتریان و شرکتها در مواجهه با این فاجعه، تعیین خواهد شد. اما شکل شوک را، «توانایی ویروس در ضربه زدن به بخش عرضه» تعیین میکند. در حال حاضر، نمودار V و U محتمل هستند.
مکانیسم خسارت
با در نظر داشتن سه نمودار ذکر شده، دو سوال درباره شوک کرونا به ذهنمان میرسد:
- خسارت به عرضه چه مکانیزمی دارد؟
- برای جلوگیری از این خسارت چه سیاستی باید اعمال شود؟
معمولا بحرانهای مالی، بخش عرضه اقتصاد را فلج میکنند. در طول تاریخ، چنین بحرانهایی به وفور یافت میشوند و سیاستگذاران خوب میدانند چطور با آنها برخورد کنند. اما بحران کرونا به حوزه اقتصاد واقعی وارد شده (یعنی آن بخشی از اقتصاد که کالا و خدمات تولید میکند، نه بخش خدمات مالی و بانکداری و بازار سهام و...) و مشکلات بیسابقهای در نقدینگی و سرمایه این بخش ایجاد کرده. بیایید نگاه دقیقتری به دو مسیری بیندازیم که کووید-19 از طریق آنها آسیب ساختاری وارد میکند، در یک سناریوی U شکل:
- ریسکهای سیستم مالی: شوک کرونا همین حالا استرس زیادی به بازارهای سهام وارد کرده و واکنش قدرتمند بانکهای مرکزی را بهدنبال داشته. اگر مشکلات نقدینگی ادامه داشته باشد و مشکلات اقتصاد واقعی به کاهش ارزش داراییها منجر شود، مشکلات سرمایهای به وجود خواهند آمد.
- «انجماد» اقتصاد واقعی برای مدت طولانی: ماهها رعایت فاصله اجتماعی ممکن است تشکیل سرمایه، نرخ مشارکت نیروی کار و رشد بهرهوری را مختل کند. برخلاف بحرانهای اقتصادی، انجمادی با این گستردگی که به بخش عرضه آسیب میرساند، باعث میشود شرایط برای سیاستگذاران، مبهم و ناشناخته باشد.
نوآوری از درون شوک
باید بدانید که ممکن است هیچ یک از سناریوهای ذکر شده اتفاق نیفتند. هیچ یک از این سناریوها، اجتنابناپذیر و خطی و در همه مناطق، یکسان نیستند. تجربههای کشورها کاملا با هم متفاوت است، به دو دلیل: برگشتپذیری ساختار اقتصادها و میزان ضربهگیری در برابر شوک (اسمش را میگذاریم سرنوشت) و توانایی محققان پزشکی و سیاستگذاران در مواجهه با چالشهای بیسابقه از طریق روشهای جدید (اسمش را میگذاریم نوآوری). آیا کشورها میتوانند اقدامات نوینی را با سرعت بیسابقه انجام دهند تا مجبور نباشند بین جان مردم یا فلاکت اقتصادی، یکی را انتخاب کنند؟
از نظر پزشکی: روشن است که واکسن میتواند نیاز به فاصله اجتماعی را کاهش دهد و فشار این سیاست، روی اقتصاد جهانی کمتر شود. اما واکسن احتمالا به این زودیها تولید نخواهد شد پس باید روی نوآوریهای تدریجی در چارچوب محدودیتهای فعلی تمرکز کرد.
نوآوریهای پزشکی طیف وسیعی را شامل میشوند: از لحاظ درمانی، درمانهای فعلی ممکن است در مقابله با این بیماری موثر باشند. بعضی از درمانها در حال حاضر در دست بررسی هستند. در سوی دیگر طیف، به نوآوریهای سازمانی نیاز هست تا فضا و ظرفیتی ایجاد شود که پاسخگوی تقاضای منابع باشد، مثل مجهزسازی کارشناسان پزشکی، تغییر کاربری فضاها برای درمان و تغییر در اولویتبندی مراقبتهای پزشکی و در اولویت قرار دادن بحران کرونا. از نظر اقتصادی: در ایالاتمتحده، تاکنون ۲ تریلیون دلار تحت عنوان بسته تشویقی در نظر گرفته شده تا ضربه این بحران کمتر شود. اما نوآوری در زمینه سیاستها نیز لازم است. مثلا، بانکهای مرکزی معمولا طرحی به نام «پنجرههای تنزیل» را اجرا میکنند، که یعنی اعطای وامهای سریع و نامحدود به بانکهای تجاری و سایر موسسات مالی، برای حصول اطمینان از این که مشکلات مربوط به نقدینگی، باعث فروپاشی نظام بانکی نشود. چیزی که در حال حاضر نیاز داریم، یک پنجره تنزیل در حوزه «اقتصاد واقعی» است تا نقدینگی نامحدود در اختیار خانوارها و شرکتها قرار گیرد. این روزها دورنمای سیاستگذاریها پر از ایدههای ارزشمند است: یکی از این ایدهها، اعطای وام بدون بهره به خانوارها و شرکتها برای بازه بحران و بازپرداخت در مدت زمانی سخاوتمندانه است: تمدید مهلت پرداخت وام برای وامگیرندگان مسکونی و تجاری یا فشار بر بانکها برای تامین مالی یا بازبینی مهلت پرداخت وامهای فعلی. چنین نوآوریهایی میتواند تاثیر بسزایی در کاهش ضربه این بحران بر بخش عرضه داشته باشد. اما اعمال این سیاستها باید سریع و کارآمد باشد. ما معتقدیم که با این نوآوریها میشود از وقوع یک نمودار U شکل تمامعیار جلوگیری کرد و مسیر را به شکل یک نمودار V طی کرد. اما راه سختی در پیش است و بدون نوآوری، شانس ما برای تحقق این سناریو بسیار کم است.