اکونومیست در سرمقاله تازهترین شمارهاش، به موضوع انتخاب دشوار سیاستمداران میان زندگی، مرگ و اقتصاد در مواجهه با کرونا پرداخته است. هر کشورِ درگیر با این ویروس مرگبار نسخه متفاوتی را برای مهار آن در نظر گرفته که البته برخی از آنها بههیچوجه منطقی نیستند.
تصور کنید در بیمارستان با دو بیمار مبتلا به کرونا مواجه هستید، اما فقط یک دستگاه تنفس موجود است. این اتفاقی است که در هفتههای پیش رو در نیویورک، پاریس و لندن رخ خواهد داد؛ همانطور که در لمباردی ایتالیا و مادرید، پزشکان و پرستاران میان این انتخابها سردرگم شدند.
بهزودی بخش تریاژ بیمارستانها با انتخابهای بسیار دشواری مواجه خواهند شد. پزشکان باید تصمیم بگیرند که چه کسانی معالجه شوند و چه کسانی بدون معالجه مراکز درمانی را ترک کنند. بهبیان سادهتر: چه افرادی زنده بمانند و چه افرادی (احتمالا) بمیرند.
اکونومیست در سرمقاله جدیدش نوشته است: بیماری همهگیر کووید-۱۹، موسوم به کرونا در سراسر جهان در حال طغیان است و انتخابهای دردآور اینچنینی، یکی پس از دیگری از راه میرسد.
بهعنوان مثال، آیا پزشکان باید منابع پزشکی بیشتری را به بیماران کرونا اختصاص بدهند یا به افرادی که از بیماریهای دیگر رنج میبرند؟ آیا بیکاری و ورشکستگی هزینههایی است که ارزش پرداختن دارد؟ اگر دارد تا چه حد؟ اگر قرنطینه و رعایت فاصله اجتماعی نتواند از مهار این بیماری جلوگیری کند، این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟
آمریکا بیش از ۲۰۰ هزار مورد ابتلا را ثبت کرده و نرخ مرگومیر در این کشور در مقایسه با چین ۵۵ درصد بیشتر بوده است.
اندرو کوموئو، شهردار نیویورک اخیرا گفته است: «نمیتوان برای حیات انسان معادل دلاری در نظر گرفت.» این فریاد مرد شجاعی است که ایالتش بهشدت درگیر بیماری است و مردم نیویورک را به جنگ علیه کرونا دعوت کرده است. اما او هم در میان گزینهها گیر افتاده است. کوموئو در واقع از انتخابی دفاع میکند که تبعات اجتماعیاش در نظر گرفته نمیشود.
بهعقیده نویسنده سرمقاله، ممکن است کاملا سنگدلانه بهنظر برسد، اما در نظر گرفتن معادل دلاری برای جانِ انسانها، یا بهعبارت دیگر راهی برای یک تفکر سیستماتیک، دقیقا همانچیزی است که رهبران دنیا در ماههای پیشرو به آن نیاز خواهند داشت. درست همانطور که در مراکز درمانی و بیمارستانها هزینه-فایده کردنها اجتنابناپذیر است.
با افزایش تعداد افراد مبتلا به ویروس کرونا و همچنین کشورهایی که درگیر بیماری هستند، شرایط هم هر روز پیچیدهتر میشود.
در هفته منتهی به اول آوریل، ایتالیا در گزارشی اعلام کرد که تعداد مبتلایان دو برابر شده و تاکنون به یک میلیون نفر رسیده است. آمریکا بیش از ۲۰۰ هزار مورد ابتلا را ثبت کرده و نرخ مرگومیر در این کشور در مقایسه با چین ۵۵ درصد بیشتر بوده است.
در تاریخ ۳۰ مارس، دونالد ترامپ به مردم آمریکا هشدار داد و اعلام کرد: «سه هفته بسیار سخت را پیشرو خواهیم داشت.» کارگروه ریاستجمهوری در ایالات متحده پیشبینی کرده است که احتمالا این ویروس همهگیر دستکم جان ۱۰۰ هزار تا ۲۴۰ هزار آمریکایی را خواهد گرفت.
اجرای قرنطینه در کشورهای فقیر در مقایسه با کشورهای ثروتمند سختتر است.
در حال حاضر، مبارزه با کرونا تمام توجهها را در جهان به خود معطوف کرده است. هند قرنطینه ۲۱ روزه اعلام کرده که از تاریخ ۲۴ مارس آغاز شد. روسیه برای ایمن ماندن در برابر کرونا، قرنطینه سرسختانهای را در نظر گرفته و تهدید کرده کسانی که از آن سرپیچی کنند به هفت سال زندان محکوم خواهند شد.
به ۲۵۰ میلیون آمریکایی گفته شده تا در خانهها بمانند. هر کشورِ درگیر با کرونا نسخه متفاوتی را برای مهار بیماری در نظر گرفته که البته برخی از آنها بههیچوجه منطقی نیستند.
دولت مودی در هند اعلام کرده که اولویتش «سرعت» است. در نتیجه تعطیلی کسبوکارها را با جدیت انجام نداده و در این میان کارگران مهاجری که از شهرها بیرون رفتند، نادیده گرفته شده و ویروس را به روستاها منتقل کردند.
در عین حال بهنظر میرسد، اجرای قرنطینه در کشورهای فقیر در مقایسه با کشورهای ثروتمند سختتر است. چون دولتها با محدودیتهای بیشتری مواجهاند.
هند در نظر دارد، تا زمان در دسترس قرار گرفتن درمان و افزایش میزان آمادگی سیستم بهداشتی-درمانی، روند اپیدمی را از طریق بهتعویق انداختن افزایش موارد ابتلا آهستهتر کند. اما واقعیت این است که صدها هزار نفر از میلیونها هندی یا پسانداز ندارند یا پساندازشان بهقدری اندک است که نمیتوانند از عهده هزینههایشان طی این دوره بربیایند. در عین حال، دولت هم قادر به حمایتِ بلندمدت از آنها نیست.
هند جمعیت جوانی دارد که ممکن است در این زمینه کمککننده باشد. اما زاغههای شلوغ و پرجمعیتی که در آنها اجرای قرنطینه، رعایت فاصله اجتماعی و شستن دستها سخت است، موجب گسترش بیماری خواهند شد.
در کشورهایی چون سنگاپور و تایوان، بهدلیل ارتباطات واضح و قابل اعتماد، مردم به تصمیمهای دولتمردان احترام گذاشته و بیشتر همکاری میکنند.
در روسیه اما داستان متفاوت است. ولادیمیر پوتین مشغول گسترش تئوری توطئه و نسبت دادن ویروس به غرب است. درحالیکه شیوع کرونا در این کشور هم افزاش یافته، بهحداقل رساندن آسیبهای سیاسی و جلوگیری از افشای اطلاعات دغدغه این روزهای اوست؛ که البته اولویت مردم نیست.
در آمریکا هزینه-فایده کردنها بهشکل دیگری است. مانند هند، دولت در آمریکا هم فعالیتهای اقتصادی را تعطیل کرده، اما برای کمک به کارگران بیکار و جلوگیری از ورشکستگیها کمکهای مالی در نظر گرفته است.
بهمدت دو هفته دونالد ترامپ گمان میکرد که احتمالا درمان این بیماری بدتر از خودِ مشکل یعنی ویروس کرونا باشد. اما از قضا اگر معادل دلاری برای زندگی و جان انسانها در نظر گرفته شود، میتوان فهمید که او در اشتباه بود.
در زمان وقوع جنگ یا بیماری همهگیر، سیاستمداران و رهبران جهان نمیتوانند هزینههای اقتصادی و اجتماعی تصمیماتشان را نادیده بگیرند.
تعطیلی کسبوکارها و کارخانهها، خسارتهای بسیاری به اقتصاد وارد میکند. مدلهای طراحیشده نشان میدهد، اگر اجازه داده شود که کرونا به افراد بیشتری سرایت کند، آسیبهای اقتصادی کمتر اما احتمالا نرخ مرگومیر یک میلیون بیشتر خواهد بود.
محاسبه اقتصادی زنده ماندن افراد کار سختی نیست. تلاش برای کاهش بیماری بهازای هر خانوار آمریکایی هزینهای ۶۰ هزار دلاری بهدنبال خواهد داشت.
برخی گمان میکنند فرمول دونالد ترامپ اشتباه است. اما واقعیت این است که میان گزینهها باید انتخاب کرد و برای آمریکا امروز، هزینه تعطیلی کسبوکارها برای نجات جان افراد بسیار بالاست. هرچند آمریکا کشوری ثروتمند و در این زمینه خوششانس است.
اگر هند نتواند از طریق قرنطینه به مهار ویروس بپردازد، ناچار خواهد بود روش دیگر را انتخاب کند.
در هر نقطهای از دنیا که درگیر کروناست، دغدغههای مربوط به این انتخابهای ناخوشایند مشاهده میشود. درحالیکه نیویورک و فلوریدا رویکردهای متفاوتی را متناسب با منفعت مردم ایالتهای خود در نظر گرفتهاند، اما نباید فراموش کرد که بههرحال ریسک انتقال ویروس با سفر کردن مردم آمریکا از یک ایالت به ایالت دیگر وجود دارد.
زمانیکه چین مرزهای خود را بهطور کامل بر روی خارجیها بست، توانست تا حد قابل توجهی از ورود مجدد ویروس به کشور جلوگیری کند، اما تکلیف کسبوکارهای خارجی در چین چه میشود؟
اگرچه تلاش برای تهیه و توزیع واکسن کرونا، نجات جان افراد بسیاری را در جهان بهدنبال خواهد داشت، اما ممکن است برنامههای دیگر از جمله نجات جان کودکان مبتلا به سرخک و فلج اطفال را تحت تاثیر قرار دهد.
واقعیت این است که قرنطینه طولانیمدت هزینه قابل توجهی -حدود یکسوم از تولید ناخالص داخلی- بر روی دست آمریکا و اروپا خواهد گذاشت
نویسنده در ادامه با اشاره به دشوار بودن تصمیمگیری برای هزینه-فایدههایی از این دست، سه اصل مهم را مورد بررسی قرار میدهد.
اول آنکه کشورها باید نگاهی سیستماتیک به موضوع داشته باشند. هزینه ۶۰ هزار دلاری برای هر خانواده آمریکایی که بهنوعی محاسبه نرخ جان آنهاست، در واقع معیاری برای اندازهگیری و مقایسه زندگیها، مشاغل و تضاد ارزشهای اخلاقی و اجتماعی در یک جامعه پر از پیچیدگی است.
هر چقدر این بحران بزرگتر باشد، این معیارها و اندازهگیریها هم از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. زمانیکه کودکی در چاه گیر افتاده، نیاز برای کمک به او احساس میشود و همینطور هم باید باشد. اما در زمان وقوع جنگ یا بیماری همهگیر، سیاستمداران و رهبران جهان نمیتوانند هزینههای اقتصادی و اجتماعی تصمیماتشان را نادیده بگیرند.
در حقیقت باید گفت، اقدام مسئولانه آن است که تصمیمها و گزینههای مختلف در مقایسه با دیگری سبکسنگین شوند.
حسابگری بهمعنای سنگدلی نیست
بهنوشته اکونومیست اصل دوم، کمک کردن به افرادی است که در این هزینه-فایده کردنها دچار زیان میشوند. کارگرانی که به دلیل تعطیلی کارخانهها حقوق نمیگیرند، نیازمند کمک مضاعف هستند. کودکانی که وعده غذایی مدرسه را از دست دادهاند، به غذا نیاز دارند.
در عین حال، پس از آنکه همهگیری بیماری رو بهکاهش گذاشت، جوانها را نباید فراموش کرد. اگرچه جوانترها کمتر در معرض بیماری قرار دارند، اما فشاری را که امروز و در آینده بر دوش آنها خواهد بود، نباید نادیده گرفت؛ چرا که پس از مهار بیماری، دولتها باید اقدام به بازپرداخت وامهای خود کنند.
اصل سوم این است که کشورها باید خود را با شرایط موجود تطبیق دهند. با همهگیری ویروس، توازن میان هزینهها و فایدهها تغییر میکند. هزینه تعطیلی کسبوکارها زمان است؛ کالایی که نمیتوان آن را ارزشگذاری کرد.
لغو قرنطینه موجب انتشار دوباره کرونا در میان افراد مستعد میشود. اما جوامع میتوانند این بار با تجربه بیشتری در مقایسه با موج اول، خود را آماده کنند. مجهز کردن بیمارستان و مراکز درمانی به تخت و دستگاههای تنفسی بیشتر و نیروی انسانی یکی از این روشهاست. آنها همچنین میتوانند روشهای جدیدی را برای درمان بیماری مورد مطالعه قرار داده و تیمهای بیشتری را برای شناسایی و ردیابی افراد مبتلا تربیت کنند. تمامی این فعالیتها هزینه بازگشایی مراکز اقتصادی و کسبوکارها را کاهش دهد.
اگر درمانی برای این بیماری یافت نشود و روشهای شناسایی و ردیابی موفقیتآمیز عمل نکند، در آن صورت، اقتصاددانان خبر از افت دو رقمی رشدهای اقتصادی در تابستان خواهند داد. در عین حال مردم ناچارند ماهها در خانه بمانند که این روند هم به سلامت روان و هم سلامت اجتماعی آنها آسیب خواهد رساند.
واقعیت این است که قرنطینه طولانیمدت هزینه قابل توجهی -حدود یکسوم از تولید ناخالص داخلی- بر روی دست آمریکا و اروپا خواهد گذاشت. بازارها سقوط میکنند و سرمایهگذاریها به تعویق خواهند افتاد. با توقف نوآوریها و افت مهارتها، ظرفیتهای اقتصادی دچار سقوط میشوند. سرانجام حتی اگر بسیاری از مردم در حال مرگ باشند، هزینه قرنطینه و رعایت فاصله اجتماعی بسیار فراتر از مزایای آن خواهد بود؛ و این بُعدی از هزینه-فایده کردنهاست که هنوز هیچکس آماده پذیرش آن نیست.
منبع: تجارت نیوز