پنج شنبه, 16 آبان 1398 10:53

چه‌چیزی سبب شد تا اقتصاد نابودشده‌ی آلمان دوباره به پا خیزد؟

اقتصاد آلمان بعد از جنگ جهانی اول با توجه به محدودیت‌های بی‌سابقه‌ای که در معاهده‌ی ورسای بر آلمان تحمیل‌شده بود عملا ورشکسته و نابودشده بود. برخی از شرایط معاهده ورسای، تلاش آشکار برای کاهش توان نظامی آلمان بود و تنها یک نیروی صدهزارنفری را برای آلمان مجاز می‌شمرد که بخش بسیار کوچکی از نیرویی بود که آلمان در دوره جنگ در اختیار داشت. نیروی دریایی آلمان ناگزیر بود زیر‌دریایی‌های خود را تحویل دهد و تنها حق داشت شش ناو جنگی قدرتمند خود را نگه دارد. این معاهده آلمان را از ساختن تانک، هواپیماهای نظامی، توپخانه‌های سنگین و دیگر جنگ‌افزارهای تهاجمی منع می‌کرد. دیگر شرایط معاهده، آلمان را از بیشتر قلمرواش محروم می‌کرد؛ مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزه اقیانوس آرام‌گرفته شد. ایالت‌های آلمانی زبان آلزاس و لورن واقع در مرز فرانسه و آلمان به فرانسه واگذار شد ضمن اینکه اراضی وسیعی که زمانی در تصرف آلمان بود جدا و به لهستان واگذار شد، راین لند اراضی حاصلخیز غرب رود راین به متفقین سپرده شد. معاهده نه‌تنها وسعت، جمعیت و توان نظامی آلمان را کاهش داد بلکه بر اقتصاد آن نیز اثر گذاشت، بسیاری از اراضی‌ای که به تصرف متفقین درآمد نواحی مهم صنعتی و کشاورزی بودند.

 

تبعات اقتصادی معاهده ورسای برای آلمان به شرح زیر است:

 

۱۳ درصد قلمرو و ۱۰ درصد جمعیت آن کشور نابود شد.

۷۵ درصد معادن آهن، نصف معادن زغال‌سنگ، سه‌چهارم معادن روی، نصف معادن سرب و تقریباً تمامی معادن پتاس آن کشور چپاول شد.

تقریباً تمام سرمایه‌گذاری‌های خارجی آلمان که بالغ‌بر یک‌دهم کل ثروت آن کشور می‌شد، تعلیق شد.

یک‌ششم محصول کشاورزی و یک‌دهم کارخانه‌های صنعتی آن به غارت رفت.

شاید بشود گفت این معاهده و بدهی‌های ناشی از جنگ، آلمان را نابود کرد و آلمانی‌ها را  در قامت یک کشور دسته چندم جهان نشان داد. هر مارک در سال ۱۹۱۹ (پایان جنگ جهانی اول) برابر بود با ۹ دلار و در سال ۱۹۲۳ هر ۴ تریلیون مارک برابر با یک دلار بود. نرخ تورم چنان بلایی بر سر آلمان آورده بود که برای خرید یک دسته هویج باید میلیون‌ها مارک هزینه می‌کردند و یا کارفرمایان در طول روز دو بار به کارگران مرخصی می‌دادند که مایحتاج خود را تأمین کنند زیرا تورم شدید باعث می‌شد هر دقیقه قیمت‌ها افزایش پیدا کند.

 

تصویر۱. دو کودک که در کنار یک برج ۱۰۰۰۰۰ مارک ایستاده‌اند که برابر با یک دلار آمریکا هستند.

 

در چنین شرایطی که تا آن زمان هیچ‌کس چنین تورمی را سراغ نداشت چه چیزی باعث شد که دوباره اقتصاد آلمان به پا خواست؟

 

یک اقتصادان آلمانی بنام یالمارشاخت برای احیای اقتصاد آلمان بندهای زیر را به اجرا گذاشت:

 

اقتصاد درون‌گرا تا حدی برو‌ن‌نگر

اتکا به تولیدات داخلی

انجام کار اقتصادی و پولی با کشورهای دوست

حذف تمامی درآمدهای غیر کاری

مصادره کردن رقابت‌های اقتصادی ناسالم و ختم قاطعانه جنگ سودها

ملی سازی همه‌ کسب‌وکارهای شرکت‌های بزرگ

تسهیم سود در بنگاه‌های بزرگ

پوشش گسترده‌ بیمه‌ سالمندی

انجام اصلاحات ارضی متناسب با نیازهای ملی

اقتصادی نه سوسیالیستی و نه لیبرالیستی

فعال کردن لوکوموتیوهای اقتصادی جهت حل مسئله رکود و بیکاری

یکی از سیاست‌های مهمی که در اقتصاد آلمان در زمان دکتر شاخت پیاده شد، توجه به لوکوموتیوهای اقتصادی به‌عنوان موتور محرک اقتصاد این کشور بود تا خروج از رکود و بیکاری که از مسائل مهم آن زمان این کشور بود اتفاق بیفتد. برای مثال یکی از خدمات بی‌نظیر دولت آلمان به ملت آلمان، خودروی فولکس‌واگن بود که به دستور مستقیم رئیس دولت و با پیگیری فعالانه‌ی وی ساخته شد. هیتلر در همان سالی که صدراعظم آلمان شد از دکتر فردیناند پورشه درخواست کرد که یک اتومبیل خوب و ارزان‌قیمت بسازد که طبقه کارگر نیز بتواند آن را خریداری نماید، هیتلر مایل بود که این اتومبیل ۶۰ مایل(۱۰۰ کیلومتر در ساعت) سرعت برود و کمتر از ۱۰۰۰ مارک قیمت داشته باشد، همچنین این اتومبیل باید دو انسان بالغ و سه کودک را به‌راحتی در خود جای می‌داد. مهم‌ترین هدف این بود که تمام مردم آلمان توانایی خرید چنین اتومبیلی را داشته باشند. در سال ۱۹۳۴ دکتر پورشه پس از بررسی‌های لازم موافقت کرد اتومبیل موردنظر هیتلر را بسازد. در آن زمان اتومبیل در تمام جهان یک وسیله‌ی لوکس و مخصوص طبقه‌ی ثروتمند بود و داشتن یک اتومبیل برای کارگران یک آرزوی دست‌نیافتنی محسوب می‌شد. آرزویی که هیتلر آن را در آلمان تبدیل به واقعیت نمود.

 

دلیل اصلی ساخت فولکس‌واگن توجه هیتلر به تمام بخش‌های جامعه بود (فولکس‌واگن در زبان آلمانی به معنای خودروی عمومی است) قیمت این خودرو به‌قدری پایین بود (۹۹۰ مارک معادل ۳۹۶ دلار) که هر کارگر با اندکی پس‌انداز می‌توانست آن را بخرد، درنتیجه این خودرو می‌توانست در تعداد بالا تولید و در درون کشور آلمان به فروش برسد. در آن زمان فولکس‌واگن تبدیل به ارزان‌ترین اتومبیل در جهان و محبوب‌ترین اتومبیل در آلمان شد. تنها اتومبیلی که با فولکس‌واگن قابل‌مقایسه بود اتومبیل هانوماگ در آمریکا بود که دو تفاوت عمده با فولکس داشت: نخست اینکه هانوماگ ۲۰۰۰ مارک قیمت داشت و دوم اینکه هانوماگ یک اتومبیل دو نفره بود.

 

سیاست دیگری که در حمایت از لوکوموتیوهای اقتصادی و بخش‌های با تقاضا و عرضه بالا صورت گرفت  این بود که آلمان‌ها کسب‌وکارهای بزرگ آلمانی را به تشکیل شرکت‌های بزرگ تشویق نمودند دولت نیز از این کارتل‌ها حمایت کرده و سود ثابتی را برایشان تضمین می‌نمود، در مقابل همکاری نزدیکی میان این سازمان‌های بزرگ کسب‌وکار با دولت شکل می‌گرفت که به آن‌ها امکان می‌داد به‌شرط حرکت در چارچوب اهداف سیاسی و نظامی دولت از منافعی بزرگ بهره‌مند شوند.

 

از دیگر اقدامات مؤثر آلمان‌ها در این زمینه می‌توان به کمک در حل معضل بیکاری، ساخت زیربناها، بزرگ‌راه، ساختمان و مسکن، دل‌چسب و با نشاط ساختن محیط کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، ترتیب دادن خدمات تفریحی و گردشگری برای کارگران، پشتیبانی از طبقه کارگر و کم‌درآمد و درنتیجه از بین بردن نفرت طبقاتی و … نام برد. تأمین مالی این سیاست‌ها در شرایطی که آلمان در تحریم قرار داشت با استفاده از ابزار خلق پول داخلی در کانال‌های معین به‌صورت هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده صورت می‌پذیرفت و این موضوع سبب شده بود تا رونق به بخش اقتصادی بازگردد و رکود و بیکاری ریشه‌کن گردد که در کنار این موضوع، کنترل قیمت‌ها نیز در دستور کار قرار داشت.

 

تأکید بر تقویت طبقه متوسط و ایجاد رفاه اجتماعی

 

جبهه کار آلمان به رهبری دکتر روبرت لی پس از انحلال اتحادیه‌های کارگری در سال ۱۹۳۳ به‌طور متمرکز فعالیت این اتحادیه‌ها را به‌عنوان یک سازمان دولتی ادامه داد. جبهه کار آلمان خدماتی به کارگران اعطا کرد که تا آن زمان نه هیچ سازمان دولتی و نه هیچ اتحادیه کارگری در جهان نمی‌توانست چنین خدماتی را ارائه دهد. خدمات و رفاهی که این سازمان به کارگران آلمانی عرضه کرد تا امروز خدماتی بی‌همتا بوده و در هیچ جای دنیا تکرار نشده است. در جبهه کار آلمان کارفرمایان و کارگران می‌توانستند زیر پرچم ملی‌گرایی به‌طور متقابل منافع خود را نمایندگی کنند.

 

به‌عنوان‌مثال در آن زمان سفر به کشورهای خارجی در تمام جهان برای کارگران یک آرزوی دست‌نیافتنی محسوب می‌شد اما سازمان نیرو که یکی از زیرمجموعه‌های جبهه کار بود توانست این آرزوی کارگران آلمانی را برآورده کند. این سازمان برای کارگران شرایطی فراهم کرد تا بتوانند با همان درآمد کارگری از امکاناتی برخوردار شوند که تا آن زمان تنها طبقه‌ی ثروتمند برخوردار می‌شدند. سفرهای دریایی تفریحی به‌وسیله کشتی‌های مجلل به خارج از آلمان یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های این سازمان بود. این کشتی‌های تفریحی با امکانات و با کشتی‌های لوکس که تا آن زمان فقط مخصوص ثروتمندان بود برابری می‌کردند که این امر موجب تقویت روحیه‌ی طبقه کارگر و کم‌درآمد می‌شد. جالب اینکه کابین‌های این کشتی‌های لوکس درجه‌بندی نشده بودند و کابین‌ها برای تمام مسافران دارای کیفیت یکسان بود. کشتی‌ها دارای امکاناتی همچون سالن‌های غذاخوری، تئاتر، کتابخانه، سالن‌های ورزشی و دیگر امکانات تفریحی بود.

 

تعطیلات بسیار ارزان پیشنهادی بسیار مؤثر برای افزایش بازده کارگران بود، سفر به جزایر تفریحی قناری تنها ۶۲ رایش مارک هزینه در برداشت و بسیار مقرون‌به‌صرفه بود، قدم زدن و اسکی در آلپ باواریا تنها ۲۸ رایش مارک هزینه داشت (معادل درآمد یک هفته یک کارگر) و تور دوهفته‌ای در ایتالیا تنها ۱۵۵ رایش مارک هزینه داشت (معادل درآمد یک ماه یک کارگر) و کارگران می‌توانستند با کمترین هزینه ممکن از تعطیلات خود لذت ببرند. نکته جالب این است که دولت بریتانیا اجازه نمی‌داد این کشتی‌های تفریحی حامل کارگران آلمانی وارد سواحل بریتانیا شوند زیرا سیاست‌مداران بریتانیایی می‌ترسیدند توقع کارگران بریتانیایی از دولت بریتانیا بالا رود!

 

ایجاد خودکفایی ملی باسیاست تجاری هدفمند و دوجانبه

 

از ۱۹۳۶ به این‌سو، کم‌کم اقتصاد آلمان به سمت اقتصاد جنگ و عرض‌اندام توانایی‌های اصلی نازیسم پیش رفت. در این سال مخارج نظامی آلمان به ۱۰‌درصد GNP رسیده بود که از هر کشور دیگر اروپایی در آن زمان بالاتر بود. سال ۱۹۳۷، آلمان شاهد برکناری شاخت و نشستن هرمان گورینگ، مردی اساساً نظامی به‌جای او بود. برنامه هرمان گورینگ که یک برنامه چهارساله بود بر خودکفایی ملی تأکید می‌کرد که در طول ایجاد این برنامه باید واردات به حداقل می‌رسید. هیتلر در این زمان به‌خوبی متوجه شده بود که منابع آلمان برای رسیدن به خودکفایی کافی نیست به همین رو تصمیم گرفت به‌جای قطع کامل تجارت، رقبای تجاری خود را محدود سازد. او تصمیم گرفته بود ازاین‌پس تنها با کشورهای تحت نفوذ خود (یعنی کشورهای جنوب اروپا و حوزه‌ بالکان) به تجارت بپردازد و به همین سبب تجارت با این کشورها به‌صورت دوجانبه را تشویق و تجارت با سایر دول را به‌شدت منع می‌کرد. کشورهایی چون یوگسلاوی، مجارستان، رومانی، بلغارستان و یونان ۵۰ ‌درصد سهم تجارتشان را مراودات با آلمان نازی تشکیل می‌داد. از سال ۱۹۳۹ که آلمان درگیر جنگ شد دکتر شاخت هم برکنار شد، اگر جنگ صورت نمی‌گرفت آلمان این سیر صعودی را طی می‌کرد و شاید اکنون شاهد تحولی عظیم در نوع نگرش اقتصادی بودیم.

 

همان‌گونه که مشاهده شد اقتصاد نابودشده‌ی آلمان با استفاده از مصون‌سازی خود نسبت به واردات و تولیدات بیگانگان، دست کردن در جیب خود و استفاده از منابع داخلی قوت گرفت؛ با توجه به اینکه آلمان ازنظر منابع زیرزمینی بسیار فقیر بود ولی بااین‌حال تکیه دولت‌مردان بر استفاده از تولیدات داخلی و تجارت با کشورهای دوست، اقتصادی بالنده و قوی، بارونقی فراوان را به وجود آورد.

 

اگر بخواهیم لوکوموتیو اقتصادی ایران را طبق روشی که آلمان را به حرکت درآورد، به حرکت درآوریم، اقداماتی از قبیل ذیل نیاز است:

 

در حوزه پولی و مالی:

_ باید رقابت‌ها برای سود خواری بانک‌ها قطع شود و نقدینگی به سمت تولید هدایت شود، به سمتی حرکت شود که پول ارزش ذاتی داشته تا مردم برای اینکه سود داشته باشند و از ارزش پولشان کاسته نشود به سمت سوداگری و خرید طلا و سکه نروند. برای شروع باید قیمت‌گذاری به شکل بی‌رحمانه‌ای انجام شود تا دولت بتواند تورم را کنترل کند.

 

_ با توجه به اینکه کشور ما هرروز در معرض تحریم‌های مختلف است و عمده‌ی این فشارها بر روی سیستم پولی مالی کشور است و تجار برای انجام کارهای تجاری به ارز احتیاج دارند، باید به سمت ارزهای جایگزین دلار حرکت کنیم. به‌طور مثال برای آنکه با کشور روسیه مبادلات تجاری داشته باشیم از روبل و روسیه از ریال استفاده کند که برای این کار ریال باید تقویت شود و برای بالا بردن ارزش ریال باید چاپ اسکناس کمتر شود و پشتوانه طلایی کشور افزایش پیدا کند که با این کار گزینه‌های دشمنان برای تحریم بسیار محدود می‌شود. مبادلات تجاری بیشتر با کشورهای همسو باشد، به‌طور مثال روسیه درست مثل ایران در معرض تحریم است. هر سه کشور ایران، روسیه و چین که در حال جنگ اقتصادی تمام‌عیار با بلوک غرب است می‌توانند شرکای تجاری خوبی برای یکدیگر باشند.

 

راه‌اندازی چرخ صنعت:

_ باید تمام صنایع بزرگ و مادر ملی اعلام شوند، یعنی دولت حق واگذاری صنایع بزرگ و مادر که برای کشور حیاتی هستند را نداشته باشد.

 

_ تصویب قانونی که سرمایه‌دار در حیطه منافع ملی حرکت کند و واردات داشته باشد و این قانون به بی‌رحمانه‌ترین شکل باید اجرا شود و تا زمانی که سرمایه‌دار در راستای منافع ملی حرکت می‌کند، سود خود را ببرد ولی در صورت انحراف از این هدف کارخانه و حق واردات و غیره سرمایه‌دار مصادره شود و با این قانون هم منافع ملی و هم حقوق سرمایه‌دار و هم کارگر حفظ می‌شود.

 

_تصویب قانونی این مورد که حقوق برحسب ساعت کاری داده نشود بلکه حقوق به تولید و یا همان قطعه‌ای که تولیدشده داده شود. این قانون هم به نفع دولت و هم نفع سرمایه‌دار و هم به نفع کارگراست زیرا سرمایه‌دار می‌تواند با این روش برحسب تولیدات حقوق دهد و سرمایه‌اش به هدر نمی‌رود، کارگر هم بر طبق این قانون حقوق بیشتری می‌گیرد و در کل شاهد تولیدات گسترده و کارگرانی که از حقوق بالا برخوردارند هستیم.

 

_صنعت کشور از خودرو پایه تبدیل به انرژی پایه شود. هم‌اکنون اگر صنایع خودروسازی با توجه به وابستگی که به خارج دارند تعطیل شوند درصد زیادی از ظرفیت صنعتی کشور از بین  می‌رود ما باید به‌جای صنعت خودرو پایه به سمت صنعت انرژی پایه حرکت کنیم.

 

مفهوم انرژی پایه به معنای گسترش صنایع وابسته به انرژی شامل انرژی‌های نفت، گاز و انرژی‌های پاک است. با توجه به اینکه ایران در منابع نفت و گاز در جهان اول است می‌تواند به‌راحتی با توجه ظرفیت داخلی و کشورهای همسایه، این جایگزینی را انجام دهد. کشور عراق با توجه به چندین جنگ در۴۰ سال گذشته و نابودی زیرساخت‌های انرژی مثل پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه، احتیاج مبرم به بازسازی این صنایع دارد. افغانستان لقب کشوری با غنی‌ترین منابع زیرزمینی را به یدک می‌کشد ولی خودش توانایی استخراج این منابع را ندارد و این برای ایران مزیتی است که با توجه به فقیر بودن افغانستان و نداشتن ذخایر ارزی می‌تواند در تولیدات این معادن و منابع شریک شود. با توجه جنگی که سوریه هم‌اکنون درگیر آن است و با نابودی صنایع مرتبط با نفت و گاز، کمک ایران در طول جنگ به سوریه ظرفیت بسیار خوبی برای سرمایه‌گذاری ایران در این بخش بود. یمن دارای منابع و معادن بسیار غنی است ولی دانش استخراجش ندارد، ایران می‌تواند این دانش را در اختیارشان بگذارد و در عوض با توجه به فقیر بودن یمن در سود این منابع شریک باشد. کشورهای شمالی ایران نظیر آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان و…نیاز بسیار زیادی به دانش شرکت‌های ایرانی در حوزه انرژی دارند.

 

_بخش دیگر که حائز اهمیت است، حرکت به سمت انرژی‌های پاک نظیر انرژی خورشیدی و بادی است که کشورمان ظرفیت بسیار گسترده‌ای دارد:

 

الف: وجود بادهای موسمی بسیار زیاد در شرق کشور. کشورمان بیش از یک‌سوم سال این‌چنین است و برای احداث تجهیزات آن ظرفیت بسیار خوبی دارد که می‌توان برق را با کمترین هزینه به نقاط دوردست رساند.

 

ب: کشورمان در بیشتر ساعات روز دارای آفتاب است و ظرفیت خوبی برای ساخت صفحات خورشیدی دارد که با این کار احتیاج نیست هزینه زیادی صرف شود تا برق به دورترین نقاط کشور برسد. با نصب این صفحات می‌توان از انرژی خورشیدی استفاده کرد و ساکنان می‌تواند انرژی را که از مصرف روزانه‌شان اضافه می‌آورند به وزارت نیرو بفروشد و به این شکل هم هزینه‌ی مصرفش رایگان است و هم‌کسب درآمد می‌کنند در کنار آن نیز دولت هزینه‌ی گسترده‌ای برای بردن برق به نقاط دوردست نکرده است. علاوه بر کشورمان ظرفیت گسترده‌ای که در کشورهای همسایه درزمینهٔ انرژی‌های پاک وجود دارد بسیار عالی است چون شرایط کشورهای پیرامونی ماهم در این زمینه درست مثل ایران است. در کنار این موارد برای از بین نرفتن صنعت خودرو، کارگاه‌ها و صنایع پایین‌دستی می‌توان خودرویی ارزان‌قیمت و با سرعت مطلوب جاده‌های ایران و حتی برقی سفارش داد که مقبول مشتری نیز باشد.

 

بخش راه‌آهن، بزرگ‌راه، مسکن:

_ایران در منطقه‌ای قرار دارد که معروف است به قلب جهان، این منطقه در چهارراه تجاری جهان قرار دارد، ظرفیت و مزیت کشور ما در کنترل تنگه هرمز است، سواحل گسترده شمالی خلیج‌فارس و دریای عمان را دارد، کشور ما به اقیانوس راه دارد که کمتر کشوری این شرایط استراتژیک را دارد.

 

اگر راه‌آهن و جاده‌ها و بزرگ‌راه‌های استاندارد وجود داشته باشد که با در نظر گرفتن نیاز شدید کشورهای شمالی ایران برای راه‌یابی به آب‌های گرم برای صادرات و با توجه به موقعیت کشورمان که در نزدیکی به آب‌های گرم و بین‌المللی، بهترین مسیر حرکت ایران است. می‌توانیم با گرفتن عوارض جاده و حق ترانزیت خارجی درآمدزایی بسیار گسترده‌ای داشته باشیم. می‌توان برای انتقال نفت کشورهای شمالی و رساندن به آب‌های بین‌المللی نیز خط لوله‌هایی کشید.

 

_بخش دیگر با صنعتی کردن افغانستان رقم می‌خورد. این کشور احتیاج به صادرات دارد و خودش نیز هیچ ساحلی ندارد و بهترین راه، ایران و بندر چابهار است که ایران می‌تواند طبق یک قرارداد پایاپای به‌شرط دادن حق آبِ هامون این اجازه را دهد و با این کار کشاورزی شرق کشور هم رونق می‌گیرد و آن قسمت محروم کشور که محل انتقال و ترانزیت کشور ۴۰ میلیونی افغانستان می‌شود، احیا شود. با اینکار دیگر شاهد قاچاق سوخت، ناامنی، شرارت و هزینه‌های سرسام‌آور برای مهار آن‌ها نخواهیم بود.

 

_ همان‌طور که قبلاً گفته شد عراق از منابع گسترده‌ی نفت برخوردار است و همچنین تولیدات کشاورزی فراوان دارد که برای صادرات نیاز به راه‌یابی به دریا دارد ولی بندر و اسکله‌ای در خلیج‌فارس ندارد که بهترین راه ایران و بندر شهید رجایی است.

 

راه‌آهن

راه آهن یک بخش کم‌هزینه‌تری نسبت به بخش جاده‌ای است که قدرت حمل حجم بالایی از بار را دارا است. در این بخش ظرفیت بسیار بالایی درزمینهٔ ساخت واگن در کشور وجود دارد که با بالا رفتن سفارش‌ها شرکت‌های واگن‌سازی هزینه تولیدشان هم کاهش پیدا می‌کند و برای صادرات خودشان می‌توانند آن قطعات را تعمیر و بازسازی و آماده ‌کنند. راه‌آهن همیشه از گذشته تابه‌حال یکی از صنایع پیش‌ران اقتصادی کشورها بوده است.

 

مسکن

_ایران احتیاج بسیار زیادی به ساخت مسکن دارد که این یک مزیت است و برای رونق این بخش فارق التحصیلان متخصص زیادی وجود دارد. سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در این بخش با توجه به سودآوری بسیار زیاد و نیاز به ساخت مسکن با استانداردهای مهندسی در داخل کشور و کشورهای پیرامونی مثل عراق و سوریه درصد زیادی از مشکلات بیکاری حل و حجم قابل‌توجهی درآمدزایی و سودآوری دارد.

 

_همان‌طور که می‌دانیم سوریه در جنگ به‌ویژه در بخش مسکن بسیار آسیب‌دیده و نیاز به بازسازی گسترده دارد.

 

_افغانستان که از این نظر کلاً نیاز به بازسازی و احتیاج بسیار زیادی به دانش مهندسان ایرانی دارد.

 

با به حرکت درآوردن این بخش، بخش‌های پایین‌دستی و مرتبط با مسکن نظیر صنعت سیمان، فولاد، کاشی، سرامیک و…. می‌تواند رونق بسیاری پیدا کنند. البته احتیاج به تصویب قانونی است که هر سرمایه‌داری که در بخش مسکن و خارج از کشور فعالیت می‌کند باید از مواد اولیه ایرانی استفاده کند.

 

همان‌طور که گفته شد ایران داری مزیت‌ها و ظرفیت‌های گسترده است اما آلمان یک‌دهم این ظرفیت و مزیت‌ها را نداشت ولی با باور ظرفیت و توان داخلی خود توانست رونقی بی‌سابقه به اقتصاد و بخش صنعت خود بدهد.

 

پیوست استانی (استان مرکزی)

 

استان مرکزی قطب شرکت‌های مادر در زمینه‌ی انرژی است که با تبدیل صنعت کشور به صنعت  انرژی پایه می‌توان رونقی بی‌سابقه به این شرکت‌ها داد.

 

صنایع آذر آب: ساخت تجهیزات پتروشیمی و پالایشگاهی و نیروگاهی و پل‌ها

 

ماشین‌سازی: ساخت تجهیزات پتروشیمی و پالایشگاهی و نیروگاهی و پل‌ها

 

آونگان: ساخت دکل‌های برق و سکوهای نفتی

 

کابل تک: ساخت سیم‌ها باکیفیت عالی برای انتقال برق

 

هپکو: ساخت ماشین‌آلات راه‌سازی و باقابلیت طرح توسعه به صنایع دیگر

 

واگن پارس: ساخت واگن و باقابلیت طرح توسعه لوکوموتیو

 

آلومینیوم: قابلیت ساخت شمش‌های آلومینیوم و سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در زمینه‌ی ساخت وسایل ساختمانی، ایجاد شرکت‌های پایین‌دستی کوچک و متوسط

 

پالایشگاه امام خمینی: تبدیل نفت خام به انواع فراورده‌ها

 

پتروشیمی اراک: تبدیل مواد اولیه به انواع فراورده‌ها باارزش افزوده بالا

 

نیروگاه حرارتی: یکی از نیروگاه‌های مهم کشور این نیروگاه است که میزان زیادی آب و سوخت مصرف می‌کند ولی با تبدیل به نیروگاه بادی این مشکل حل خواهد شد.

 

کارخانه رنگ روناس: با قدمتی بالای ۵۰ سال تولیدکننده‌ی انواع رنگ‌های ساختمانی و صنعتی است.

 

در استان مرکزی ۱۱۲ معدن مختلف وجود دارد که بیشترین آن مربوط به مصالح ساختمانی است، از مهم‌ترین معادن استان مرکزی می‌توان به سنگ‌آهن در شمس‌آباد اراک، معادن سرب، روی، منگنز، بارتیتین، سنگ تراورتن، گچ و سنگ نمک اشاره کرد، در اطراف شهر نیمور محلات نیز معادن تراورتن بسیار زیاد است که نیاز به ساخت صنایع تبدیلی در کنار معادن وجود خواهد داشت. در همین چند مورد بالغ‌بر ۲۰ هزار شغل در شهر اراک درست خواهد شد.

منبع: باشگاه استراتژیک های جوان

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: