موضوع: انقلاب مشروطه
نویسنده : علی اصغر حقدار
ناشر: چشمه
سال انتشار: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۲۰۸
قیمت: ۱۸۰,۰۰۰ ریال
معرفی کتاب از شایان اویسی
میرزا ملکم خان ناظمالدوله؛ بانی تحول درک ایرانیان از قدرت ملی
میرزا ملکم خان ناظمالدوله فرزند میرزا یعقوب ارمنی سنگتراش از پیشگامان تجدد ایران در سال ۱۲۱۲ خورشیدی در محله ارمنینشین جلفا اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش اسلام آورد و توانست مراتب ترقی خود و فرزندش را در دربار قاجارها محیا کند. ملکم در جوانی جهت تحصیل به فرانسه فرستادهشد و از آن تاریخ به بعد پستها و ماموریتهای گوناگونی به وی در عصر ناصری اعطا شد. هر چند وی را بابت برخی رسواییها و مفاسد اداری و مالی و نقش داشتن در بستهشدن قراردادهای بدنام از جمله رویتر نکوهش کردهاند اما وی با تاسیس روزنامه قانون و نگارش رسالههای گوناگون به جهت آموزش مفاهیم و تعابیر نو دیپلماتیک و اقتصاد سیاسی در تنویر افکار عمومی و آگاهی خصوصا رجال سیاسی قاجارها نقش موثری در تجدد ایران داشتهاست.درین مقاله قصد بررسی افکار وی و مبارزات فکریاش با رجال عصر قاجار که با تعالیم وی مخالف بودند را بر مبنا نامههایش را داریم.
ملکم محتوای عموم نامههایش گلایه و شکایت از مقامات بابت مقابله آنها با طرحهای اصلاحاتیاش در زمینههای عمرانی و اقتصادی است و البته عموم همفکران عصر وی ازین مسئله رنج میبردند. اما نامههای ملکم در کنار اعتراض، حقایق جالبی را برای ما به نمایش میگذارد.
ابتدا کار را با درک قدرت توسط حکام وقت آغاز میکنیم. وی به خوبی درک کردهبود که قدرت ملی از راه سنتی سابق قابل کسب نیست و درصدد فهم آن به حکام بود که قدرت در ارتش نیرومند خلاصه نمیشود
«... در این عهد تنها قدرت توپ و زور قتالی از برای حفظ حقوق دول کافی نیست»
(نامههای میرزا ملکم خان ناظمالدوله /به اهتمام علیاصغر حقدار/نشر چشمه/ص۷۲)
و مدام تاکید داشت میبایست جهت نیل به قدرت ملی و تامین قدرت نظامی در امور دیگر خصوصا امور اقتصادی، اصلاحات عمیقی انجام داد و بدون قدرت اقتصادی قدرت نظامی ممکن نیست. او میدانست سران مملکت قدرت نظامی غرب را دوست دارند اما تن به مقدمه کسب قدرت نظامی که قدرت مالی است نمیدهند
«قدرت عسکریه(نظامی) فرنگستان را با عزم و حرض تمام طالب هستند اما وقتی معلم فرنگستان میگوید قبل از اخذ نظام فرنگی باید حکما اصول مالیه فرنگی را اخذ نمود بر چنین حماقت معلم فرنگی میخندند که علم و تربیت مالیه بهتر از آنچه دارین چه خواهدبود»
(همان/ ص۷۴)
ملکم چند طرح عمرانی و اقتصادی که پیشنهاد دادهبود به این شرح است. احداث راهآهن، تلگراف، تاسیس بانک، چاپ پول کاغذی و اصلاحات اداری. وی سعی داشت بگوید علاوه بر قدرت نظامی این امور هم لازم است و مقدمه و شرط لازم قدرت نظامی است.
«... در عهد ما دول فرنگستان چنان که باروط و تلغراف و تفنگ سوزنی اختراع کردهاند در خصوص مالیه نیز بعضی چرخها و بعضی صنایع به کار بردند که غرابت حکمت آن عقل انسان را صد مرتبه بیشتر از تلغراف متعجب میدارد» ص۲۲
ملکم میدانست چون ایران سرمایه کافی جهت راه انداختن این امور نداشت ایده وام خارجی را هم مطرح کرد که بتوان این ملزومات را مهیا کرد.
«... والی مصر میآید پانصد کرور تومان در کمال آسانی از خارج میگیرد و مصر را در مدت چند سال به جایی میرساند که مالیات آن ملک... از مالیات.. هارون و انوشیروان بیشتر میشود» ص۲۳
ایران به دلیل کمبود سرمایه جهت انجام اصلاحات عمرانی از جمله تاسیس راه آهن و تلگراف و... شدیدا نیازمند سرمایه بود و این سرمایه را خود نداشت و میبایست وام بگیرد. ملکم به خوبی ریشه ترس از وام را به ما نشان میدهد
«هرگاه صد کرور تومان از ممالک انگلیس و فرانسه در ایران به جهت راه آهن و معادن ما صرف شدهبود چه ضرر میداشتیم؛ خواهند گفت آن وقت ملل فرنگ به بهانه طلب خود میآیند و ایران را میگرفتند» ص۷۶
ترس از توجیه جنگ بابت عدم پرداخت وام و اشغال ایران باعث ممانعت سران از اخذ وام از خارجی میشد. از طرفی ترس از چیزی که تجربه آن را نداشتیم نیز مشهود است.
کار به اینجا ختم نمیشد و با تمام ایدههای وی از سوی نهادهای قدرت چه دین چه دولت سرسختانه مخالفت میشد. اما این مخالفتها صرفا ناشی از یک تعصب ناشیانه نبود بلکه برخاسته از یکسری ترسها بود که به این ترسها تاکنون توجهی نشدهاست. ترس اصلی حکام از تن دادن به اصلاحات، از کف دادن قدرت بود. آنها بنا به درک خود از تاریخ ایران به اصولی برای حفظ و افزایش قدرت رسیدهبودند و بنا به درک دنیا و اخبار آن نیز تجربیاتی کسب کردهبودند و این تجربیات آنها را از نوسازی و تغییر ترساندهبود.
«اولا میگویند سه هزار سال است دولت ایران با همین رسوم داخله خود زندهبودهاست و بعد از این هم با همین رسوم در کمال خوبی میتواند باقی بماند... اگر ما بنیان هستی خود را موافق اصول این عهد تغییر ندهیم محال است که عنقریب غرق دریای تاسف نشویم» ص۴۸
ملکم اصلاحات اقتصادی را مقدم هر اصلاحاتی میدانست اما بابت دلیل بالا و ترس حکام از تغییر، آن هم برمبنای علومی که
سنت فکری و فرهنگی ما ریشه و جایی نداشت حکام از اقدام به توصیههای وی نگران بودند.
«از هر علم همیشه شمهای در ایران بودهاست اما از علم اکونومی پولیتیک(اقتصاد سیاسی) که همه تازه و همه محصول این عهد است در ایران هرگز بویی نبودهاست» ص۳۲
و از اعتماد به خارجی و کسب آن علوم از آنها نیز واهمه داشتند و سعی ملکم به اعتمادافزایی بود
«چه عیب دارد که برویم پیش این دول و بگوییم در تواریخ ما از بانک و پول کاغذی و راه آهن هیچ اسمی مذکور نبودهاست» ص۲۷
نمونه این اصلاحات تاسیس بانک و چاپ پول کاغذی بود که حکام وقت از اجرا آن میترسیدند. ترس از امری که ایران تجربه آن را نداشت وبا وقوع آن چه میشود.
«... سایر دول میلیون و میلیاردها پول کاغذی میسازند و ما هنوز در سکهی پول سیاه تامل داریم» ص۶۰
به ترسهای بالا تاسیس بانک را هم باید افزود. ملکم خوب میدانست که اصلاحات اقتصادی از اصلاحات پولی و بانکی آغاز میشود.
«باز به هزار زبان عجز عرض میکنم که بانک را بلاتامل بسازید. زیرا که بدون بانک نه راهآهن خواهدداشت، نه تجارت، نه مالیات، نه پول یک و نه حق شکایت. باز هم عرض میکنم حرف بنده این نیست که بانک را توسط من بسازید به توسط هر کس به مشورت هر دولت که میخواهید بسازید» ص۷۹
بیگانهستیزی و انزواطلبی جزو صفات ذاتی حکام ایران بود. ملکم میدانست توسعه بدون عادی سازی روابط با سایر دنیا ممکن نیست. وی به خوبی این مقوله را سعی دارد به سران مملکت بفهماند.
«حال دیگر وقت آن گذشتهاست که یک دولتی بر دور خود سدی بکشد و به سایرین بگوید این ملک مال من است و من نمیخواهم ترقیلت این عهد را اخذ کنم» ص۶۹
از جمله اقدامات اولیه درین راه را تاسیس سفارت میدانست. مثال زدن ژاپن هم قابل تامل است!
«اگر دولت ایران میخواهد دولت بماند باید حکما در فرنگستان سفارتی داشتهباشد و اگر میخواهد سفارت داشتهباشد باید رسم سفارت داری را اقلا از چاپون(ژاپن) یاد بگیرد» ص۶۸
ملکم با زیرکی به حکام میخواهد بفهماند رعایت حقوق شهروندی و قوانین مدنی مدرن نیز فارغ از کسب احترام و حمایت مردم از دولت، باعث متمدن شناختن کشور و عدم دخالت و دادن توجیه اقدامات نظامی علیه ایران به ملل اروپایی میشود.
«این افکار ترقی به عبارت آخری این مذهب آبادی دنیا در این ایام به طوری انتشار یافته و به حدی قوام گرفته که حتی آن دول پر طمع و آن امرای زور آور که درصدد ضبط حقوق دیگران هستند، مجبور شدهاند قصهی تعدی خود را به عبارت عدل و آبادی ارایش بدهند به طوری که حالا در تحریرات دولتی و در نطقهای عمومی احدی جرئت ندارد که به جز عدالت و ترقی حرفی به زبان بیاورد» ص۹۵
از یاد نبریم یک توجیه اروپاییها برای استعمار و جنگ با مردم ملل دیگر نامتمدن بودن آنها بود. در حوالی زمانی که ملکم در حال نگارش این نامه بود بریتانیا با توجیه مقابله با بربرهای سودان در حال جنگ و سرکوب و انتقام شدید از سپاه مهدی سودانی در سودان بود. آن هم بعد از مرگ مهدی و فتح خارطوم.
دیگر ایده ملکم که به نوعی اوج بینش این نابغه علم سیاست را به ما نشان میدهد درک ساختار اداری مدرن غربی است. ملکم در ادامه حرفهایی میزند که درک آن شاید الان هم برای ما دشوار باشد.
«ما به فرنگستان میآییم تلغراف، راههایآهن، کوچههای مزین و... میبینیم و اغلب را به میل و به تحسین سیر میکنیم ولیکن غریبتر از همهی اینها یک عمارت و یک کارخانهی دیگری هست که آن را هیچ نمیبینیم، سبب این است که همه کارخانجات و عموم عمارات و تماشاها مرکباند از سنگ و آهن و چرخ و آتش و صنایع ظاهری که جاذب دقت میشوند اما کارخانه خود دولت مرکب است فقط از اوطاقهای تو در هم و چند دسته آدمهای ساده لباس... و اگر بر حسب اتفاق از نزدیک این اوطاقها عبور میکنیم هیچ خیال ما نمیرسد که در میان آن اطاقها و آن اشخاص عوام صورت، معنای قابلی باشد؛ این است که اغلب اهل آسیا وقتی هم سالها در فرنگستان میمانند از روح و ترتیب این دستگاه ناپیدا هیچ معنا و اثری درک نمیکنند و حال این که ترتیب این کارخانه مرکزی اعظم کرامتهای قدرت انسانی است» ص۹۷
و خوب میدانست فساد اداری مانع حرکت ایران در سمت توسعه مالی بوده
«حال هر گاه بیست کرور تومان به دست دولت علیه بدهند و به واسطه اغتشاش دستگاه محاسبات ما نصف بیشتر این ده بیست کرور تومان تلف خواهدشد» ص۷۷
در آخر لازم است بگوییم ملکم نه بابت صرفا سفر به فرنگ و تحصیل در آن چنین افکار بدیعی پیدا کرده بود بلکه ریشه آن بیشنش عمیق خودش نیز بود و الا بسیاری خارج رفتند و ملکم
دیگر ایده ملکم که به نوعی اوج بینش این نابغه علم سیاست را به ما نشان میدهد درک ساختار اداری مدرن غربی است. ملکم در ادامه حرفهایی میزند که درک آن شاید الان هم برای ما دشوار باشد.
«ما به فرنگستان میآییم تلغراف، راههایآهن، کوچههای مزین و... میبینیم و اغلب را به میل و به تحسین سیر میکنیم ولیکن غریبتر از همهی اینها یک عمارت و یک کارخانهی دیگری هست که آن را هیچ نمیبینیم، سبب این است که همه کارخانجات و عموم عمارات و تماشاها مرکباند از سنگ و آهن و چرخ و آتش و صنایع ظاهری که جاذب دقت میشوند اما کارخانه خود دولت مرکب است فقط از اوطاقهای تو در هم و چند دسته آدمهای ساده لباس... و اگر بر حسب اتفاق از نزدیک این اوطاقها عبور میکنیم هیچ خیال ما نمیرسد که در میان آن اطاقها و آن اشخاص عوام صورت، معنای قابلی باشد؛ این است که اغلب اهل آسیا وقتی هم سالها در فرنگستان میمانند از روح و ترتیب این دستگاه ناپیدا هیچ معنا و اثری درک نمیکنند و حال این که ترتیب این کارخانه مرکزی اعظم کرامتهای قدرت انسانی است» ص۹۷
و خوب میدانست فساد اداری مانع حرکت ایران در سمت توسعه مالی بوده
«حال هر گاه بیست کرور تومان به دست دولت علیه بدهند و به واسطه اغتشاش دستگاه محاسبات ما نصف بیشتر این ده بیست کرور تومان تلف خواهدشد» ص۷۷
در آخر لازم است بگوییم ملکم نه بابت صرفا سفر به فرنگ و تحصیل در آن چنین افکار بدیعی پیدا کرده بود بلکه ریشه آن بیشنش عمیق خودش نیز بود و الا بسیاری خارج رفتند و ملکم نشدند
«وقتی طهران بودم در تحقیق این مسائل حتی از جانب اشخاصی که مدتها در فرنگستان بودهاند چنان ایرادهای بیمعنا و چنان حرفهای لغو میشنیدم که هنوز هم از مراتب بیخبری ایشان تعجب دارم» ص۲۵