×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 92
JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 93
JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 91
چاپ کردن این صفحه
شنبه, 04 آذر 1385 20:08

کتاب: گناهان پنهان علم اقتصاد

گناهان پنهان علم اقتصاد؛ دئیردری مک‌کلاسکی، ترجمه:  ابولقاسم مهدوی، نشر نی، 1385، 93 صفحه، 14000 ریال

کتاب «گناهان پنهان علم اقتصاد» اثری است ارزشمند و کم‌حجم در حوزه روش‌شناسی اقتصاد که به قلم دکتر مک‌کلاسکی استاد دانشگاه شیکاگو به رشته تحریر درآمده است. این کتاب توسط دکتر ابولقاسم مهدوی در 93 صفحه به فارسی ترجمه شده و نشر نی آن را راهی بازار نشر کرده است. گناهان پنهان علم اقتصاد اثر اقتصاددانی است که گرچه از لحاظ ایدوئولوژیک همچنان به نئولیبرالیسم و مکتب شیکاگو پایبند است اما رویکردی رادیکال در روش‌شناسی دارد.

شهرت مک‌کلاسکی مدیون انتشار مقالۀ «خطابۀ علم اقتصاد» در سال ۱۹۸۳ است که دو سال بعد در کتابی با همین عنوان منتشر شد. این کتاب از زمان انتشار تاکنون عرصۀ تبادل آرای اقتصاددانان و به خصوص روش‌شناسان اقتصادی بوده است. حجم عظیم نقادی‌ها و بررسی‌های مربوط به آن، علاوه بر ترجمه‌اش به زبان‌های مختلف، حاکی از اهمیت و جایگاه والای آن است.

پژوهش مک‌کلاسکی با انتشار همین مقاله مسیر مشخص خود را پیدا کرد و سایر نوشته‌های او به نوعی پاسخ‌های متفاوت به سؤالات و ابهامات و انتقادات متعددی است که بر آن مقاله وارد آمد. کتاب گناهان پنهان علم اقتصاد نیز در ادامۀ مطالب همین کتاب است. در واقع گناهان پنهان علم اقتصاد واکاوی دیگری است از خطابۀ علم اقتصاد به طور فشرده و با تاکید بر چند نکته مهم اما نه جدید.

پرفسور مک‌کلاسکی در این کتاب به تبیین گناهان علم اقتصاد پرداخته است. این گناهان که از دیدگاه نگارنده از خصوصیات اصلی علم اقتصاد است، عبارت‌اند از: دلبستگی‌ علم اقتصاد معاصر به معنی‌داری آماری، وابستگی به استدلال و اثبات روی تخته‌سیاه و گرایش مفرط به مهندسی اجتماعی. به تصریح مترجم: «پیام مولف گناهان پنهان علم اقتصاد شامل وجوه اثبات و ایجاب از یک سو و نکات منفی و سلب از سوی دیگر است. در مقام  اثبات، تاکید بر فضیلت مقداری‌بودن (quantitative) علم اقتصاد و جایگاه ریاضیات در این رشته در کنار یادآوری اهمیت دفاع از بازار آزاد، وجهۀ همت علمی نویسنده قرار گرفته است».

 مک‌کلاسکی دو دسته گناه بخشودنی و نابخشودنی برای رشتۀ علمی اقتصاد برمی‌شمارد. دستۀ اول گناهان خطیر اما قابل تصحیح و آمرزش‌اند و آن غفلت‌های نهادی، تاریخی و فلسفی علم اقتصاد است؛ که از نظر نویسنده به دو مقوله بازگشت دارد: اول تمرکز علم اقتصاد بر «پژوهش نظری» در جهان واقع که به زعم او به نتایج فاجعه‌آمیزی منجر می‌شود و دوم «معنی‌داری آماری» و فهم نادرست از آن در اقتصاد با تکیه بر این مطلب که اهمیت داشتن یا اهمیت نداشتن پدیده‌ها مسئله‌ای انسانی است نه عددی. در همین فراز است که به مثال‌هایی از مهم بودن در عین فقدان معنی‌داری آماری و بالعکس اشاره می‌کند.

در مورد معنی داری آماری گلایۀ مک‌کلاسکی از آن طریق است که اقتصاد مدرن مخاطب اساسی‌ترین سوالات است، ولی طرز برخورد با این سؤالات مهم از مقوله نمونه‌گیری فراتر نمی‌رود. اقتصاددانان متوجه فرق اصولی بین معنی‌داری آماری با معنی‌داری اقتصادی یا علمی هستند. اما در عمل و در تمرین آکادمیک خود به آن وقعی نمی‌گذارند. حتی وقتی همه ضرایبِ تخمین، معنی‌دار هستند، کماکان این سوال مطرح است که متغیر مهم اقتصادی کدام است و اگر جواب این سوال معلوم نباشد معنی‌داری آماری پاسخگوی مسئلۀ اصلی نیست.

مک‌کلاسکی جای جای سایر علوم اجتماعی و علوم انسانی بخصوص روانشناسی و جامعه شناسی را در مظان این اتهام قرار می‌دهد اما مسئلۀ معنی‌داری آماری در اقتصاد را پرخطرتر از علوم دیگر می‌داند و با ارجاع به مهم‌ترین نشریات علمی پژوهشی اقتصادی نشان می‌دهد که چگونه با کاربرد نامناسب مفهوم معنی‌داری آماری استنتاج صورت می‌گیرد. به زعم مک‌کلاسکی افزایش قدرت محاسباتی بشر از دهه ۱۹۷۰ به بعد و با کشف و ابداع روش‌های جدید اقتصاد سنجی و آماری به جای آنکه به حل مسائل اساسی اقتصادی جوامع کمک کند، این مسائل را در حد معنی‌داری آماری نمونه‌ها باقی گذارده است.

مک‌کلاسکی به صراحت بیان می دارد که این هر سه گناه، ابزار خلق مقالات قابل چاپ در نشریات علمی پژوهشی اقتصادی به منظور کسب موقعیت‌ها و درجات علمی و اقتصادی شده‌اند. این که آیا این درجات علمی واقعی‌اند یا خیر  و این‌که آیا اقتصاد به عنوان علمْ پیشرفت می‌کند یا خیر، اقتصاددانان را نگران نمی‌کند.

از نگاه مک‌کلاسکی، دومین گناه عبارت است از رویکردی که ریاضیات را هدف می انگارد، نه ابزار. از مثال های متعدد مک‌کلاسکی در کتاب‌های مختلف او نقل این مثال جای تامل دارد که دانشجوی دکترای دانشگاه شیکاگو –که هم خود را مصروف رساله دکترای خود در زمینه تضعیف یکی از اصول بنیادین (axioms) نظریه عدم امکان آرو می‌کند- وقتی در برابر این پرسش قرار می‌گیرد که فایده علمی این کار چیست از دفاع حضوری آن قاصر  است.

اما سومین گناه بزرگترین گناه علم اقتصاد معاصر از نظر مک‌کلاسکی است و آن تمایل مفرط به مهندسی اجتماعی است، همان گناهی که در واقع در‌برگیرنده دو گناه دیگر است. از آنجا که انسان موضوع علم اقتصاد است توان پیش‌بینی و کنترل این علم بسیار محدود است و نمی‌توان به قدرت پیش‌بینی علم اقتصاد اعتماد کرد. البته شکایت مک‌کلاسکی از مهندسی اجتماعی بیشتر از این منظر است که مهندسی اجتماعی را کوته‌بینانه و متعصبانه می‌داند.

در پایان این نکته مهم لازم به ذکر است که مک‌کلاسکی مخالف روش‌شناسی اقتصاد نیست. منظور او  آن است که روش‌شناسان نباید نحوه تحقیق در اقتصاد را دیکته کنند. روش علمی باید همچون نیروی آزاد کننده عمل کند نه محدود کننده. علم اقتصاد باید در فضای گسترده تری عمل کند و تبادل آرا به طور دموکراتیک صورت گیرد تا اقناع متقابل امکان‌پذیر باشد.

منبع: ترجمان

موارد مرتبط