سه شنبه, 31 شهریور 1394 17:10

اقتصاد سیاسی نفت و نحوه توسعه در کشورهای نفتی در گفت‌وگو با جعفر خیرخواهان

نوشته شده توسط

نفت مقصر نیست، خود ما ضعف و کمبود داشته‌ایم

همه از بالا تا پایین در ضعف امروز دخیل هستیم ورود پول‌های بلوکه و رانت نفتی می‌تواند نفرین نفت را تکرار کند

داستان نفت و دولت، داستان گذشته و حال و آینده اقتصاد ایران است. از زمانی که آن‌قدر نفت از دل زمین بیرون آمد که دولت توانست آن را به پول تبدیل کند، به آن وابسته شد و با افزایش تعداد چاه‌های نفت و قیمت‌ها این وابستگی بیشتر شد، به‌طوری که دیگر به این آسانی نمی‌توان از شر این افیون خلاص شد.
اکنون برنامه‌های مفصلی نیاز است تا بلکه زمینه جدایی نفت از بودجه فراهم شود تا آیندگان هم با این ثروت سیاه‌رنگ آشنا شوند. اما ظاهرا نفت تنها درد اقتصاد ما نیست
بی‌برنامگی و نداشتن عزم جزم برای توسعه و مقطعی نگریستن به فرآیند پیچیده توسعه از دیگر دردهایی است که سال‌ها پیکر اقتصاد ایران را رنجور کرده و هنوز درمان قطعی برای آن یافت نشده است.
برای بررسی این دردها و درمان آنها پای سخنان دکتر جعفر خیرخواهان اقتصاددان و استاد دانشگاه نشستیم تا شرح دقیقی از آنچه بر کشور گذشته به ما بدهد. او اعتقاد دارد اگر برنامه‌های توسعه در گذشته به خوبی دنبال می‌شدند، اکنون درآمد سرانه ایرانی‌ها به جای ١٠‌هزار دلار ٢٠‌هزار دلار بود. جعفر خیرخواهان پژوهشگر اقتصادی و مترجم کتاب‌های اقتصاد سیاسی در حوزه مدیریت رانت منابع طبیعی، حکمرانی خوب و توسعه اقتصادی است. وی بیش از پانزده عنوان کتاب ترجمه کرده است که برخی از آنها عبارتند از «معمای فراونی»، «ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» و «اقتصاد فقیر». او ترجمه کتاب «خشونت و نظم اجتماعی» داگلاس نورث و همکاران را نیز به‌تازگی به پایان رسانده است. وی هم اکنون با اتاق بازرگانی ایران و پژوهشکده پولی و بانکی همکاری دارد.
آقای دکتر برای آغاز بحث نگاهی به گذشته بیندازیم. به نظر شما در دهه‌های گذشته کشور ما چقدر در رشد و توسعه بخش‌های مختلف موفق بوده است؟
ترقی، عمران، توسعه، آبادانی، پیشرفت و... این واژه‌ها ازجمله اصطلاحاتی بودند که اداره کنندگان و برنامه‌ریزان کشور در یک قرن گذشته مرتب به مردم وعده می‌داده‌اند.
البته اگر وضع اقتصادی ایران را از ابتدای دهه ١٣٠٠ خورشیدی تا دهه ١٣٥٠ یعنی در فاصله نیم قرن مقایسه کنیم، پیشرفت‌هایی که به وجود آمده درحد خود نسبتا عالی و تقریبا بی‌نظیر بوده است. می‌توان گفت از حیث مظاهر رفاهی و شاخص‌های توسعه‌یافتگی مثل سطح سواد، بهداشت، حمل‌ونقل، آب‌رسانی، برق و مخابرات که به اینها public utilities گفته می‌شود و همچنین نظام اداری، دادگستری، امنیت عمومی یا خلاصه سرمایه‌گذاری‌هایی که برای ملت‌سازی nation-building یا یک ایران واحد و متحد نیاز بود، کارنامه قابل قبولی حاصل شد.
در توسعه اقتصادی چه دستاوردهایی داشته‌ایم؟
اگر توسعه‌یافتگی را در شرایطی که ایران کشوری فقیر و فاقد امکانات اولیه بود در شاخص رشد اقتصادی خلاصه کنیم در این٥٠‌ سال میزان رشد اقتصادی معقول بود و در نتیجه ایران در فاصله‌ای نسبتا کوتاه توانست از گروه کشورهای فقیر و عقب‌مانده به سطح کشورهای درآمد متوسط پایین و سپس درآمد متوسط بالا خود را برساند.
اگر کمی جلوتر بیاییم، در سال‌های اخیر به‌خصوص دهه اخیر چگونه عمل شده است؟
در ٤٠‌سال بعدی که از ١٣٥٣ و وقوع نخستین شوک نفتی تاکنون را دربرمی‌گیرد، می‌توان گفت مرتب درجا زده‌ایم و تقریبا در حالت steady state قرار داشتیم که درآمد سرانه کشور رشد محسوسی نداشته است. در مقایسه با گذشته و کشورهای هم‌سطح خود و نسبت به پتانسیل‌هایی که داشتیم رشد نکرده‌ایم به‌ویژه در فاصله تقریبا ١٠‌سال ١٣٨٤ تا ١٣٩٣ که باید دهه از‌دست رفته نامید و به جای پیشرفت، پسرفت داشتیم و آثار و عواقب زیانبار آن به‌تدریج خود را نشان می‌دهد. توجه داشته باشیم که در دوره پس از انقلاب، در دام درآمد متوسط گرفتار شده‌ایم که البته در سال‌های فعالیت دولت هشتم فرصت و امکانی برای بیرون آمدن از آن وجود داشت که متاسفانه آن فرصت را ازدست دادیم.
به عبارتی دیگر، اگر در دوران اصلاحات یک عقلانیت و بلوغ سیاسی بین همه نیروها و فعالان سیاسی کشور شکل می‌گرفت و اصلاحات سیاسی و اقتصادی و جامعه مدنی وعده‌ داده شده به نحو بهتری مدیریت می‌شد اینک می‌توانستیم در آستانه ورود به کشورهای پردرآمد باشیم و به جای درآمد سرانه ١٠‌هزار دلاری (براساس شاخص برابری قدرت خرید) درآمد سرانه ٢٠‌هزار دلاری و بیشتر می‌داشتیم ولی به همین سادگی داشتن چنین وضع اقتصادی بهتر را از دست دادیم.
چگونه باید از این فرصت بهره می‌بردیم؟
واقعا اگر می‌توانستیم و اراده سیاسی وجود داشت که مخالفان را به موافق و دشمنان را به همراهان با اصلاحات تبدیل کرد به نحوی که رقبا و مخالفان هم مطمئن بودند در این نظم جدید جایی دارند و منافعی برای آنها تعریف
خواهد شد، در این صورت با تداوم برنامه‌های آن دوره در سال‌های بعد می‌توانستیم به موفقیت‌های خوبی دست یابیم. آن سال‌ها در صحنه اقتصادی صندوق ذخیره ارزی تأسیس شد تا سهم نفت هر‌ سال ٢٠‌درصد کم شده و به این صندوق واریز شود تا درنهایت اقتصاد کاملا غیرنفتی شود.
واقعا رشد اقتصادی سالانه ٨‌درصدی که در سند چشم‌انداز پیش‌بینی شده بود کاملا تحقق یافتنی بود. چنین رشدی اگر تا ٢٠سال بعد ادامه می‌یافت، درآمد سرانه ایران را نزدیک به ٤ برابر می‌کرد که بسیار مغتنم و با ارزش بود. اما افسوس که در بحبوحه بالا گرفتن منازعات جناحی و تهی از توانایی‌های اصیل برای اداره کشور نصیب‌مان شد که فوران رانت نفتی هم به کمکش آمد و کشور را به سمت دره و سقوط هدایت کرد.
چرا وقتی به کشورهای معدنی (دارای ذخایر بالای نفت و گاز و سایر مواد معدنی) نگاه می‌کنیم به جز موارد استثنا شاهد رشد اقتصادی پایین در آنها هستیم؟
یکی از پارادوکس‌ها و معماهای زمان ما، بلا یا نفرین نفت است که به آن resource curse گفته می‌شود. دلیل چنین وضعیتی چیست؟ دلیلش را باید در ظرفیت دولت و ملت جست‌وجو کرد، کشورهایی که کم ظرفیت هستند یعنی ظرفیت و قابلیت پایینی در عرصه‌های اداری و اداره امور مملکت دارند، ورود پول نفت به اقتصادشان به سم و بلا تبدیل می‌شود.
در ادبیات توسعه اقتصادی به این ظرفیت و قابلیت داشتن،‌ حکمرانی خوب good governance گفته می‌شود و عکس آن هم حکمرانی بد یا نامطلوب است. این حکمرانی خوب شامل عناصری مثل نبود فساد اداری و مالی و وجود حق اظهارنظر و آزادی بیان است که به پاسخگویی حکومت منجر می‌شود. حاکم بودن قانون، نه حکمرانی اشخاص و نظر و سلیقه حکومتی، قوانین و مقررات کارآمد که تبعیض‌آمیز نباشد و همه‌جانبه باشد، نبود خشونت و بی‌ثباتی سیاسی و کودتا و هرج‌ومرج و جنگ داخلی، کارآمدی نظام اداری و کیفیت خوب خدمت‌دهی و از این قبیل موارد را باید از ویژگی‌های این حکمرانی دانست.به‌عنوان نمونه تصور کنید هنگامی که قیمت نفت در‌ سال ٤،١٣٥٣ برابر شد اگر شاه دچار توهم نمی‌شد و وعده‌های توخالی قدرت پنجم جهان شدن را به جامعه‌ای که هنوز توسعه‌نیافته بود، نمی‌داد و در عوض هشدار می‌داد نفت کالای بدی است و تمام‌شدنی که نباید به آن دل ببندیم وضع کاملا متفاوت بود.یا اگر وعده ارزان‌شدن خدمات عمومی و توزیع پول نفت به مردم را نمی‌دادند و به جای اینها به مردم می‌گفتند باید کار کنید و زحمت بکشید و شکیبایی داشته باشید تا کشور پیشرفت کند و زمینه را برای کارآفرینی و خلاقیت و نوآوری و تحقیق فراهم می‌کردند، اوضاع بسیار متفاوت‌تر از آنی بود که اینک مشاهده می‌کنیم.
قطعا در آن صورت نفت می‌توانست باعث توسعه‌یافتگی کشور شود، پس این خود ما بوده‌‌ایم که کسری و ضعف و کمبودهایی داشته‌ایم و آمدن نفت به آنها دامن زده است و بدترشان کرده است؛ این موارد همان ضعف در حکمرانی خوب است که همه از بالا تا پایین در آن ضعف دخیل هستیم.
طی دو‌سال اخیر بسیاری از شاخص‌ها و در مجموع فضای اقتصادی بهبود یافته و قرار است با لغو کامل تحریم‌ها و جذب سرمایه‌گذاری خارجی، سرمایه هنگفتی وارد کشور شود. به اعتقاد شما در این شرایط متفاوت می‌توان امید داشت که درآمدهای نفتی به توسعه منجر شود؟
متاسفانه در این سال‌ها هم هیچ بهبودی در شاخص‌های حکمرانی خوب نداشته‌ایم و حتی امتیاز دریافتی ایران بدتر هم شده است، درنتیجه این هشدار و خطر که ورود پول‌های بلوکه و رانت نفتی می‌تواند همان بلا یا نفرین نفت را تکرار کند هنوز جدی است.
دولت برای بهبود اوضاع چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؟
اولین گام دولت این است که در جامعه جلب اعتماد و اطمینان کند. هم‌اکنون به دلیل میزان و حجم گسترده فساد و اختلاس‌ها مردم اعتمادی به برنامه‌ها و سخن‌ها ندارند و به هر شکلی که شده است می‌خواهند آنها هم از این خوان - که تصور می‌کنند وجود دارد - سهمی به چنگ آورند و هر چه می‌توانند از دولت منابع و امکانات بگیرند و در این میان، صبر و تحمل برایشان معنا ندارد. درنتیجه کار سختی برای دولت است که یک تحرک و جوشش و جنبش در جامعه ایجاد کند تا مردم پول نفت را نادیده بگیرند و متکی به خود باشند و دولت هم با خیالی آسوده، این پول را در کارهای عام‌المنفعه بلندمدت سرمایه‌گذاری کند تا مردم نتایجش را در سال‌های بعد و نسل‌های آینده ببینند.
درحال حاضر دولتمردان هم از حذف درآمدهای نفتی از بودجه سخن می‌گویند. برای این‌که این اتفاق بیفتد چه اقداماتی باید کرد؟
هم‌اکنون بهترین زمان برای شکل‌گیری توافق جمعی با توجه به شکست‌های گذشته است تا پول نفت تماما از دست و کنترل دولت خارج شود و با فکر و برنامه درست و دقیق در مسیر توسعه زیرساخت‌های نرم و سخت کشور سرمایه‌گذاری شود.پیشنهاد می‌کنم یک دوره آموزشی و توجیهی برای مدیران و مسئولان و خطبا و علما گذاشته شود تا به میان مردم عادی بروند و در گفت‌وگویی فراگیر و صادقانه به همه اعلام شود پول نفت را نباید این‌گونه هزینه کنیم تا مردم اقناع شوند. دولت هم بایستی کلا بند ناف خود را از نفت قطع کند. در این صورت می‌توان امیدی داشت که تولید واقعی و با ارزش افزوده در کشور رونق گرفته و با توجه به افزایش مداوم بهره‌وری مسیر رشد پایدار اقتصادی شکل گیرد.
فكر مي كنيد فرهنگ ايراني‌ها چقدر در اين حوزه موثر است؟
با وجودی که گفته می‌شود مسائل سیاسی را می‌توان یک ماهه یا یک ساله و مسائل و مشکلات اقتصادی را در عرض ١٠ تا ٢٠‌سال حل کرد، اما اصلاح فرهنگ جامعه نیاز به زمانی بیش از یک قرن دارد.
با همه اینها به نظر من می‌توان فرهنگ جامعه را خصوصا در عصر کنونی در زمان کوتاهی اصلاح کرد و البته نمی‌توان منکر شد که بستر فرهنگی در این زمینه خیلی نقش داشته است. مثل فرهنگ استبدادی که در اقتصاد باید اصلاح شود. این اصلاح با ابزارهای جدید فناوری عملی بوده و مشکلات فرهنگی مثل گذشته محدودیت اساسی
نیستند. برای مثال ماکس وبر در قرن نوزدهم میلادی می‌گفت که فرهنگ کنفوسیوسی که شرق آسیا شامل چین و ژاپن را دربرمی‌گیرد با توسعه‌یافتگی همخوانی ندارد، اما تجربه نشان داد با تغییر نظام انگیزشی و پاداش‌دهی که به آن قواعد بازی گفته می‌شود خیلی سریع می‌توان رفتار آدم‌ها را تغییر داد.لذا اگر بتوانیم قواعد بازی را به درستی طراحی کنیم و در خدمت رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد، انسان‌ها خیلی سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنیم، رفتار خودشان را با شرایط جدید تطبیق می‌دهند.
جدایی دولت از نفت چه مزایایی به همراه دارد؟
نظریه دولت رانتیر خیلی ساده می‌گوید کشورهایی که مثلا بیش از ٤٠‌درصد درآمد دولت متکی به رانت نفت باشد دولتی خواهند بود با ویژگی‌هایی خاص که جامعه به دولت وابسته خواهد بود.یک راه چاره که مطرح شده است همین دور کردن پول نفت از دست دولت‌های سیاسی و دادن آن به دست گروهی که منافع عمومی بلندمدت را در نظر می‌گیرند، است.
این موارد را توماس فریدمن تحت عنوان قانون اول نفتی مطرح کرده که هر زمان قیمت نفت کاهش می‌یابد دولت‌های نفتی طرفدار دموکراسی می‌شوند و به مردم آزادی می‌دهند. این پول بادآورده و ناگهانی نفت است که دولت را متوهم می‌کند.
یکی از راه‌های چاره اصلاح رابطه دولت و مردم این است که به قول وزیر اقتصاد «دولت باید متکی به درآمد پایدار و پاک مالیاتی باشد که بدین ترتیب می‌توان انتظار شفافیت و پاسخگویی و مشارکت عمومی را داشت.» احترام به حقوق مالکیت و حد و مرز تعیین کردن برای هر چیزی و اجازه تخطی و تجاوز ندادن به انواع سرمایه‌ها یکی از رموز توسعه‌یافتگی است.
باوجود بحث‌های بسیاری که طی دهه‌های اخیر درخصوص جدایی بودجه دولت از نفت شده است، اما این وضع کماکان ادامه دارد. برای این‌که به صورت جدی بتوان یک‌بار برای همیشه دولت را از نفت جدا کرد چه پیشنهادی دارید؟
باید مجلس شورای اسلامی یک قانون جامع و محکمی تهیه کند که دست دولت از رانت نفت کوتاه شود. این مقدمه‌ای است برای ایجاد رابطه مناسب دولت و ملت که به آن قرارداد اجتماعی جدید گفته می‌شود. مثل این‌که دولت مجبور است به قانون احترام بگذارد چون در غیراین صورت کسی چه داخلی یا خارجی حاضر به سرمایه‌گذاری در کشور نخواهد بود و درآمدی نصیب دولت نخواهد شد.
در این صورت نگاه‌مان به جهان هم تغییر خواهد کرد چون برای برخورداری از زندگی خوب مجبوریم با سایر کشورها تعامل درست داشته باشیم، برخلاف دولت متکی به نفت که اگر جنگ و درگیری زیاد شود، احتمال می‌دهد قیمت نفت بالا برود و به نفعش است!
جدای از ورود مجلس به این موضوع حالا که دولت هم از کاهش سهم نفت در بودجه حمایت می‌کند، نخستین گام برای تحقق این مهم چیست؟
در مجموع باید گفت چوب جادویی وجود ندارد اما باید از یک جایی شروع کرد؛ جایی که روشن و قابل فهم و ملموس برای همه باشد که به نظر من تقویت و کارآمد کردن همین صندوق توسعه ملی است با کارکرد درست.
رانت نفت اجازه نداد دولت‌ها دید و ذهنی توسعه‌گرا پیدا کنند و مردم هم به تبع آن به انواع رانت‌ها چشم دوختند که فرهنگ وابستگی و مصرف گرایی و فساد و پارتی و تبعیض را تشویق کرد. راه چاره، یافتن راهی برای جدا کردن رانت نفت از دست دولت است که به نظرم صندوق توسعه ملی است که الان اسمش را داریم، نه خود واقعی‌اش را و دعوای جدی که بین صندوق و بانک مرکزی درگرفته است هم در همین رابطه است. پس می‌شود برای گام نخست از همین جا شروع کرد.

منبع: شهروند

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: