قصد این مصاحبه بررسی هماهنگی دریافت مالیات، بهعنوان درآمد اصلی دولت، با اقتصاد ایران بود، اما آنچه ماحصل این گفتوگو بود به بسیاری از جوانب کشیده شد. از اینکه مالیات در اقتصاد ایران نیست، گرفته تا دگماتیسم در اقتصاد. از قهر نفت ایران به مفهوم توسعه سرک کشیدیم و اینکه توسعه نسخهای نیست که از جانب دولتها مطرح شود و برای هر کشور برنامهای منعطف و پویا لازم است که در هر شرایطی خود را تطبیق دهد. مهدی شفاءالدین، اقتصاددان مقیم سوییس که دکترای اقتصاد توسعه خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است، در گفتوگو با «شرق» چندان با جزئیات اقتصاد ایران آشنا نیست، اما کلیات آن را میشناسد. او میگوید: «درست است که در کشورهای پیشرفته سیستم مالیاتی وجود دارد، اما مشخص نیست این سیستم میتواند در ایران جوابگو باشد یا خیر. در ایران اگر از تولیدکننده انگیزه را بگیرید، بورسبازی میکند». رئیس سابق دفتر توسعه آنکتاد و مشاور دانشگاه نیوشاتل سوییس در این گفتوگو با دیدی توسعهنگر میگوید: «خیلی ساده. اولا باید دولتی داشته باشیم که بداند توسعه یعنی چه؛ یعنی دید درستی داشته باشد. این دید باید علمی باشد. توسعه مثل نسخه نیست که یک نفر درد داشته باشد و دکتر با نسخه دردش را درمان کند. وقتی کسی در کاری تلاش کرده و اشتباه میکند، اشتباهات خود را تصحیح میکند... نمیتوانید یک فرمول تعیین کنید و بگویید چیزی که من میخواهم انجام دهم، بهاینترتیب است، چون زمان اجرا به موانعی برمیخورید که باید سیاست را تصحیح کنید... باید برنامه توسعه کشور منعطف و پویا باشد».
به عقیده پیکتی میتوان به کمک مالیات تصاعدی پیشرفته به توسعه رسید. مبنای مالیات تصاعدی پیشرفته چیست؟
مالیات تصاعدی به این معنی است که همانطور که درآمد بالا میرود، نرخ مالیاتی هم بیشتر میشود یعنی اگر کسی در روز هزار تومان درآمد دارد، ٢٠درصد مالیات میدهد و اگر درآمدش بیشتر شود هم بیشتر مالیات میدهد.
بله اما در ترجمه این کتاب به واژه پیشرفته اشاره شده است. منظور از مالیات تصاعدی پیشرفته چیست؟
اگر درآمد هزار تومان باشد، مالیات ٢٠ درصد است. اگر درآمد هزار و ٢٠٠ تومان باشد ٢١ درصد است. شاید بهتر باشد بگوییم مالیات تصاعدی افزاینده. به این معنی که همانطور که درآمد بالاتر میرود، نرخ بالاتری را مالیات میدهید و این نرخ همینطور افزاینده میشود.
شاید منظور پیشرونده باشد.
شاید، اما افزاینده درستتر است. به این منظور که هر که درآمد بیشتری دارد باید نرخ مالیاتی بیشتری بپردازد. البته این بحثی است که بعضیها قبول ندارند چون کسانی که درآمد بالایی دارند، اگر مدام نرخ را بالا ببرند انگیزه ندارند که کار بیشتری انجام دهند. کسی که یک میلیارد دارد، اگر ٥٠ درصد هم مالیات بدهد، ٥٠٠ هزار دلار خواهد داشت. در کشور انگلستان این نرخ افزاینده را کمتر کردهاند. چون نرخ مالیات قبلا حدود ٧٥ درصد بود. بحث هم این بود که کسانی که درآمد بالا دارند برایشان مهم نیست کار کنند و درآمد بیشتری داشته باشند. در ایران کمتر کسی مالیات میدهد و عمدتا حقوقبگیران و کارمندان، مالیاتپرداز دولت هستند. اینجا بعضی از انواع مالیاتها وجود ندارد؛ مثلا مالیات بر ثروت.
سیستم مالیاتی ما خیلی شفاف نیست، خیلی از انواع مالیات را هم نداریم. مثلا مالیات بر تولید ما مشکل دارد. در بخش تولید در یک محصول چندبار و در چند مرحله از تولیدکننده مالیات گرفته میشود. در صورتی که مصرفکننده باید مالیات بدهد نه تولیدکننده.
کشورهای نفتی از جمله ایران بهخاطر درآمد نفت مالیات برایشان خیلی مهم نیست. نمیدانم چقدر از درآمد دولت از نفت است. چون دولت به مالیات احتیاج ندارد خیلی روی این سیستم کار نکرده است.
چه ارتباطی بین مالیات به شیوه تصاعدی با توسعه وجود دارد؟ چرا گزینههای دیگر مطرح نمیشود؟
درست است که در کشورهای پیشرفته سیستم مالیاتی وجود دارد، اما مشخص نیست که این سیستم در ایران جوابگو باشد یا خیر. در ایران اگر از تولیدکننده انگیزه را بگیرید، بورسبازی میکند. چون اگر بورسبازی کند و مالیات افزاینده را هم داشته باشد، زمین میخرد و سال بعد قیمت زمینش دوبرابر میشود و اگر نیمی از آن را هم بهعنوان مالیات بپردازد، برایش مهم نیست. چون این سرمایهگذاری ریسک ندارد. تولیدکننده کارش همراه با ریسک و ممکن است سود نکند. شما میگویید اگر سود کرد و درآمدش از حدی بالاتر رفت، با نرخ تصاعدی مالیات پرداخت کند، اما ریسکش را خودش باید عهدهدار باشد. درنتیجه باعث میشود سرمایهگذاری در امور تولیدی کمتر پیشرفت کند تا سرمایهگذاری در بورسبازی. یک زمین بخرد یا برنج انبار کند و با بالارفتن قیمت بفروشد.
منظورتان در سیستم نفتی ماست؟
در هر جایی این امکان وجود دارد، اما در کشورهای دیگر، یک تولیدکننده بهجز آن انگیزه دیگری هم دارد، علاوه بر آنکه فعالیت او با ریسک کمتری همراه است. شما در ایران سرمایهگذاری میکنید. اگر سیاست دولت در رشتهای که شما سرمایهگذاری کردهاید روشن نباشد، ریسک است. نمیداند اگر یک کارخانه اتومبیل درست کند نرخ تولید در ١٠ سال آینده همانطور باقی خواهد ماند یا خیر. اکنون نرخ گمرکی اتومبیل صددرصد است. اگر دولت این نرخ را بعد از پنج سال ٥٠ درصد اعلام کند، حسابی که کرده، فرق میکند. پس ریسک است. در کشورهای جهان سوم ریسک در مقایسه با کشورهای پیشرفته خیلی بیشتر است. در کشورهای پیشرفته حسابوکتاب وجود دارد و ریسکی هم که وجود دارد قابل حساب است. مهمترین ریسک در کشورهای پیشرفته این است که بحران اقتصادی بهوجود بیاید، مثلا درآمد ملی چهار درصد اضافه و تقاضا هم اضافه میشود، تنها ریسک این است که در دو سال آینده بحران بهوجود بیاید و درآمد ملی افزایش پیدا نکند یا منفی باشد. ولی در کشورهای جهان سوم ریسکهای دیگری هم وجود دارد. با تغییر دولتها سیاستها هم تغییر میکند. بعد از انقلاب، مسئله مهم این بوده است و شنیدهام چندین کارخانه نساجی هم تعطیل شدهاند. چرا؟ چون به سبب واردات بالا، کمتر از ظرفیت تولیدشان استفاده میکنند. بهدلیل اینکه فاستونی که تولید میکردیم بهخوبی فاستونی ژاپن نبود. وقتی مزد بالا میرود، هزینه واردات هم بالا میرود، ریسک هم که مشخص نیست. بنابراین تولیدکننده میگوید چرا کارخانه نساجی. کارخانه را تعطیل و در زمین کارخانه بورسبازی میکند. این مسئله بستگی به این دارد که شما سیاست روشنی در ١٠ سال آینده داشته باشید یا نه. این مسئله فقط مختص دوران حاضر نیست، بلکه حتی در زمان گذشته بهدلیل مسائل تغییر قیمت نفت، همه مسائل بههمریخته بود.
پس بهنظر شما، این معضلات به دلیل وابستگی دولت به درآمدهای نفتی است؟
وقتی بیشتر درآمد دولت از نفت باشد، برایش مهم نیست در عرصه اقتصاد چه اتفاقی میافتد. چون احتیاجی به درآمد ندارد. برایش مهم نیست نساجی کار کند یا نه. میتواند واردات داشته باشد. بهنظرم تحریمی که بهوجود آمده جنبه مثبت برای برخی صنایع داشته است. جنبه مثبت این بوده که کمتر واردات داشتیم. جنبه منفی این بوده که نمیتوانید مواد اولیه خود را مثل گذشته راحت وارد کنید. سرمایهگذار نمیداند این تحریم رفع میشود یا خیر. همه این مسائل روی ریسک سرمایهگذاری تاثیرگذار است.
منظورتان این است که آینده اقتصادی ایران روشن نیست؟
دقیقا. فرض کنید من یک میلیارد دلار پول داشته باشم. شما به من پیشنهاد میدهید که یک کارخانه دوچرخهسازی راهاندازی کنم. من از شما میپرسم اگر این کار را انجام دهم چه کسی خریدار است. سؤال دوم این است که اگر این کار را نکردم واردات دوچرخه به چه صورت خواهد بود؟ شما میگویید سیاست اکنون حمایتی است و یک نرخ گمرکی روی واردات دوچرخه وجود دارد؛ در نتیجه اگر چیزی تولید کنید که کمتر از آن قیمت باشد، فروش خواهید داشت. سؤال من این است که بله درست است، اما سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا همین وضع ادامه خواهد داشت؟ چون دو، سه سال طول میکشد تا کارخانه به تولید برسد. اگر در این دو، سه سال سیاست دولت تغییر کرد شرایط چطور خواهد بود؟ در برنامهریزی بلندمدت رئوس سیاستهای دولتها در ٢٠ سال آینده دارای اهمیت است. در برنامههای کوتاهمدت چهار و پنج ساله هم اینکه چقدر نرخ رشد باید داشته باشیم و طرحهای مختلف چطور باید حمایت شود، اهمیت پیدا میکند. اگر پنج سال آینده وضعیت روشن نباشد، نمیتوان سرمایهگذاری کرد، بهخصوص در سرمایهگذاریهای خارجی. به علت اینکه سرمایهگذار میتواند با ریسک بسیار کمتری در جاهای دیگری به جز ایران مثل چین یا هند سرمایهگذاری کند. همه میگویند چرا سرمایهدارها اینقدر راحت در چین سرمایهگذاری کردند؟ درست است که چین دولتی کمونیستی بود اما تغییر کرد و سیاستها روشن بود. اینکه چقدر سوبسید میدهد و سیاستش در ١٠ سال آینده چیست، اکنون روشن است. سرمایهگذار هم به این مسائل نگاه میکند. از یک طرف میدید نرخ رشد در چین حدود ١٠ درصد در سال اضافه میشود و از طرف دیگر روشن است که سیستم چین قرار است چه برنامههایی داشته باشد، هرچند سیستم کاپیتالیستی نبود؛ اما برای سرمایهگذار روشن بود با چه سیستمی طرف است. کافی نیست که درآمد شما بالا باشد و ٢٠ درصد در سال سود داشته باشید، اما ندانید سال دیگر اوضاع چطور است.
سرمایهگذاری میتواند خوب باشد یا بد. در هند در٢٠ سال گذشته سرمایهگذاری را آزاد کردند ولی نه بههر قیمتی و سرمایهگذار را کنترل کردند. در نتیجه سرمایهگذار میدانست دولت هند یا دولت چین کنترلش میکند و میدانست چه انگیزهای دارد؛ اما اگر انگیزه وجود داشته باشد ولی ریسک معلوم نباشد، فایدهای ندارد. اگر دروازه را رها کنید و خارجیها هر کاری دلشان خواست انجام دهند خوب نیست، بهخاطر اینکه استثمار ایجاد میکنند؛ کاری که در هند کردند. اگر بتوانیم شرایطی تعیین کنیم و سرمایهگذار خارجی شرایطش روشن باشد، میتوانیم بهترین بهره را از حضور سرمایهگذاران خارجی ببریم.
پس عدم سرمایه خارجی از سوی ایرانیان خارج از کشور به دلیل عدم شفافیت در ایران است؟
البته. یکی از شفافیتها، نوسانات نرخ ارز است. در چند سال گذشته تقریبا نرخ ارز ثابت شده است که قبلا اینطور نبود. دلار از هفت تومان مدام افزایش قیمت داشت. برای کسی که میخواهد از خارج از ایران برای سرمایهگذاری بیاید، خوب است؛ چون ریال بیشتری دریافت خواهد کرد، اما اگر بخواهد صنعتی ایجاد کند و از خارج مواد اولیه یا ماشینآلات وارد کند باید گرانتر خریداری کند. بعد هم نمیداند سال بعد قیمت دلار چقدر خواهد بود. سرمایهگذار همیشه محافظهکار است. اگر شرایط روشن نباشد، عدم شفافیت باعث میشود سرمایهگذاری نکند. میتواند گزینههای بهتری داشته باشد. در ایران بعد از انقلاب تبلیغ چپها این بود که میگفتند سرمایهگذاری خارجی بد است. دولت هم برنامهای نداشت و همچنان از تولید داخل حمایت شد. سیاست حمایتی زمانی خوب است و زمانی بد. اگر ابتدا بخواهید صنعت را ایجاد کنید باید حمایت داشته باشید. اگر این حمایت را برای همیشه ادامه دهید، بد است؛ چون سرمایهگذار به این حمایتها عادت میکند و بیانگیزه میشود. در نتیجه باید حمایتها را پس از مدتی کاست؛ کاری که چین و کره و بقیه انجام دادند. وقتی از حمایت یا آزادی صحبت میشود عدهای مخالفت میکنند. هر دو اینها باید باشند. باید دید در چه مرحلهای هستیم و اوضاع اقتصادیمان چطور است.
با توجه به گفته شما، نگاه متعادلی را در اقتصاد میپذیرید که نه چپ است و نه آزاد.
من میگویم باید انعطاف داشت. اگر انعطاف نداشته باشیم مثلا صنعت اتومبیلسازی درست کنید و ٥٠ سال از آن محافظت کنید؛ صنعتی است که همیشه بیانگیزه خواهد ماند. چرا؟ چون تولیدکننده چه دولت باشد چه نباشد، میبیند که بازار هست؛ پس چرا موتور بهتر بسازم؟ اما اگر بفهمد آرام آرام دولت بناست اقتصاد را آزاد کند و رقیب خارجی وجود دارد، سعی میکند کارش را بهبود ببخشد، به شرطی که از قبل بداند. باید بگویید تا پنج سال نرخ حمایتی این مقدار است و بعد از آن، این نرخ را کمتر میکنم. به این ترتیب از یکسو انگیزه ایجاد میکنید و از یک طرف فشار میآورید. کشورهایی که موفق شدهاند، هر دو مورد انگیزه و فشار را با هم داشتهاند. نمیتوانید فقط فشار را اعمال کنید. این سیستم در طول زمان برحسب اینکه در چه مرحلهای از اقتصاد هستیم باید تغییر کند، اما از زمان رضاشاه شروع به حمایت کردیم و این روند را ادامه دادیم.
این نگاه مختص دولت نیست. فعالان اقتصادی و مردم هم معتقدند حمایت ضروری است. بهعنوان مثال حتی در بحث یارانهها هم مردم نمیپذیرند که آن حذف شود و میگویند این پول نفت ماست و باید به دست ما برسد.
همه مردم که اقتصاددان نیستند. مردم نگاه کوتاهمدت دارند و منافع فعلیشان را در نظر میگیرند. کسی که یک خانه را اجاره میکند اگر مدام مبلغ اجارهبها بالا برود این فرد ناراحت است. باید دید دولت باید اجازه دهد اجارهبها اضافه شود یا نه. در اقتصاد نمیتوانیم دگم باشیم. وقتی با نئوکلاسیکها صحبت کنید، میگویند همه نرخها باید آزاد شوند. اما در چه مرحله و چه اقتصادی؟ باید ببینیم در چه کشوری و در چه مرحله اقتصادیای هستیم و درباره چه صنعتی صحبت میکنیم، بازار این صنعت در جهان چیست، رقبایمان چه کسانی هستند، هزینه تولید و نیروی کارمان چه وضعیتی دارند. همه اینها بههم متصل هستند. اما متأسفانه اکنون هم عدهای میگویند این مسائل مهم نیست چون ما نفت داریم. اما تا چه زمانی نفت خواهیم داشت؟ فرزندان ما به دلیل سیاست اشتباه ما به دردسر خواهند افتاد، چون وقتی بزرگ شوند دیگر نفت نخواهیم داشت.
حال به محور اصلی بازگردیم. مالیات چه نقشی در ایجاد توسعه دارد؟ شما اشاره کردید در انگلستان طرحی جدید درباره نرخ مالیات ایجاد شده است. در جاهای دیگر این اتفاق نیفتاده است؟
همهجا وجود دارد. اما در انگلستان این نرخ را کمتر کردند، چون متوجه شدند کسانی که درآمد بالایی داشتند و باید مالیات زیادی پرداخت میکردند، به جای این کشور در کشورهای دیگر سرمایهگذاری میکردند. درواقع این امر سبب خروج سرمایه بود. چون اگر آنجا کارخانهای احداث میکردند، باید ٦٠ درصد درآمدشان را مالیات میدادند. آنها متوجه شدند میتوانند در کشور دیگری سرمایهگذاری کنند، چون آنجا آزادی نقلوانتقال ارز است و این مالیاتهای سنگین وجود ندارد.
یعنی در خیلی از کشورها مالیات تصاعدی فزاینده وجود دارد؟
مالیات فزاینده همهجا وجود دارد، بسته به اینکه چقدر افزایش پیدا کند و حداکثرش چقدر باشد. اگر درآمد روزانهتان هزار تومان باشد ٢٠ درصد مالیات باید بپردازید یا ٢٥ درصد؟ یعنی اول مالیات دوم اینکه اگر درآمد اضافه شود، مالیات چقدر اضافه خواهد شد. آیا از ١٥ درصد به ١٧ درصد میرسد؟ سؤال سوم این است که حداکثر چیست؟ یعنی اگر درآمد شما به پنج میلیون دلار در روز رسید، آیا ٣٥ درصد یا ٥٠ درصد را مالیات خواهید پرداخت؟ همیشه یک سقف تعیین میشود اما طبیعی است مقداری نرخ افزاینده وجود دارد. سؤال این است که نرخ افزاینده چقدر است و چه سقفی باید داشته باشد.
پیشنهاد شما برای اقتصاد ایران چیست؟ اینکه از این روش مالیاتی استفاده کند؟
اینطور نمیتوان پاسخ داد. چون باید ابتدا تکلیف نرخ تورم مشخص شود. نرخ رسمی تورم، چهار، پنج درصد از نرخ اعلامشده بیشتر است. اول باید مسئله نرخ تورم روشن شود بعد به سؤالات دیگر جواب داد. نرخ بهره بالاست، چون تورم بالاست. تمامی این مسائل بر اقتصاد تأثیر سوء دارد.
یعنی الان نباید روی مالیات مانور داده شود؟ تحریمهایی که اتفاق افتاد، منجر به کاهش درآمدهای نفتی شد، بنابراین نگاهها به این سمت برگشته که درآمد دولت از طریق مالیات تأمین شود. با همه مشکلات اقتصادی که وجود دارد، به نظرتان برای جبران درآمدهای دولت روش اخذ مالیات بیشتر برای جبران کسری بودجه روش درستی است؟
خیر، چون درد چیز دیگری است. کسی که سرش درد میکند، اشتها هم ندارد. شما چه کار میکنید؟ یک قرص اشتهاآور به این شخص میدهید.
در واقع درد اقتصاد ما مالیات نیست؟
بله. پس اگر به کسی که سرش درد میکند قرص اشتهاآور داده شود، مشکلش حل نمیشود. باید دید درد اقتصاد ایران چیست؟ یکی داخلی و یکی بینالمللی. درد داخلی نبود سیاست روشن است. درد بینالمللی مربوط به تحریم است.
پیش از تحریم هم همین شرایط بود.
بله، اما الان تشدید شده است. مسئله تحریم باید حل شود. به هر دلیلی تا زمانی که تحریم هست، اقتصاد ناسالم است. الان با وجود تحریم، خیلی چیزها در ایران موجود است اما گران است چون نمیتوانید یک جنس را به کشور وارد کنید و مجبور هستید از ترکیه یا دوبی وارد کنید. یک بیزینسمن، واسطه است و هر نرخی که تعیین میکند باید قبول کنید. واردکننده هم هر نرخی که بخواهد به شما تحمیل میکند. باید دید در مورد مسئله تحریم چه کار خواهیم کرد. باید دید مسائلی که باعث تحریم شده چیست. آن مسائل را چطور مرتفع خواهیم کرد.
با این اوصاف کشور ما چطور باید به توسعه برسد؟
خیلی ساده. اولا باید دولتی داشته باشیم که بداند توسعه یعنی چه. یعنی دید درستی داشته باشد. این دید باید علمی باشد. توسعه مثل نسخه نیست که یک نفر درد داشته باشد و دکتر با نسخه دردش را حل کند. وقتی کسی در کاری تلاش کرده و اشتباه میکند، اشتباهات خود را تصحیح میکند. مثلا شما میخواهید به اصفهان بروید و راه را نمیدانید. یک نفر به شما میگوید باید به قم بروید اما نمیدانید بقیه راه را چطور بپیمایید. درحالیکه قم هم به اصفهان میرسد. به جایی میرسید که میبینید راه یکطرفه است سعی میکنید یک راه دیگر پیدا کنید. در میانه راه باید مسیر را تصحیح کنید. اقتصاد هم همین است. نمیتوانید یک فرمول تعیین کنید و بگویید من چیزی که میخواهم انجام دهم به این ترتیب است. چون در زمان اجرا به موانعی برمیخورید که باید سیاست را تصحیح کنید. به جز آن، شما براساس دادههایی که در دنیا وجود دارد سیاستی را انتخاب میکنید؛ مثلا متوجه میشوید صنعت اتومبیل، بازاری در پاکستان دارد. سرمایهگذاری میکنید و بعد که تولید به بازار آمد، متوجه میشوید سیاست واردات اتومبیل به پاکستان تغییر کرده و نمیتوانید با همان سیاست قبل به راه ادامه دهید. باید برنامه توسعه کشور منعطف و پویا باشد. این کار را ژاپن، کرهجنوبی و چین انجام دادند.
به نکته خوبی اشاره کردید. خاطرم است در یکی از کلاسهای مدیریت بحث بر سر این بود که برنامههای توسعه در کشور ما مانند آمریکا خط صاف با کمی نوسان نیست که وقتی حزبها جابهجا شدند فقط اندکی تغییر کند، بلکه نوسانات در ایران خیلی شدید است و دولتهای مختلف رویکردهای کاملا متفاوت و گاه متعارضی دارند.
بله قبل از انقلاب اینطور بود. آن زمان برنامه داشتیم، اما شاه تصمیم میگرفت کار طور دیگری انجام شود و کسی جرئت اعتراض نداشت و برنامه فقط روی کاغذ بود و هیچگاه اجرا نمیشد؛ درحالیکه برای توسعه باید دید علمی داشت. همیشه مشخص نیست علم جواب درست داشته باشد، اما اگر جواب درست نبود، میتوان آن را تصحیح کرد؛ ولی اگر دید علمی نباشد، روی نظرتان میایستید. درحالحاضر اقتصاد ما تابع منافع کسانی است که آن را در دست دارند. بعد هم اینکه ما دولتی در دولت داریم. نیروهای نظامی نباید وارد بیزینس شوند. مالیات بخشی از قضیه است. شما نمیتوانید در کشوری که درآمد دولت بیشتر از نفت است، انتزاعی صحبت کنید. اگر نفت نبود فقط بحث مالیات بود؛ اما الان درآمد نفت چطور باید استفاده شود؟ بخش زیادی از درآمد نفت صرف هزینههای جاری دولت میشود که درست نیست.
کلا درآمد نفت نباید صرف هزینههای جاری شود؟
دولت هزینههای عمرانی و هزینه جاری دارد. نفت یک کالای سرمایهای است. اگر نفت تولید کنیم باید منابع آن را روی یک سرمایه دیگر متمرکز کنیم. مالیات که میگیریم باید هزینههای دیگر را جبران کنیم. الان دولت درآمد نفت را دارد که خیلی به مالیات توجه ندارد، اما اگر نفت به قیمت هاب انرژی فروخته میشد، اینگونه با آن رفتار نمیکردند.
با این اوصاف با آزادسازی قیمت حاملهای انرژی موافق هستید؟
الان قیمت بنزین از ٧٠٠ تومان به هزار تومان رسیده است که نتیجهاش افزایش تورم است، چون مسیری را که با تاکسی طی میکنید، گرانتر شده است؛ بنابراین یک نانوا مجبور است نان را گرانتر بفروشد. این مسائل همه به هم مربوط هستند. به جای اینکه این کار را انجام دهید، باید مسئله تورم بهگونه دیگری حل میشد. در جنگ دوم جهانی کشورهایی که در اروپا بودند این مسائل را داشتند؛ کنترل شدیدی بر قیمتها وجود داشت و سوبسید میدادند. آیا درست است که به مصرف نان، سوبسید تعلق بگیرد؟ سوبسید باید به نانوا داده شود یا به تولیدکننده گندم؟ وقتی به نانوا سوبسید میدهید به این معنی است که آرد به قیمت گران وارد میشود و دولت سوبسید میدهد و به شما میفروشد که به ضرر تولیدکننده داخلی است، چون آرد وارد میشود و در واقع شما به آرد خارجی سوبسید میدهید. اگر به تولیدکننده داخلی سوبسید بدهید، تولید داخلی بیشتر میشود؛ البته این کار زمانبر است. باید گروهی در مجلس باشند که این مسائل را به شکلی علمی حل کنند. آن زمان سازمان برنامه داشتیم که البته اشکالاتی داشت و بحثها و تحقیقاتی انجام میشد. تا این مسائل حل نشود این گرفتاریها را داریم. تأسف این است که یک روز درآمد نفت تمام میشود، بعد چه خواهیم کرد؟ مخازن نفت در ایران و عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس بهاینصورت است که چاه نفت که حفر میشود، گاز موجود به منابع نفت فشار میآورد و نفت فوران میکند. اگر شیر نفت را ببندید، چون گاز به منابع نفت فشار میآورد، نفت بالا نمیآید و اصطلاحا میگویند نفت قهر میکند و به جاهایی میرود که خالی است. جایی که آب نمک است و بعد اگر بخواهید نفت را استخراج کنید، نمیتوانید و باید با دستگاه مکانیکی جداسازی کنید. یکی از مشکلات نفت ما این است که نفت ایران قهر کرده است. کارشناسان شرکت نفت با این مسائل آشنا هستند. الان هزینه تولید نفت ایران ٣٠، ٤٠ سنت است و اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم، شش، هفت دلار خواهد بود. دیگر اینکه باید تکنولوژی و امکانات هم داشته باشیم. اینها هزینههایی است که به دلیل سیاست غلط و تحریمهای اعمالشده، با آن مواجهیم. ما نمیتوانیم با دنیا بجنگیم. کدام کشور الان دوست ماست؟ فقط ترکیه.
منبع: شرق