خسرو نورمحمدی
بحث از تقدم یا تأخر سرمایه انسانی یا سرمایه فیزیکی در اقتصاد جهانی، مدتها پیش بهنفع سرمایه انسانی خاتمه یافته اما در ایران از مدتها پیش، تقدم سرمایه فیزیکی در بطن سیاستهای اقتصادی ایران حضور داشته است.
علم اقتصاد در شرایطی شکل گرفت که هنوز چیزی به نام سرمایه انسانی چندان مطرح نبود. آدام اسمیت در شرایطی «ثروت ملل» را مینوشت که اساسا سرمایه انسانی هنوز شکل نگرفته بود. بهتدریج نیروی کار بنگاههای تازهپاگرفته تخصص پیدا کردند و توانستند در تعیین قیمت کار و شرایط تولید، تاثیرگذار باشند. این مساله حتی در زمان مارکس هم وجود نداشت. در گامهای اولیه توسعه کشورهای صنعتی، طبیعتا سرمایه تنها در قطبهای جمعیتی تجمع مییافت. بنابراین اولین سیاستهای توسعهای در جهان و بهتبع آن در ایران، بر ایجاد قطبهای صنعتی در قطبهای جمعیتی بود.
برمبنای این سیاستها بود که دولتها منابع مالی را در شهرهای بزرگ و مراکز استانها تزریق کردند تا با ایجاد قطبهای صنعتی، تولید را فعال کنند. پس از مدتی این روند باعث بزرگشدن بیشازحد شهر و مهاجرت وسیع از روستا به شهرها شد. به این دلیل بود که دولت به فکر ارایه حداقلی از امکانات به روستاها افتاد. این ایده به خصوص پس از انقلاب با شکلگیری نهادهایی چون جهاد سازندگی تقویت شد. دولت در آن زمان به روستاها مصالح و امکانات عمرانی میداد تا مردم محلی به دست خود اقدام به ساختوساز کنند.
برای مثال در روستاهایی که سرویس بهداشتی مناسب وجود نداشت، جهاد سازندگی سیمان و ماسه را تامین میکرد و از مردم محلی میخواست که با نیروی کار خودشان اقدام به ساخت سرویس مناسب کنند. این اقدامات حتی در زمان جنگ که امکانات اندکی در اختیار دولت بود و منابع زیادی باید صرف هزینههای جنگی میشد، ادامه داشت. علت این امر این بود که ایجاد برابری و عدالت، جزو اهداف انقلاب بود.
پس از پایان جنگ این ایده در طرحهایی چون برقرسانی و گازرسانی به روستاها پیگیری شد. این طرحها مورد مخالفت بخشی از متخصصان بود که معتقد بودند فراهمآوردن این امکانات موجب نیازهای بیشتر در این مناطق به امکانات مدرن میشود که توان تامین آنها از عهده دولت خارج است. پس از گذشت سالها میبینیم که تئوری ایجاد قطب صنعتی، حاصلی جز وسیعترشدن مهاجرت و توسعهنیافتگی به دنبال نداشته است. روستاهایی که دارای برق و گاز شدهاند امروز خالی از سکنه هستند.
علت این مساله را باید در تقدم سرمایه فیزیکی بر سرمایه انسانی جستوجو کرد. بانک جهانی چندین سال پیش از این اعلام کرد ٦٠درصد ارزشافزوده کشورها حاصل از سرمایه انسانی آنها و باقی آن، ناشی از سرمایه فیزیکی است. این نسبت در گزارش سالهای اخیر این بانک ٨٠ به ٢٠درصد است. امروز کشورها این ایده را که متاسفانه در اقتصاد سیاسی ما جا افتاده و توسعه را نیازمند سرمایهگذاری میداند از دستور کار خارج کردهاند. در کشورهای پیشرفته میبینیم افرادی مانند بیل گیتس با خلاقیت خود، بیش از بسیاری از ملتها تولید ثروت میکنند.
در سالهای گذشته شاهد بودیم که کشورهایی مانند ژاپن و سنگاپور که چندان سرمایهای نداشتند در مسیر توسعه قرار گرفتند اما کشورهایی نظیر هند و عربستان که سرمایههای طبیعی زیادی دارند به توسعه دست نیافتهاند. امروز کشورهایی چون مالزی و سنگاپور استراتژی مشخصی برای توسعه ندارند.
استراتژی آنها در یکچیز خلاصه میشود و آن فراهمآوردن فضایی است که در آن، خلاقیت نیروی انسانی شکوفا شود. اما در کشور ما از آنجایی که فرآیند توسعه توسط دولتهای غربی وارد شد و در زمان شاه با برنامهریزی آنها به نتیجه رسید، این تفکر جاافتاده که دولت باید با تخصیص منابع و تاکید بر سرمایه فیزیکی، پروژههای عمرانی را پیش ببرد و اینگونه در کشور، توسعه به وجود میآید. اما تجربه توسعه در اقتصادهای در حال رشد به ما نشان میدهد که این راه جواب نخواهد داد.
اگر فضای خلاقیت برای نیروی انسانی فراهم شود، خود آنها راه پیشرفت را پیدا میکنند. در حال حاضر ظرفیتهای توسعه در مناطق محروم کشور بههیچوجه کمتر از شهرهای بزرگ نیست. برای مثال در استانی مثل خوزستان که ظرفیتهای بسیاری برای پیشرفت دارد اگر فضای خلاقیت نیروی انسانی فراهم باشد هیچ دلیلی ندارد که سرانه درآمد پایینتر از نقاط مرکزی کشور باشد. تفاوت فاحش سرانه درآمد کشورهای پیشرفته با کشور ما به این دلیل است که نظام انگیزشی در این کشورها خلاقیت را در افراد، شکوفا و آنها را تشویق میکند که خلق ارزش کنند. اگر نظام انگیزشی را در کشور اصلاح کنیم، افراد در استانهایی مانند استانهای جنوبیمان که ظرفیتهای بسیار بالایی دارند، به راحتی میتوانند درآمدزایی کنند. دوران نیاز به سرمایهگذاریهای بزرگ به سر آمده؛ امروز برای توسعه به نیروی انسانی و سرمایهگذاری روی آن نیاز است.
منبع: شرق