حسن خوشپور
مدیرسابق دفتر امور بنگاهها و خصوصیسازی سازمان مدیریت و برنامهریزی
ما نسبت به گذشته هیچ تغییر ساختاری نداشتهایم و نظام نرخ ارزیمان همان نظامی است که نتوانست از جهش 200 درصدی نرخ ارز جلوگیری کند و ما نسبت به آن دوره هیچ تغییری نداشتهایم و کمافیالسابق نرخ ارز به صورت دستوری و تصنعی تعیین میشود، اما اگر ما از گذشته درس بگیریم باید تغییری ساختاری در بازارمان ایجاد کنیم که به هیچوجه دوباره نرخ ارزمان دچار چنین جهشهایی نشود.
مهمترین این تغییرات ساختاری میتواند تغییر نظام ارزی و بانک مرکزی مثلا اینکه به بانک مرکزی استقلال بدهیم تا اهدافش را پیگیری کند.
الان گرچه میبینم دولت با افزایش نرخ ارز آن را قدری واقعیتر کرده است، اما مجلس با توجه به قدرتش سعی دارد آن را کاهش دهد. این تقریبا مشابه همان اشکالی است که دولت پیش داشت. یعنی چندین سال بهصورت مصنوعی قیمت ارز را ثابت نگه داشتیم و بعد مجبور شدیم که بگذاریم نرخ ارز سه برابر شود. اگر ما اجازه ندهیم که مشکلات اقتصاد خودشان را در نرخ ارز بروز دهند این مشکلات در بخش دیگری از اقتصاد خود را تخلیه میکنند.
منظورم این نیست که ارز را کاملا آزاد کنیم و هیچ جای دنیا اینطور نیست که ارز بهصورت کامل در بازار آزاد تعیین شود ولی اینکه به یک بازه منطقی تعیین کنیم تا ارز بتواند در این دامنه تغییر کند در خیلی از جاهای دنیا مورد استفاده است. در این روش دولت بهعنوان مثال میگوید باید ارز بین 2500 تا2700 تومان نوسان داشته باشد و اجازه میدهد که نرخ ارز در بازار خودش تعیین شود و دولت خودش نیز بهعنوان یک بازیگر اصلی است که اهدافی بهغیر از سودآوری نیز دارد و در این بازار فعال است و خودش هم تحلیل میکند و هم هر لحظه که از بازه تعیین شده عدول شد وارد عمل میشود.
در این حالت باز هم یک نکته مهم وجود دارد و آن تعیین صحیح بازه نوسانات نرخ ارز است که دولت باید به هدف واقعی کردن قیمتها در اقتصاد آن را تعیین کند که در تعیین این مقدار پارامترهای متعددی وجود دارند از جمله متغیرهای بودجه دولت، میل به واردات و تقاضای صادراتی و... به نظر من قیمت واقعی نرخ ارز الان بیش از چهار هزار تومان است، ولی بهخاطر دخالتهای نابهجای دولت افزایش پیدا نمیکند که به معنی خوردن از سرمایه است.
شما پالایشگاهی را در نظر بگیرید که ظرفیتش 200 هزار بشکه در روز است، اما ما 250 هزار بشکه در روز از آن برداشت میکنیم و اضافه برداشت داریم. شاید تا مدتی هم مشکلی به وجود نیاید و در نگاه اول به نظر میرسد که ما نسبت به حالتی که فقط 200 هزار بشکه برداشت میکردیم، سود میکنیم، اما در واقع اینطور نیست، چرا که ما یکسری هزینههای پنهان را در نظر نمیگیریم از جمله هزینههایی که ممکن است بهخاطر انفجار پالایشگاه تحمیل شود یا هزینههایی که ممکن است به خاطر تعمیر پالایشگاه بهوجود بیاید. اینجا نیز موضوع مشابهی وجود دارد و آن اینکه ما داریم از سرمایههایمان خرج میکنیم تا نرخ ارز را ثابت نگه داریم. مسلما چندی بعد مجبور خواهیم شد تا دوباره به علت تمام شدن ذخایر ارزی اجازه دهیم که نرخ ارز جهش پیدا کند.
شفافیت بازار ارز
اگر بازار ارز شفافیت داشته باشد همه آحاد اقتصادی تکلیف خود را میدانند. ثابت نگه داشتن ارز سیاست خوبی نیست و باید سیاستی را پیش بگیریم که قادر باشیم در بلند مدت نرخ ارز را تثبیت کنیم که شفافیت به این هدف کمک میکند؛ مثلا اگر بانک مرکزی اعلام کند که ما سیاست شناوری ارز در بازه مشخصی را داریم، بازار خودش میتواند نرخ ارز واقعی را حاکم کند.
جمعبندی
به طور خلاصه اینکه، الان نظام ارزی ما هیچ تغییر ساختاری نسبت به گذشته نداشته و اگر بحرانی بهوجود بیاید به لحاظ ساختاری هیچ مانعی جلوی آن وجود ندارد. یک تغییر ساختاری مناسب قدرت دادن به بازار است و بهعنوان مثال اینکه باید دولت فقط یک بازه برای نوسانات نرخ ارز تعیین کند و اجازه بدهد که مردم با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه نرخ واقعی ارز را مشخص کنند.