شنبه, 27 ارديبهشت 1393 00:00

عبدالحسین ساسان: «نه» علم اقتصاد به پرداخت نقدی یارانه‌ها

نوشته شده توسط

دکتر عبدالحسین ساسان، یکی از اقتصاددانان و استادان برجسته اقتصاد کشور است که جراحی بزرگ اقتصاد کشور با عنوان «طرح هدفمندی» یا همان پرداخت مستقیم یارانه‌ها را در جامعه‌ای مانند ایران اشتباه می‌داند و معتقد است «وقتی تعداد مستمندان در یک جامعه زیاد باشد، هیچ راهی بهتر و باصرفه‌تر از یارانه کالاها و خدمات وجود ندارد.» ‌این‌روزها با اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها، اقتصاد کشور در حالت انتظار به‌سر می‌برد و همواره این سوال در ذهن بسیاری از مردم ایجاد می‌شود که آیا راه‌های بهتری برای اصلاح سیستم اقتصادی کشور وجود ندارد؟  این موضوع بهانه‌ای شد تا به گفت‌وگو با یکی از اقتصاددانان کشور درخصوص راه‌های گوناگون پرداخت یارانه در اقتصاد و شیوه‌های اعمال آن در سایر کشورها و همچنین بهترین روش برای سیاست‌های حمایتی عمومی دولت در ایران بپردازیم که این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

‌فاز اول هدفمندی یارانه‌ها با تمام کم‌وکاستی‌ها اجرا شد. به نظر شما برای رفع نواقص طرح در مرحله دوم، چه کسانی و به چه شکلی باید یارانه دریافت کنند؟

به نظر من رفع نواقص مرحله اول طرح هدفمندی یارانه‌ها غیرممکن است. اصلا پرسش اصلی باید این باشد که آیا اجرای این طرح لازم بود یا نه؟ آنچه مسلم است این است که هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که همه مردم آن از دریافت کمک‌های دولت بی‌نیاز باشند. حتی در کشورهای اسکاندیناوی که دارای جمعیت اندک و درآمد سرانه بالایی هستند، افراد سالخورده، بیمار و ناتوان زیر پوشش حمایت‌های دولت‌ها قرار دارند. چتر حمایت دولت‌ها همواره باید بر سر نیازمندان سایه‌افکن باشد. تنها مساله قابل بحث این است که با چه روش‌هایی بهتر می‌توان به نیازمندان یاری ‌رسانید. این موضوع بخش اول طرح هدفمندی یارانه‌ها را تشکیل می‌دهد. بخش دوم این است که اصلاح قیمت‌ها -که امری بسیار ضروری است- چگونه باید انجام شود. آیا روشی که در مرحله اول طرح اتخاذ شد، روش درستی بوده است؟ تصور می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین مشکلات طرح هدفمندی یارانه‌ها این بود که این دو موضوع متفاوت را با هم مخلوط کرد. نخستین گامی که برای اصلاح اشتباهات مرحله اول باید برداشت، تفکیک این دو موضوع از یکدیگر است. دولت باید یک برنامه جامع، کارآمد و متناسب با شرایط برای ارتقای زندگی نیازمندان و یک برنامه جامع، کارآمد و متناسب با اوضاع اقتصادی کشور برای اصلاح سیستم قیمت‌ها تدوین کند. این دو برنامه نباید به همدیگر گره بخورد. باید جدای از یکدیگر مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

در ایران چه‌کسانی باید یارانه بگیرند؟

پاسخ به پرسشی در مورد اینکه چه کسانی باید یارانه دریافت کنند به یک مقدمه نیاز دارد. کمک‌های حمایتی دولت -یا بهتر است گفته شود سیاست‌های حمایتی بخش عمومی- به اشکال مختلف امکان‌پذیر است:

اول، یارانه‌ها یا پرداخت کمک‌های دولتی به تولیدکنندگان به‌منظور تثبیت قیمت‌ها یا جلوگیری از افزایش بیش از حد قیمت کالاها و خدمات.

دوم، پرداخت نقدی یا پرداخت کمک‌های دولتی به مصرف‌کنندگان به‌منظور امکان آزاد‌سازی قیمت‌ها.

سوم، توانمندسازی نیازمندان مانند ارایه خدمات بهداشتی، دارو و درمان.

چهارم، آموزش‌های فنی و حرفه‌ای، آموزش‌های تخصصی و تغذیه رایگان کودکان در مهدهای کودک و مدارس مناطق فقیرنشین.

پنجم، ایجاد فرصت‌های شغلی هرچه‌بیشتر با هدف افزایش تقاضا و در نتیجه افزایش دستمزد نیروی کار. زیرا کارکردن تنها ممر درآمد نیازمندان یک جامعه است.

بسیاری از اقتصاددانان شدیدا از روش سوم و چهارم حمایت می‌کنند. روش دوم که در طرح هدفمندی یارانه‌ها برگزیده شده، هواداران بسیار کمی در میان اقتصاددانان دهه اخیر دارد. چون این روش مشکلات زیادی برای اقتصاد هر کشوری ایجاد می‌کند.

آیا روش اول یعنی پرداخت یارانه به تولیدکنندگان برای تثبیت قیمت هم طرفدارانی دارد؟

بله دارد. احتمالا همه اقتصاددانان به‌خوبی آگاهند که اگر تعداد مستمندان در یک جامعه زیاد باشد، هیچ راهی بهتر و باصرفه‌تر از یارانه کالاها و خدمات وجود ندارد. مثلا در جامعه‌ای که 70 تا 80درصد جمعیت آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند، به‌هیچ‌وجه نمی‌توان یارانه‌ها را به پرداخت‌های نقدی تبدیل کرد. چون هزینه تفکیک جامعه به دهک‌های درآمدی به منظور پرداخت درست و دقیق کمک‌های دولتی بسیار پرهزینه است. افزون بر آنکه تشخیص درآمد خانوارها کار دشواری است. حتی در کشورهایی که دارای یک اقتصاد سنتی هستند و تعداد خرده‌فروش‌های کوچک بسیار زیاد است، حسابداری الکترونیک وجود ندارد، حتی هیچ‌یک از فروشندگان کوچک، دفتر حساب‌های روزانه یا خریدوفروش خود را نگهداری نمی‌کنند، تشخیص سطح درآمدها غیرممکن خواهد بود. به‌ویژه هنگامی که پنهانکاری و فساد نیز بر چنین شرایطی افزوده شود. دیگر هیچ راهی برای تشخیص نیازمندان واقعی از سایرین باقی نمی‌ماند. در چنین شرایطی یارانه‌ها بهتر از پرداخت‌های نقدی است. چون هزینه‌های اداری اجرای این کار به‌مراتب از هزینه‌های پرداخت یارانه به 20 الی 30 درصد از کسانی که نیازمند نیستند، بیشتر خواهد بود.

در این صورت یک مشکل بزرگ باقی می‌ماند. در صورت انتخاب این گزینه، امکان قاچاق کالاهای مشمول یارانه به کشورهای همسایه وجود دارد.

بله درست است. ولی این مشکل راه‌حل خود را دارد. نمی‌توان برای حل یک مشکل انتظامی، تجاری یا اجتماعی، اقتصاد یک کشور را به بازی گرفت. نمی‌توان دانش اقتصاد را زیر پا گذاشت. مشکل قاچاق کالاهای یارانه‌ای را می‌توان با محدودیت توزیع آن در مناطق قاچاق‌خیز حل کرد. مناطقی که مبدا صدور کالاهای قاچاق هستند با سیستم‌های توزیع محدود مانند کوپن یا دفترچه یا فروشگاه‌های تعاونی محلی که با هیات امناء اداره می‌شوند، کاملا قابل کنترل هستند. افزون بر این مرزهای هر کشوری باید محافظت شوند. مساله صرفا قاچاق موادمخدر و آسیب‌های فراوان ناشی از آن نیست بلکه ورود کالاهای ممنوعه و کالاهای لوکس بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی برای اقتصاد هر کشوری زیانبار است. پس نباید مبحث ضعف در کنترل مرزها را به حساب یارانه‌ها گذاشت.

آیا کشورهای پیشرفته هم به کالاهای خود یارانه می‌پردازند؟

بله. همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا به برخی از کالاها و برخی از خدمات خود یارانه می‌پردازند. معلوم نیست چه‌کسی این حرف را درآورده که یارانه‌ها همواره و همه‌جا اشتباه است. مطلقا اینطور نیست. بخش کشاورزی، دامداری و تحقیقات علمی در بسیاری از کشورهای پیشرفته یارانه می‌گیرند. حتی در آمریکا که مخالفان یارانه‌ها در ایران از مدیریت اقتصادی آن کشور الهام می‌گیرند، بسیاری از کالاها در بسیاری از مقاطع یارانه می‌گیرند. مثلا تا مدت زیادی برخی از ایالت‌های آمریکا به اتومبیل‌های هیبریدی یارانه می‌دادند. هنوز هم اتومبیل‌های برقی مشمول دریافت یارانه هستند. البته پرداخت یارانه کالاها، یا کمک به تولیدکنندگان نباید دایمی و ابدی باشد. باید طبق برنامه در بازه‌های زمانی مشخص صورت گیرد. در عین حال تولید‌کننده نیز باید بتواند پس از انقضای مهلت مقرر فرآورده‌های بهتر و ارزان‌تری وارد بازار کند.

پس شما معتقد هستید، پرداخت یارانه به کالاها و خدمات باید موقت باشد؟

لزوما نه. اقتصاددانان کالاها و خدماتی را شناسایی و معرفی می‌کنند که «خوش‌نشت»‌ها نامیده می‌شوند. آنها می‌گویند این کالاها باید همواره، همه‌جا و به میزان کافی و موثر یارانه دریافت کنند. یارانه‌ها برای این دسته از کالاها و خدمات مطلقا موقتی نیست و تا ابد باید ادامه داشته باشد.

شما به پنج روش برای اعمال سیاست حمایتی عمومی اشاره کردید که روش دوم آن یعنی پرداخت نقدی یارانه‌ها هم‌اکنون در ایران در حال انجام است. چنین روشی برای پرداخت یارانه، چقدر پشتوانه علمی دارد؟

گزافه‌گویی نیست اگر بگوییم این روش از همه روش‌های دیگر بدتر است. کمتراقتصاددانی را می‌توان یافت که این روش را تایید کند. درست است که افرادی به نام تیم اقتصادی دولت نهم و دهم این روش را در ایران پایه‌گذاری کردند، ولی هیچ‌یک حتی یک مقاله یا یک صفحه از یک کتاب درسی معتبر را به‌عنوان پشتوانه کار خود منتشر نکرده‌اند. هنوز هم دیر نشده است. اگر منبع علمی معتبری هست که این روش را تایید می‌کند، خوب است سروران عزیز آن منبع یا منابع را در اختیار رسانه‌ها قرار دهند. حتی خوب است این منابع را برای درج در یک کتاب ترجمه و منتشر کنند، زیرا باید از هم‌اکنون پاسخی برای تاریخ ایران اندیشیده شود. بی‌شک تاریخ در آینده نسبت به این دوره هشت‌ساله بسیار حساس خواهد بود. پس شایسته آن است که اقتصاددانان و مشاوران اقتصادی دولت‌های نهم و دهم تا فرصت هست پاسخ‌های خود را برای تاریخ آماده و منتشر کنند. زیرا اقتصاددانان دولت نهم و دهم حتی بیش از سیاستمداران آن دولت‌ها مسوول پاسخگویی درباره ویرانی کشور و اقتصاد ملی هستند.

چرا اقتصاددانان این روش را تایید نمی‌کنند؟

در میان تمامی شیوه‌های حمایت از نیازمندان، پرداخت‌های مستقیم بدترین شیوه‌ای است که تاکنون تجربه شده است. هرجا این شیوه به کار رفته به نابودی اقتصاد و جامعه انجامیده است. دلایلی برای این گفته وجود دارد.

نخست، آمریکایی‌ها مدتی به مستمندان خود کوپن تغذیه می‌دادند، که به food stamp شهرت داشت. پس از چندسال متوجه شدند که میزان مصرف مشروبات الکلی، موادمخدر و سیگار به‌شدت افزایش یافته است، در نتیجه سیستم خود را اصلاح کردند. گفتند فروشگاه‌های خوراک نباید کوپن را به‌عنوان پرداخت برای مشروب و سیگار بپذیرند. اوضاع کمی بهتر شد، ولی اتفاق دیگری افتاد. معتادان پول‌های نقد خود را صرف خرید مشروب و سیگار می‌کردند و کوپن خود را صرف خرید خوراک‌های مجاز. باید در ایران هم به‌ویژه در روستاها تحقیقات دقیقی انجام شود تا ببینیم مصرف سیگار و موادمخدر پس از نقدی‌شدن یارانه‌ها چه تغییری کرده است. بیکاری امر بسیار خطرناکی است انسان را به آفت‌های اخلاقی و روانی مبتلا می‌کند. ولی بیکاری در ترکیب با پول سیگار به‌مراتب خطرناک‌تر است.

دوم، پرداخت نقدی یارانه‌ها در حقیقت پرداخت جایزه برای تولید کودک بدون توجه به تمهیدات لازم برای تعلیم و تربیت، آموزش و اشتغال نیروی انسانی است. در همه کشورهای جهان که این تجربه تلخ را پشت‌سر گذاشته‌اند، پرداخت کمک‌های نقدی موجب تغییر ترکیب جمعیت آن کشورها شده است. به این معنا که جمعیت طبقات متوسط و بالاتر از متوسط تغییر نکرده، ولی جمعیت نیازمندان، بیماران و کسانی که هیچ تاثیری بر افزایش تولید ملی ندارند به‌شدت افزایش یافته است. به این ترتیب هرروز بر جمعیت مستمندان افزوده شده و جمعیت تولیدکنندگان رو به کاهش گذاشته است.  این پدیده را هم با آمارگیری می‌توان تجزیه و تحلیل کرد و هم با مشاهده خیل عظیم کودکان خیابانی، کودکان چهارراه‌ها و میدان‌ها و کودکان اجاره‌ای که شبکه‌های تکدی‌گری آنان را طعمه فریبکاری می‌کنند. آیا در کشور ما کودکان خیابانی اجاره‌ای پس از پرداخت مستقیم یارانه‌ها کاهش یافته است؟  سوم، شیوه پرداخت نقدی دولت به نیازمندان به زوال عقل می‌انجامد. در روایات ما آمده است که «العقل هوالنبی الباطن». خداوند از یک‌سو پیامبرانی را برای هدایت و راهنمایی خارج از وجود انسان مبعوث کرد و از سوی دیگر پیامبرانی را در وجود انسان قرار داد که آنها را عقل نامیده است. عقل به‌عنوان پیامبر همیشگی، همراه و همدم انسان‌ها آنان را راهنمایی می‌کند که زندگی بهتری برای خود و خانواده خود فراهم کنند. عقل می‌گوید اگر از عهده تعلیم و تربیت، ایجاد محیط پرورشی سالم و تامین سرمایه برای اشتغال فرزندان خود برنمی‌آیی به فرزندآوری کمتر قناعت کن. ولی پرداخت نقدی این پیغمبر درونی را فریب می‌دهد و انسان را به تصمیم‌گیری‌های نامعقول وامی‌دارد.  چهارم، پرداخت‌های نقدی دولت‌ها به نیازمندان ظاهرا مددکار آنان است ولی در حقیقت قاتل رفاه و آسایش مستمندان خواهد بود. دلیل آن افزایش نرخ تورم یا گران‌ترشدن سطح قیمت‌ها در جامعه است زیرا نقدینگی افزایش می‌یابد، تابع تقاضا بالاتر می‌رود و قیمت‌ها را با خود بالا می‌کشد. در حالی که این افزایش‌ها لزوما به بالارفتن عرضه کالاها و خدمات در داخل کشور نمی‌انجامد زیرا اولا تضمینی وجود ندارد که نیازمندان پول‌های دریافتی خود را صرف خرید کالاهای ساخت کشور خود کنند، ثانیا تغییرات عرضه کالاها و خدمات صرفا تابع تغییرات قیمت‌ها نیست. بلکه ده‌ها عامل دیگر مانند وجود منابع طبیعی، منابع سرمایه‌ای، تکنولوژی، مدیریت، فضای کسب و کار و رقابت سازنده موجب افزایش تولید کالاها و خدمات می‌شوند. در غیاب این عوامل افزایش قیمت‌ها صرفا منجر به افزایش واردات کالاها خواهد شد. بنابراین پول‌هایی که برای هدفمندی یارانه‌ها پرداخت می‌شود ممکن است به افزایش سطح اشتغال و تولید در کشور چین بینجامد.

پنجم، پرداخت‌های نقدی دولت‌ها با سازوکارهای بسیاری به تورم می‌انجامد. اگر دولت‌ها برای تامین منابع لازم به کسر بودجه رو آوردند در این صورت عوامل تورم‌زا مضاعف خواهد شد. از یک سو به دلیل تحریک تقاضا (demand pul) و از سوی دیگر به دلیل کسر بودجه. این در حالی است که تورم دشمن سرسخت نیازمندان و دوست وفادار ثروتمندان است زیرا تورم فاصله نیازمندان از تامین نیازهایشان را بیشتر می‌کند ولی بر قیمت دارایی‌های ثروتمندان می‌افزاید.

ششم، پرداخت کمک‌های نقدی به مستمندان یک سیاست پوپولیستی است زیرا توده‌های نیازمند را به حمایت از کسانی می‌کشاند که در حقیقت دشمن واقعی آنها هستند. بنابراین حاکم‌کردن پوپولیسم در جامعه خردمندان، افراد شرافتمند و انسان‌های کاردان و کارشناس را از صحنه بیرون می‌کند و نیرنگ‌بازان را بر همه عرصه‌های کشور حاکم می‌گرداند. هدفمندی یارانه‌ها ذاتا مستعد سفله‌پروری و حاکمیت پوپولیسم است.  هفتم، پرداخت مستقیم یارانه‌ها موجب استقرار استبداد و نابودی حق انتخاب برای نسل‌های آینده است زیرا هنگامی که یک دولت پوپولیست به پرداخت پول اقدام کرد، این پول به‌عنوان حق شرعی و قانونی مردم تلقی می‌شود. بنابراین اگر فرد یا افراد خردمندی پس از فرد یا افراد عوامفریب به حکومت برسند که تشخیص دهند باید بودجه را صرف سلامتی یا آموزش نیازمندان کنند، نخواهند توانست این حق به ظاهر شرعی و قانونی را سلب کنند. دلایل بیشتری برای محکوم‌کردن یارانه‌های نقدی وجود دارد که باید اقتصاددانان بزرگوار کشور با دقت و تفصیل برای مردم شرح دهند وگرنه مسیر‌گذار روشن نخواهد شد.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا دو روش سوم و چهارم یعنی توانمندسازی و اشتغال‌آفرینی را به سود نیازمندان و مستمندان می‌دانید؟

این هم دلایل فراوانی دارد. در یک مصاحبه کوتاه صرفا می‌توان به مهم‌ترین این دلایل اشاره کرد. امیدوارم اقتصاددانان جوان رساله‌ها و پایان‌نامه‌های فراوانی را به این موضوع اختصاص دهند تا راه برای آیندگان روشن‌تر شود. من به کوتاهی به چند دلیل اشاره می‌کنم: اصل اول توانمندسازی، معاینات ژنتیکی پیش از بارداری است. این خدمت برجسته از پیدایش کودکانی که یا زندگی گیاهی دارند یا تا پایان عمر به مراقبت‌های شدید پدر و مادر نیازمندند، جلوگیری می‌کند. تصور کنید یک خانواده مستمند به چه چیزی نیاز دارد. به 45هزارتومان پول برای هر فرزند که ممکن است بیمار یا معلول باشد یا به خدماتی که موجب شود هر خانواده‌ای چند فرزند سالم، شاد، بانشاط و باهوش داشته باشد؟ کدام‌یک بهتر است؟ اصل دوم توانمندسازی تغذیه علمی کودکان نیازمند در کلیه سطوح مدارس و مهدهای‌کودک است. این اصل تضمین می‌کند که کودکان ما در کلاس‌های درس دچار افت قندخون و از کارافتادن توانایی‌های مغزی نشوند. در نتیجه بازده آموزش افزایش می‌یابد که هم خانواده مستمندان و هم جامعه از داشتن جوانان تندرست، هوشمند و دانشمند قویا بهره‌مند خواهند شد.  سوم، اصل سوم توانمندسازی معاینات بهداشتی و پیشگیری از بیماری‌های گوناگون در کلیه سطوح مدارس کشور است. نیازمندان چه می‌خواهند؟ آیا داشتن فرزندی تندرست را بر 45هزارتومان پول ترجیح نمی‌دهند؟

آقای دکتر، در ساختار اقتصاد ایران برای اصلاح قیمت‌ها چه باید کرد؟

من تصور می‌کنم اصلاح سیستم قیمت‌ها به روشی که در برنامه عمرانی چهارم پیش‌بینی شده بود به‌خوبی جواب داد. یعنی هر سال 10، 20 یا 30درصد بر قیمت کالاها و خدمات دولتی افزوده شود. هنگامی که این قانون اجرا می‌شد تورم به پایین‌ترین سطح خود در تاریخ جمهوری اسلامی ایران رسید. چرا نباید به همان روش آزموده و موفق بازگشت؟ مگر آن سیاست اشکالی ایجاد کرده بود؟ پیشنهاد من همین یک جمله است: بازگشت به روش‌هایی که در عمل موفق بوده است. برای آمرزش روان مرحوم دکتر حسین عظیمی‌آرانی که در حقیقت مبتکر برنامه چهارم بود و دانش او اکنون چراغ راه تاریکی است که ما در هشت‌سال گذشته تجربه کردیم، باید دعا کنیم. امروز ما می‌فهمیم فقدان یک اقتصاددان برجسته و پاک چه آسیبی به 75میلیون‌شهروند ایرانی وارد می‌کند. روانش شاد و راهش پررهرو باد.

منبع: شرق

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: